التهاب
جهان هنوزهم ملتهب است ،
از هجومِ یک مریضیِ بدِ سرتاسری
اما امید هنوزهم هست
هنوز کودک درخواب می بیند ،
صحبت های دلبرانه ی چند تا پَری
هنوز صف می بندند ،
جلوی مغازه ی خوشمزه ی نان بربری
هنوز آدم به خودش ،
قوَّتِ دل می دهد
به خود میگوید درست است که غرقِ درگُنَهی
اما دل قوی دار که هنوز،
تو از موجوداتِ دیگر، برتری
حیوان، چپ چپ نگاهش میکند ومی خندد ومیرود
به خود میگوید : میبینم ،
خجالت هم نمیکشد با اینهمه گناههایش و،
اینهمه خودسری
آخر مردِحسابی ، زنِ حسابی ،
تو به خودت هم رحم نمیکنی ،
ماسک به صورت نمیزنی
بعد با پوزخندی میگوید :
آره جونِ خودت ، تو گفتی و منهم باورم شد ،
آره تو درست میگی ! تو برتری !
همه درمانگاه ها پُر ازبیمارانِ همچون تایری ولوست
انگار پرستارانِ بامرام ،
دارند میگیرند آنهمه ریههای سوراخ را پنچری
دیگر بالا نمی آید نفَس ،
ازمیانِ نفَس راهِ هیچ حنجره ای
مُشتی چشم سفید ، با ماسک نزدن ،
با عدمِ رعایتِ فاصله ای
دارند بر قلب ها فرومیکنند یکریز، خنجری
یا که دُور میگردانند یکریز هنوز،
در دورهمی ها ، سینیهای قهوه ی قجری
تا وقتی بیماری نگرفته اند ،
یک گوش دراست ودیگری دروازه
وقتی که گرفتند ،
به چه کنم چه کنم میافتند ،
بی تاب و دوان دوان ،
پُر از التهاب
سیال میشوند بین کوهی ازمروت وکوهی ازصفا ،
چون هاجری
بهمن بیدقی 1400/6/14
زیبا و امیدبخش سرودید
باپایانبندی زیباتر و تلمیح به واقعه ی چشمه ی زمزم شفابخش اسماعیلی و طواف هفت مرتبه ی صفاتامروه ی هاجربانوی عزیز
زیارت خانه خدا نصیب تان