سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        روح گناه الود..

        شعری از

        دانیال فریادی

        از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ ۰۰:۴۲ شماره ثبت ۱۰۱۸۰۶
          بازدید : ۲۶۰   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دانیال فریادی

        بازدر ذهن خیال پردازم
        خنده زد بر رخ من
        چشم گناه الودش
         
        باز از پنجره ی
        کوچک تنهایی من
        پرتوی نور سفید مهتاب
        نقش بست چهره ی او
        بر دل شورانگیزم
         
        باز بر اینه ای پر گرد و غبار
        چیره گشت روح گناه الودش
         
        بازمن ماندم و ان میل نیاز
        سوزدل ازغم تنهایی ها
        بر لبم شعله حسرت بنشست
        غافل از زخم دل و جرعه ی ناکامی ها
         
        باز ان پنجره ی وهم و گمان
        برد مارا به سراپرده ی راز
         
        باز من ماندم و یک مشت گناه
        حاصل ذهن خطا الودش
         
        باز این روزنه ی سردو عبوس
        برد ما را پی یادش امروز
        کاش هیچ روزنه ای باز نبود
        کوشش دل به امیدش پی اغاز نبود
         
        بازدرذهن خیال پردازم
        خنده زد بر رخ من
        چشم گناه الودش
         
        با تشکر
        دانیال فریادی
         
         
        با نقد خویش راهگشا باشیم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۲۱
        درود بزرگوار
        زیبا و جالب بود خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۵:۰۸
        سلام استاد گراتقدر


        ممنون




        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۰۷:۰۹
        باز من ماندم و آن میل نیاز
        سلام و درود
        دانیال عزیز خندانک
        فریادتان بلند به دادخواهی از عشق خندانک
        دانیال فریادی
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۴۳
        سلام دوست من

        ممنون ار نظر لطف شما




        شادباشید خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک

        خندانک
        دانیال فریادی
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۵۴
        این شعر را من حدود پنج سال پیش سرودم اگر اشکالات وزنی دارد .طلب ببخشش از عزیزان دارم.
        من ازشعر کلاسیک یا نیمایی زیاد اسقبال نمی کنم زیرا وزن و قافیه و ردیف را بندی بر دستان شاعر می ببینم
        نمیتوان با حروف. ... زان.گر.ز.چو.بیش.کم......شاعر حرف دلش را بزند
        گلچین شاعران بزرک کلاسیک ان بالا نشسته اند.پس دیگر من چه حرفی برای گفتن نخواهم داشت.جز تکرار .تکرار.تکرار
        قافیه ووزن و ردیف باید پس زد تا به شعری به روشنایی روز به پختگی کویر وبه زیبایی عروس دریایی گفت
        با تشکر

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۲۱
        درود و سلام به جناب فریادی گرانقدر
        طویلِ زیبایی قلم زدید
        قلمتان همواره مانا به مهر
        خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۳۷
        سلام بانوی محترم
        ممنون ار نظر لطف شما
        ولی منطورتان بحر طویل است!
        چون ان سبک شعر بیشتر در طنز بکار برد دارد!
        با تشکر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
        لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۴۷
        نه من نگفتم بحرِ طویل، میدونم بحر طویل چیه
        منظورم شعر بلند بالایتان بود که هم زیبا بود و هم بلند و طویل
        شاید شما برداشت دیگری در ذهنتان نقش بسته
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۵۳
        سلام مجدد

        ممنون از یاداوری شما خندانک خندانک خندانک خندانک



        سلامت باشیدو شاد خندانک خندانک خندانک
        سارا (س.سکوت)
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۴۸
        درود برشما بزرگوار جناب فریادی
        بسیار زیبا بود
        مانا قلمتان وزرنگار خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        دانیال فریادی
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۳۰
        سلام بانوی شعر


        ممنون ار نظر لطف شما



        پاینده باشیدو شاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        خندانک خندانک خندانک خندانک



        خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک


        خندانک
        امیر حسینی
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۲۸
        سلام شعر بسیار زیبای بود استاد گرامی خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۴۶
        سلام دوست من



        ممنون ار نظر لطفتون



        سپاس خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۰۸
        خندانک خندانک خندانک
        شعرتان
        بردل ما نشست
        همیشه سرافراز باشید
        درود بیکران
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        جمعه ۲۲ مرداد ۱۴۰۰ ۱۸:۵۰
        سلام استاد شریف




        ممنون ار نطر لطف شما





        سپاس خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1