سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        یک پرده از هزاران
        ارسال شده توسط

        عباس عابد ساوجی

        در تاریخ : شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۲۰
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۸۳ | نظرات : ۲

        یک پرده از هزاران :
        نمی دانم از کجا شروع کنم؟ بهتر است از هجدهم اسفند 1363 بنویسم. زمستان سختی بود، همه جا را برف پوشانده بود. در منطقه سردسیر آلواتان از مناطق کوهستانی کردستان، درگیر دو جبهه بودیم. در مرز با دشمن خارجی، و در داخل با گروه های ضد انقلاب، مبارزه در دو جبهه کار سختی بود.
        ساعت ده صبح به پیرانشهر رسیدیم. در اثر بمباران، شهر خالی شده بود. مردم به بیرون شهر و روستاهای اطراف پناه برده بودند.
        پادگان پیرانشهر، بخصوص آسایشگاه گردان تکاور بمباران شده بود. بیمارستان نظامی داخل پادگان در زیر زمین قرار داشت فعالیت می کرد.
        هواپیماهای دشمن جولان می دادند و ایجاد رعب و وحشت می کردند. پدافند هوایی یکسره کار می کرد.
        تعداد شهدا را سیصد نفر تخمین می زدند اما رادیو اخبار سراسری، تعداد شهدا را 150 نفر اعلام کرد.
        فاصله پیرانشهر تا جلدیان، به خاطر شیرجه رفتن هواپیماهای دشمن، دهها بار ماشین متوقف شد. اطراف جاده هموار بود. مجبور شدیم داخل برف های کنار جاده سنگر بگیریم. لباس های مرخصی که تن کرده بودیم گل آلود و کثیف شده بود. به لباس اهمیت نمی دادیم فقط به فکر حفظ جان بودیم.
        صبح زود زاغه مهمات پادگان جلدیان بمباران شده بود در آتش می سوخت. موشک ها و گلوله های سنگین، به هوا پرتاب و در اطراف و آسمان منفجر می شد. جهنمی به پا شده بود!.
        هوا سرد بود. پرسنل پتو به خود پیچیده در اطراف پادگان شاهد سوختن زاغه مهمات بودند. مرا یاد فیلم های جنگ جهانی دوم می انداخت که ارتش آلمان شکست خورده بود و در جاده ها آواره بودند. از طرف نقده، جاده را بسته بودند تنها آمبولانس ها جهت حمل مجروحین اجازه تردد داشتند...
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۵۸۸ در تاریخ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۲:۲۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۸:۱۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶ ۱۹:۱۶
        درود استاد عزیز
        "یاد باد آن روزگاران یاد باد" خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3