يکشنبه ۲ دی
علی (ع) در ادبیات ( عید غدیر مبارک)
ارسال شده توسط صنم نافع در تاریخ : پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۸۹ ۱۱:۰۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۰۵ | نظرات : ۱
|
|
* گاه می توان ازظاهر افراد به باطن آنها پی برد، مثلاً از سرخی چهره ی
افراد می توان فهمید که اضطراب ، هیجان و یا ترسی دردر وجود اوست. در
ادبیات عرفانی که با زبان رمز از عشقهای ظاهری نام برده می شود و به
کرّات آمده است که عاشق هرچند رازدار معشوق باشد، نمی تواند راز عشق خود
را از دیگران پنهان کند، زیرا هجران و فراق معشوق موجب ناراحتی جسمی و
بدنی عاشق می شود و این تغییرات جسمانی بصورت رنگ پریدگی، لاغری و ضعف جسم
نمود پیدا می کند و این حالات ظاهری نشانه ای از غوغای درون دارد، زیرا
وقتی روح و فکر آدمی مشوش و متألم باشد، خود بخود بر جسم و بدن او هم
تأثیر می گذارد . حضرت علی(ع ) در حکمت شماره 26به این نشانه های ظاهری
اشاره می کند و می فرماید: ما أضمَرَ أحَدٌ شیئاً إلا ظَهَرَ فی فَلَتات ِ
لِسانه ِ و صَفَحات ِ وَجهه ِ یعنی کسی چیزی را در دل پنهان نکرد جز آنکه
در لغزشهای زبان و رنگ رخسارش آشکار خواهد شد. این مطلب در مورد کسانیکه
کار خلافی از آنها سرزده باشد هم صادق است زیرا بارها اثبات شده است که
کسیکه کار خلافی کرده باشد و آن را پنهان کند، بالاأخره اضطراب ناشی از
عذاب وجدان بر ظاهر جسمانی او تأثیر می گذارد و این تغییر وضعیت جسمانی،
افشاگر راز درون خواهد بود.
بوصیری صاحب قصیده ی معروف برده در همان قصیده میگوید:
أیَحسب الصّب أنّ الحبّ منکتم ما بینَ مُنسجم منهُ و مضطرم
(( آیا عاشق شیدا چنین می پندارد که عشق او پوشیده می شود؟ و مردم بر
حال او واقف نخواهند شد؟ در حالیکه دو علامت آشکارا سرّ او را فاش می کنند
و آن دو اشک ریزان و آه سوزناک درونش است. ))
و باز هم در ادامه می گوید:
فَکَیفَ تنکرُ حُبّاً بَعدَما شَهدَت به ِ عَلیکَ عدول الدّمع ِ و السّقم ِ
(( چگونه عشقت را انکار می کنی؟ و حال آنکه دو شاهد زنده و آشکار مانند
اشک چشم و و تب و بیماری و ضعف جسم بر ضد تو گواهی می دهند و سرّ تو را
فاش کرده اند. ))
* توصیه به تفکر و اندیشیدن، همیشه مد نظر اولیا و انبیا بوده است،
زیرا انسان وقتی با اندیشه و فکر حرف می زند، عاقلانه و منطقی تر سخن می
گوید و کمتر هم دچار اشتباه می شود، در صورتیکه سخن بدون تفکر و بدون هدف
پر است از خطا و لغزش. حضرت علی(ع) راه شناخت عاقل از جاهل و حق از باطل
را در نحوه ی سخن گفتن می داند و در حکمت شماره 40 می فرماید: لسانُ
العاقل ِ وراءَ قلبه ِ و قلبُ الأحمق ِ وراء لسانه ِ. یعنی،زبان عاقل در
پشت قلب اوست و قلب احمق در پشت زبان اوست. د ر حکمت شماره 148 هم می
فرماید: المرءُ مخبوءٌ تحتَ لسانه ِ. یعنی انسان در زیر زبان خود پنهان
است.
ادبا و شعرا، با ارزشمند شمردن تفکر و میزان تأثیر آن در نحوه ی گفتار
آدمی، مضامین فوق را بصورتهای مختلف بیان کرده اند، تا جایی که این
گفتارهای حکیمانه، جنبه ی ضرب المثلی پیدا کرده اند و حتی عامه ی مردم هم
آنها را به خاطر دارند و به مناسبت از آنها استفاده می کنند:
مرد تا سخن نگفته باشد عیب و هنرش پوشیده باشد
و اینکه:
سخندان پرورده پیر و کهن بیاندیشد و آنگه بگوید سخن
مولوی رومی هم انسان را در زیر زبان مخفی می داند که با سخن گفتن نوع
شخصیت آدمی هم آشکار می شود و زبان را همچون پرده ای می داند که
انسان در ورای آن مستور است:
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه جان
و سعدی هم در گلستان می گوید: (( اول اندیشه وانگهی گفتار. ))
* وقتی تفکر و تعقل مقدم برگفتار می شود، علم آموزی و خردمندی هم به
عنوان یک امر واجب مورد توجه و توصیه ی اولیای دین قرار می گیرد و اسلام
از همان ابتدا، پیروان خود را به علم آموزی تشویق کرد واین مطلب به روشنی
در این کلام رسول خدا(ص) متجلی است که فرموده است: اطلبوا العلم من المهد
الی اللهد و معنی آن را بهتراست از زبان فردوسی طوسی بشنویم:
به گفتار پیغمبرت راه جوی ز گهواره تا گور دانش بجوی
حضرت علی(ع) هم توجه خاصی به آموختن علم دارد و مسلمانان را به علم
آموزی همراه با عمل تشویق می کند و در حکمت شماره 366 می فرماید: العلمُ
مقرونٌ بالعمل ِ. یعنی، علم و عمل پیوندی نزدیک دارند. و در حکمت شماره
337 هم می فرماید: الدّاعی بلا عمل ٍ کالرامی بلا وتر ٍ. یعنی، دعوت کننده
ی بی عمل، همچون تیر اندازی است بدون کمان.سعدی این مفاهیم را به شکلی
زیبا در گلستان چنین می آورد: (( تلمیذ بی ارادت، عاشق بی زر است و عالم
بی عمل، درخت بی بَر. ))
* حضرت علی(ع) در حکمت شماره 150 در باره ی هماهنگی گفتار و کردار می
فرماید: لا تَکن ممّن یرجو الآخرة بغیر ِ العمل ِ و یُرجّی التّوبة بطول ِ
الأمل ِ، یقولُ فی الدّنیا بقول ِ الزّاهدین و یعمل فیها بعمل ِ
الرّاغبین. یعنی، از کسانی مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است و
توبه را با آرزوهای دراز به تأخیر می اندازد، در دنیا چون زاهدان سخن
می گوید، اما در رفتار همچون دنیا پرستان است.
ناصر خسرو در باره ی این دسته از آدمهایی که در نصیحت کردن دیگران مثل
حکمای خردمند حرف می زنند و خود به آن عمل نمی کنند و هر کار
ناشایستی را بی باکانه مرتکب می شوند، می گوید:
درفعل، منافقی بی باک در قول، حکیمی خردمند
* حضرت علی(ع) در حکمت شماره 409 با اشاره به اینکه چشم انسان با دیدن
اشیای زیبا عاشق آنها می شود، می فرماید: القلبُ مصحفُ البصر ِ.
یعنی، قلب، کتاب چشم است.زیرا هرچه چشم ببیند، در دل هم جای می گیرد و در
ذهن و خاطر انسان می ماند و این همان چیزی است که بابا طاهر عریان در یک
دو بیتی به آن اشاره می کند:
زدست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنـــم بر دیده تا دل گردد آزاد
* حضرت علی (ع) خطر خیانتکاران را گوشزد می کند و هشدار می دهد که
مبادا با چنین افرادی از در ِ وفاداری وارد شد، و در حکمت شماره 259 می
فرماید: الوفاءُ لأهل ِ الغدر ِ غدرٌ عندَ الله و الغدرُ بأهل ِ الغدر ِ
وفاءٌ عندَ الله ِ. یعنی، وفاداری با خیانتکاران، نزد خداوند، نوعی خیانت
است و خیانت به خیانتکاران نزد خدا، وفاداری است.
سعدی شیرازی بارها این مضامین را در مناسبتهای مختلف تکرار کرده است و یک جا اینطور می گوید:
ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسفندان
در جای دیگر هم گوید:
هر آنکس که بر دزد رحمت کند به بازوی خود کاروان می زند
و از همین مفهوم است:
چو گربه نوازی کبوتر بَرَد چو فربه کنی گرگ، یوسف دَرَد
و در کتاب گلستان هم می گوید: (( هر که با دشمنان صلح می کند، سر ِ آزار دوستان دارد. ))
* حضرت علی(ع) قدر و منزلت و ارزش هر کسی را متناسب با میزان همت و
تلاش او می داند و در حکمت شماره 47 می فرماید: قدرُ الرّجل ِ علی قدر ِ
همته ِ. یعنی، ارزش مرد به اندازه ی همت اوست.
بِقدر ِ الکدّ تکتسب المعـــــالی و من طلب العلی سهرَ اللیالی
یعنی، جایگاههای بلند، به اندازه ی رنج و زحمت افراد بدست می آیند و هر کس که خواهان جایگاه والا است، باید شب نخوابی کند.
* یاد مرگ و توجه به آخرت و فلسفه ی معاد، از موضوعاتی است که در
سرتاسر نهج البلاغه به تناسب آمده است و حضرت علی(ع) همواره آخرت و جهان
بقا را یادآور می شود. مثلاً در حکمت شماره 132 می فرماید: إنّ لله ِ
ملکاً ینادی فی کل ِ یوم ٍ لِدوا للموت ِ و اجمعوا للفناء ِ و ابنوا
للخراب ِ. یعنی، خدا را فرشته ای است که هر روز بانگ می زند: بزایید برای
مردن و فراهم آورید برای نابود شدن و بسازید برای ویران گشتن.
ابو العتاهیه، از شاعران زهد سرای دوره ی عباسی است که همین مطلب را در بیتی بصورت زیر آورده است:
لِدوا للموت ِ و ابنوا للخراب ِ فَکلکم یصیرُ الی تباب ِ
یعنی، بزایید برای مردن و بسازید برای خراب شدن زیرا همگی شما هلاک خواید شد.
حضرت علی(ع) دنیا را گذرگاهی می داند که روزی باید آن را ترک کرد و در
حکمت شماره 133 می فرماید: الدّنیا ممرّ لا دارُ مُقرّ...
یعنی، دنیا، گذرگاه عبوراست، نه جای ماندن.
و باز هم ابوالعتاهیه می گوید:
اُفّ ٍ للدّنیا فَلیست هی بدار ِ إنّما راحةُ فی دار القرار ِ
یعنی، در باره ی دنیا متأسم زیرا دنیا، مکان آسایشی برای ماندن نیست و آخرت جایگاه اصلی انسان است.
* حضرت علی(ع) در حکمت شماره 229 ارزش قناعت را متذکر می شود و می
فرماید: کفّی بالقناعة ِ مُلکاً و بحُسن ِ الخُلق ِ نعیماً. یعنی، آدمی را
قناعت، برای دولتمندی و خوش خلقی، برای فراوانی نعمتها کافی است.
سعدی گوید:
قناعت توانگر کند مرد را خبر کن حریص جهانگرد را
* حضرت علی(ع) حوادث روزگار را محک شناختن مردان می داند و در حکمت
شماره 217 می فرماید: فی تقلّب ِ الأحوال ِ علمُ جواهر ِ الرّجال ِ.
یعنی، در دگرگونی روزگار، گوهر شخصیت مردان شناخته می شود.
رودکی هم می گوید:
اندر بلای سخت پدید آید فضل و بزرگمردی و سالاری
و حافظ هم می کوید:
خوش بود گرمحک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
* حضرت علی(ع) در باره ی تأثیر هوای سرد و فصل سرما بر سلامتی انسان در
حکمت شماره 128 می فرماید: تَوَفّوا البَردَ فی اوّله ِ و تَلَقّوه ُ فی
آخره ِ فَإنّهُ یفعلُ فی الأبدان کَفعله ِ فی البأشجار ِ، اولُهُ یُحرقُ و
آخرُهُ یُورِقُ. یعنی، در آغاز سرما خود را بپوشانید و در پایانش آن را
دریابید، زیرا با بدنها همان می کند که با برگ درختان می کند. آغازش می
سوزاند و پایانش می رویاند.
مولوی در معنی و تفسیر حدیثی از رسول خدا(ص) که می فرماید: اغتنموا الرّبیعَ... چنین می گوید:
گفــت پیغمبر ز سرمای بهار تن مپوشانید یاران زینـــــهار
زانکه با جان شما آن می کند کان بهاران با درختان می کند
لیــــک بگریزید از برد خزان کان کند کو کرد با باغ و رزان
مآخذ:
1- نهج البلاغة، ترجمه محمد دشتی، انتشارات فرهنگ مردم،1379
2- حافظ شیرازی، دیوان، بکوشش دکتر خطیب رهبر، انتشارات صفی علیشاه، 1375
3- سعدی شیرازی، بوستان، تصحیحح غلامحسین یوسفی، انتشارات خوارزمی، 1375
4- سعدی شیرازی، گلسان، چاپ مروی، 1367
5- مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی، مثنوی معنوی، تصحیح قوام الدین خرمشاهی، انتشارات ناهید، 1375
6- بوصیری، شیخ محمد، قصیده برده، انتشارات حسینی نسب، سنندج، 1368
7- ابو العتاهیه، دیوان، دار صادر، بیروت، 1980م
8- المجانی الحدیثة عن مجانی الأب شیخو، بادارة فؤاد افرام البستانی، ج 3، منشورات الأدب الشرقیة، بیروت 1951م
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۹۶ در تاریخ پنجشنبه ۴ آذر ۱۳۸۹ ۱۱:۰۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
۰ شاعر این مطلب را خوانده اند
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.