دوبیتی خیانت
اگر به دلبربایی دل بدادی
خیانت هست با دیگر فتادی
شریکِ زندگی هستی و گر نه
به سختی تو نبینی رویِ شادی
...
پریشانم نگو که بی وفایی
دلم می لرزد از حرفِ جدایی
قسم خوردی تو جانم هم نشینی
و گرنه دل کجا با دل ربایی
...
اگر نامردی جانم دل نبستم
یه عمری با تو در دنیا نشستم
خیانت کردنت با من غریب است
نگفتم عهد و پیمانت شکستم
...
سرِ راهت عزیزم می نشینم
بگو دیوانه تا رویت ببینم
دل و جانم تویی بی تو کسی نیست
تو خورشیدم نویدم نازنینم
...
دلم بی تو عزیزم تار و مار است
و چشمِ روشنم غمگین و تار است
بیا در قلبِ من بنشین صفا کن
بهشتی شد دلم چون جایِ یار است
...
شریکِ من تویی گر عمری باقیست
بدونِ تو که هر گز زندگی نیست
تو جانم تو خیالم آرزوهام
نباشی دیده ام دنج است و ابریست
...
چرا شور می زند قلبت،چرا یارا پریشانی
ببین از غصّه لبریزم، مگر دردم نمی خوانی
دلم جوشیده بدحاله،شب و روزم شده ناله
زدستت تیر غم خوردم،چرا زخمم نمی دانی
...
عزیزم دل فدایِ تو ،چرا دلشوره می باری
چرا گریه چرا ناله،چرا تا سحر بیداری
نمی گویم دلت سنگ است،نمی گویم بد آهنگ است
طبیبِ زخمِ تو هستم،اگر در خانه بیماری
...
در این دنیایِ پهناور،تو بودی عاشقم گشتی
کنارِ ساحلِ کارون،نگفتی خیلی دل سختی
تو بودی همرهِ محفل، سپر شد دیدها با دل
مرا اینگونه آواره ، نهایت چنگِ بدبختی
...
ندیدی خیلی خوشبختم،تو ذوقت من صفا خوانم
نمی فهمم که دردت چیست ، خدایی من نمی دانم
چرا می نالی از دردت،نشانش هم عملکردت
در این روزایِ پایانی،نخور غم دل پریشانم
...
بیا در دیده ام بنشین،ببین تصویرِ خوشبختی
نیازار این نمایِ من ،غریبی نه تو خود لختی
طمع در چشمِ تو بارید،هوس در قلبِ تو چسبید
دل آسوده شدم امّا،خودت بدیار و سر سختی
...
دعا گویم نه درویشم،زمان بی تو رهایم کرد
تو صحرا تشنگی دیدم،دل و جانم ندایم کرد
به امیدت دل آسوده،نه یاری همرهش بوده
خدا حافظ که نشنیدم،ولی دیدم جفایم کرد
...
جاسم ثعلبی(حسّانی) 30/03/1400
بسیار زیبا و دلنشین بودند
موفق باشید