سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        نوبری ولله

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۵۵ شماره ثبت ۱۰۰۹۰۴
          بازدید : ۸۴   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        نوبری ولله
         
        تو نه فندقی و نه پسته ای خندون
        چغاله بادومی ، نوبری ولله
         
        تو میونِ اینهمه عبادتِ ابر و مه و درخت و دریا
        فرصتِ یکباره ی عمرِ خودت را ،
        بهرِ قربانی به نزد بت بردی
        تو ز دنیایی ز شرک ، نوبری ولله
         
        " صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را ،
        خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی ؟ " *
        تو نوبری ولله
         
        بوسه ز لب غنچه ی دنیایی ات سم است
        آخه کُوید 19
        یکریز در کمین است
        پای عشق ها هم ،
        مدتی ست که ، جملگی لَنگ است
        پای رفتنی هم نیست چون ،
        پای همگی خورده به سنگ است
        او آمده است ،
        تا بپوسانَد نفَس را
        ولی هنوز هم  ز بوسه خواهی ،
        تو نوبری ولله
         
        گامهای راسخ ام را
        تو ، سلانه سلانه پنداشتی و،
        تلوتلوخورانِ زشتِ مستی ات را، صلابت
        تو نوبری ولله
         
        وقتی آن خربزه ی قرب تو را چشیدم من
        پای آنهمه غریبیِ رفتارت ،
        لرزیدم من
        تو نوبری ولله
         
        دیگر دورشو از من !
        با گفتنِ دورشو از من !
        یاد نفرینِ موسی
        یادِ بیماریِ سامری فتادم
        حال منم که میگویم : دورشو از من !
        چون
        آنوقت که باید ماسک ، نمیزدی
        بهرِ صد فریب ، نقابی میزدی
        حالا که باید ماسک زنی ، نمیزنی
        دگر نزدیکی ات ، سم است
        نوبرانه های ، آلبالو و گیلاس ،
        که چشمانِ قشنگت می چینند
        گرچه خوشمزه تر از تو نیستند ،
        ولی از تو بهترند ، به  قریبی
        تو به دردِ ، به در بردنِ ره میخوری ، لاغیر
        تو ز دنیایی فریب ،
        نوبری ولله
         
        * مال من نیست
        بهمن بیدقی 1400/1/20
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۰۷:۳۳
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و جالب بود
        موفق باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۲۵ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۴۳
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        ایام به کام
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        شنبه ۲۶ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۵۵
        درود بر شما جناب بیدقی

        قلمتان نویسا

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۲۷ تير ۱۴۰۰ ۰۴:۳۵
        با سلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از محبت شما
        سلامت باشید و شادمان
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۰۸:۲۷
        درود های فراوان وارادتی بی پایان جناب بیدقی استاد وادیب گرانقدر
        چون همیشه زیبا وپر محتوا
        قلمتان مانا
        مسرور ومستدام
        ایام بکام
        🌷🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۰:۰۴
        با سلام وعرض ادب استاد بزرگوار
        سپاسگزارم
        ایام به کام
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۳
        درون جناب بیدقی خندانک خندانک
        قلمتان نویسا خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۰۹
        با سلام وعرض ادب آقای ابراهیمی بزرگوار
        سپاسگزارم
        سلامت باشید
        ارسال پاسخ
        حدیث عبدلی (یارا)
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۱۳:۱۳
        بوسه ز لب غنچه ی دنیایی ات سم است
        آخه کُوید 19
        یکریز در کمین است
        پای عشق ها هم ،
        مدتی ست که ، جملگی لَنگ است
        پای رفتنی هم نیست چون ،
        پای همگی خورده به سنگ است

        ___________ خندانک

        با سلام

        جناب بیدقی بزرگوار زیبا بود لذت بردم از خوانش آن

        شاعرانگی هایتان مستدام


        خندانک
        خندانک
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۱
        با سلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از محبت شما
        سلامت باشید و شادمان
        درپناه خداوند مهربان
        ارسال پاسخ
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۴ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۰
        با سلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از محبت شما
        سلامت باشید و شادمان
        درپناه خداوند مهربان
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0