نوبری ولله
تو نه فندقی و نه پسته ای خندون
چغاله بادومی ، نوبری ولله
تو میونِ اینهمه عبادتِ ابر و مه و درخت و دریا
فرصتِ یکباره ی عمرِ خودت را ،
بهرِ قربانی به نزد بت بردی
تو ز دنیایی ز شرک ، نوبری ولله
" صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را ،
خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی ؟ " *
تو نوبری ولله
بوسه ز لب غنچه ی دنیایی ات سم است
آخه کُوید 19
یکریز در کمین است
پای عشق ها هم ،
مدتی ست که ، جملگی لَنگ است
پای رفتنی هم نیست چون ،
پای همگی خورده به سنگ است
او آمده است ،
تا بپوسانَد نفَس را
ولی هنوز هم ز بوسه خواهی ،
تو نوبری ولله
گامهای راسخ ام را
تو ، سلانه سلانه پنداشتی و،
تلوتلوخورانِ زشتِ مستی ات را، صلابت
تو نوبری ولله
وقتی آن خربزه ی قرب تو را چشیدم من
پای آنهمه غریبیِ رفتارت ،
لرزیدم من
تو نوبری ولله
دیگر دورشو از من !
با گفتنِ دورشو از من !
یاد نفرینِ موسی
یادِ بیماریِ سامری فتادم
حال منم که میگویم : دورشو از من !
چون
آنوقت که باید ماسک ، نمیزدی
بهرِ صد فریب ، نقابی میزدی
حالا که باید ماسک زنی ، نمیزنی
دگر نزدیکی ات ، سم است
نوبرانه های ، آلبالو و گیلاس ،
که چشمانِ قشنگت می چینند
گرچه خوشمزه تر از تو نیستند ،
ولی از تو بهترند ، به قریبی
تو به دردِ ، به در بردنِ ره میخوری ، لاغیر
تو ز دنیایی فریب ،
نوبری ولله
* مال من نیست
بهمن بیدقی 1400/1/20
بسیار زیبا و جالب بود
موفق باشید