در میمنه ی عشقم و در میسره یارم
چون ابر بر این هجر نباید که ببارم؟
دنبال نگاهت هیجانیست در این دشت
چشمان تو باد است من آن کهنه غبارم
موجیست در آن مشکی موهای بلندت
آن زلف تو دریاست که من موج سوارم
انگار خسوفی شده بر بام جهانم
بی روی درخشان تو ماه شب تارم
یک درد مثال خوره افتاده به جانم
شاید ز همانجا که گلم نیست کنارم
دور از تو همان در وطن خویش غریبم
غیر از ته آغوش تو کاشانه ندارم
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.