سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        اهمیّتِ برنامه ریزی : قسمت اوّل
        ارسال شده توسط

        مجید خوش خلق سیما

        در تاریخ : سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۶ ۰۹:۱۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۹۳ | نظرات : ۰

        انسان بی تردید از محیطِ به هم ریخته و ناهماهنگ و بی نظم و ترتیب و نیز آشفته بازار بیزار و منزجر است و هرگز نمی تواند حتّی در شرایطِ فوق العاده در چنین فضایی راحت و شادکام و بی دغدغه باشد و از رضایتمندی برخوردار گردد و در نخستین فرصت اگر امکانش باشد به سر و سامان دادن و روبه راه آوردن و مرتّب کردنِ آنجا مبادرت می ورزد.
        درهم ریختگی ، بی نظمی ، شلختگی و عدمِ وجودِ انضباط و آراستگی به صورتِ خودکار تأثیرِ بد و منفی بر روحیّه یِ انسان می گذارد و کسالت و آزردگیِ خاطر و کدورت را در وجودش دامن می زند و انرژی و قابلیّت هایش را کاسته و هرز می دهد.
        در نظر بگیرید شخصی برایِ کاری تحقیقی نیاز به منابعِ مکتوبِ اطّلاعاتی با موضوعاتِ گوناگون دارد و مواجه می شود با کتابخانه ای که هیچ ترتیب ، سازمان و فهرست بندیِ خاصّی ندارد و کتاب ها با عناوینِ متنوع در رشته هایِ مختلف به صورتِ درهم قرار گرفته و یا انباشته شده اند.
        اوّلین حسّی که در چنین شرایطی به انسان دست می دهد اضطراب و دودلی و نیز بلاتکلیفی و عصبی شدن و کلافگی و سردرگمی و ناامیدی و سپس اگر از کارِ اصلی منصرف نشده باشد و بتواند خود را بازیابد و مجبور باشد وضعیّت را بپذیرد ، از دست دادنِ وقت ، انرژی و قابلیّت ها و میزانِ انگیزه اش جهتِ یافتنِ آنچه تصمیم دارد در راستایِ هدف بیابد و انجام دهد است.
        از آنجا که هستی بر اساسِ نظم و ترتیب آفریده گردیده و نیز هدفمندی از شاخصه هایِ مهمِّ آن است و در پروسه ای برنامه ریزی شده اداره می گردد پس می توان نتیجه گرفت تمایل سویِ الگوهایِ طبیعی (نظم و ترتیب و هدفمندی.) به صورتِ غریزی در انسان یه عنوانِ جزءِ مهمّی از این کانون (انسان به عنوانِ جزء مهمی از کانونِ آفرینش در زمین.) نهادینه شده و خواسته یا ناخواسته سمتِ چنین روندی گرایش دارد ، مگر در شرایطی ویژه قرار داشته باشد.
        اصول و قوانینِ بنیادیِ دستگاهِ آفرینش مجموعه قواعدی هستند که در کل و نیز در جزء جزءِ متعلّقاتش تعمیم می یابند و هیچ بخشی نمی تواند جدا و یا بر خلافِ چنین موازینی عمل نماید اگر بخواهند با آن هماهنگ بوده و اموراتِ خود را راحتر و به بهترین شکل رتق و فتق و مراتبِ رشد و بالندگی را بدونِ هیچ مشکل و رنج و محنت و ایجادِ زیان و آسیب و خسارتی جدّی و جبران ناپذیر طی نماید.
        دستگاهِ آفرینش با برنامه ریزیِ مشخّص اداره می شود و جزء جزء آن در روندی اصولی و حساب شده به شکلِ خودکار سمتِ هدفی بزرگ یعنی فراهم ساختنِ محیطِ مناسبی برایِ زیستن حرکت می نمایند.
        هر آنچه دارایِ هارمونی و یا برخوردار از سازمان یافتگیِ خاص باشد طوری که انسان بتواند منظور و هدفی روشن و برنامه ریزی شده را از لابه لایِ آن تشخیص دهد و خط و مشیش را تعیین کند می تواند موجبِ آرامش و خرسندی و رضایتِ او گردد.
        انسان نیاز دارد تا بر اساسِ سازماندهیِ مشخّص و الگویی که اولویّت ها و نیازمندی هایِ او را دسته بندی می کند حرکتِ نماید تا هر چه بیشتر زندگیش بهینه گردد و با استرس و سردرگمی و اضطرابِ کمتری اموراتش را رتق و فتق نماید.
        آدمی وقتی تکلیفِ خود را با زندگیش مشخّص می سازد و خط و مشیش را تعیین می نماید با خیالی آسوده تر به زیستن ادامه می دهد و ترس هایِ همیشگیِ ناشی از ارتکاب به سهل انگاری و نیز دچار شدن به فراموشی هایِ مداوم و نا تمام ماندنِ تکالیف و خدشه دار گشتنِ اموراتش کاهش می یابد.
        بی تردید هر کسی در طولِ زندگی تدارک دهنده یِ مراسم هایِ کوچک و بزرگ و البتّه از دیدِ خود مهم بوده و به طورِ حتم تجربه نموده است خاطر جمعی و احساسِ خوبی را وقتی که پیشتر برنامه ریزیِ خود را طراحی و مدوّن و نیازمندی هایش را برایِ برپاییِ مراسم لیست نموده و براساسِ آن میهمانیش تدارک می بیند.
        آدمی در درونِ خویش نیز چنین رویکردی دارد و ذهنی آشفته و پراکنده و سازمان نیافته و روندی بدونِ تکلیف و عاری از خط و سیر و برنامه ریزیِ مشخّص او را عصبی و عاصی و به مرور از خود خسته و همچنین از زندگی منزجرش می نماید.
        هر انسان بی تردید تجربه نموده است روزهایی که کارهایِ کوچک و بزرگِ زیادی را برایِ انجام دادن در سر دارد امّا نمی داند از کجا شروع و ابتدا کدام یک را طبقِ اولویّت آغاز کند و به همین علّت سرشار از حالاتِ بد و استرس و اضطراب است و مدّت ها مردد و بی تکلیف می ماند و وقتش را در سردرگمی هدر می دهد.
        انسان در چنین حالتی هیچگاه نمی تواند منظور و هدفِ اصلی  را به نحوِ شایسته و قابلِ قبول کسب نماید و پس از این شاخه آن شاخه پریدن هایِ پی در پی خسته و عصبانی با انبوهی از کارهایِ نیمه کاره و یا بد انجام گرفته شده فعّالیّتش را به پایان می رساند.
        سردرگمی و روشن نبودنِ تکلیف و مواضع و براورد نشدنِ امور و مقدّماتِ حرکت ، آدمی را مدّت هایِ زیادی در یک نقطه باقی می گذارد و از اجرایی شدنِ تصمیم ها جلوگیری به عمل می آورد و در واقع می تواند سدِّ محکمی گردد بر سرِ راهِ سفرِ او سویِ اهدافِ مدِّ نظر و مهمِ زندگی.
        بشر بی گمان همواره تصمیماتِ متعدّد و متنوعی را برایِ پیشرفت در ارکانِ مختلفِ زندگی در سر می پروراند و نیز روندی معمول را هم به صورتِ مداوم جهتِ پیشبردِ اهدافِ جاریِ زیستن تعقیب و هر روزه اجراییش می کند.
        خستگی ، کسالت ، کلافگی ، سردرگمی ، افسردگی ، ناامیدی و احساسِ پوچیِ پیدا و پنهانِ انسان ها و سرانجام عدمِ موفّقیّتِ مطلوب و رضایت بخشِ آنان در اکثرِ قاطعِ مواقع به دلیلِ نداشتنِ برنامه ریزیِ مشخّص و منطقی و عدمِ سازماندهیِ نیروهایِ بالقوّه یِ تحتِ اختیار و نیز مهیّا در کانونِ وجود و قابلِ دسترسی در پیرامون برایِ پرداختن به همه یِ کارهایِ لازم جهتِ پیشبردِ اهداف می باشد.
        آدمی وقتی با تکلیفی روشن و برنامه ای مشخّص و حساب شده سمتِ کارهایِ خود می رود و برایش معلوم که کی و چگونه و به چه ترتیبی و در چه زمانبندی و با چه ابزارهایِ معیّنی امور را طبقِ اولویّت به انجام برساند هیچگاه دچارِ اضطرار و اضطراب و دستپاچگیِ مفرط و فلج کننده و تنش زا و غیرِ قابلِ کنترل نشده و در بیشتر مواقع اهدافش کم نقص و ایده آل محقّق می گردد.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۸۲۷۶ در تاریخ سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۶ ۰۹:۱۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3