نینوا
ای تشنه لب ، بر سر نی از وفا بگو
از لاله های پرپر دشت بلا بگو
یاری کجاست تاکه سرآرد به پای عشق
از خون نوشته های سر از تن جدا بگو
روزی سیاه بر سر عالم نشسته است
از آذرخش در شب تار جفا بگو
مَشک از برای تشنه علمدار می کشد
دندان که جور دست کشد از حیا بگو
از خیمه های سوخته در دامن غروب
از چشمه های جاری اشک عزا بگو
ای بی کفن غریب ، که در خون تپیده ای
از داغدار فاجعة نینوا بگو
صحرای محشر است بدین کارزار تلخ
دریای نکته هاست در این محتوا بگو
راوی شکوه عشق چه خوش در خطابه کرد
در بند مانده گو سخن از آشنا بگو
ما راست قامتان چو سرو ایستاده ایم
از شاهدان زندة از تن رها بگو
رسوای عالم است یزید از تبار ظلم
از خون ماست زخم زمان را دوا بگو
پیمان به خون خویش چو بستیم می دهیم
تاوان عشق در عوضش جان فدا بگو
مردان پاک با گذر از خاک می رسند
تا جایگاه و منزلت کبریا بگو
صدها حکایت از غم یاران نگفته ماند
شعری به شور بلبل دستان سرا بگو
عاشق طواف کعبه از این خِطّه می کند
حَجَّت قبول در سفرکربلا بگو
سروده ی زیباییست قربان
🙏🙏🙏