پنجشنبه ۲۲ آذر
|
دفاتر شعر محمدعلی افضلی(خاکستر)
آخرین اشعار ناب محمدعلی افضلی(خاکستر)
|
به دست هایِ لرزانِ مادرم....
که در وقت سحر پُر از نور است...
.
و به اشکِ چشمِ یتیمی مستأصل،....
و به تبِ مرگِ بیماری تنها....
که در بسترِ مرگ بی هوش است.....
و به آنان که در حسرتِ کلاه حلق آویزند.....
و به آنان که جهانی در نقابِ کلاهشان می چرخد.....
سوگند...
سوگند...
سوگند....
که کلاهِ همه ما را باد خواهد برد....
ما مسافرانِ زمانیم....
در زمین سفرکرده ایم...
از زمان گذشته ایم...
به خوابهایِ آشفته خود باور داریم...
به اندازه یِ نادانسته ها بیماریم...
هسته ها را شکافته ایم؛
و عالمهای سرخ و سفید و آبی را به تباهی کشانده ایم....
تعبیرِ ریز و دُرشتِ خوابهایمان مخلوط است...
غربال آگاهی را در کدامین اعتقادِ راستین نذر کرده اند؟...
به اندازه ذوقِ رهاییِ پرندگان ازقفس؛
و گریه شوقِ سوخته دلان از حصارهایِ سیاهِ خودمحوری؛
به دست بوسیِ خِرَد اشتیاق دارم...
و به استادِ تفکر شادمانم...
سوگند به تاولهایِ عمیقِ پاههای خسته...
و سوزشِ زخمهایِ دستهایِ زُمختی که خواب را می رباید...
و نورهایِ بنفشِ قصرها؛ که جسمِ لطیف بی خیالان را به خلسه آرامش میبرَد...
و خارهای گوشتخوارِ شب که جویبارهایِ اهلیِ احساس را نظاره میکنند...
که این مسافر خانه یِ زمان متروکه است...
"خاکستر"
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما.... و لا انس و لا جان.... فبای آلاءِربکما تُکذبان؟؟؟ شاد باشید استاد... | |
|
درود بر شما عزیزم ممنونم شاد باشید | |
|
درود عزیزم... هنرمند عزیزم... ممنونم از لطفتون | |
|
درودها استاد... شاعر فرهیخته ممنونم عزیزم شادباشید
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مبارک صاحبان اثر باشد