سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        افسانه مه آلود هاکو و پرشا نگاره ...
        ارسال شده توسط

        مازیارملکوتی نیا

        در تاریخ : شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۱:۵۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۲۷ | نظرات : ۱۰

        حدیثه؟ خیانت ؟
        پرشا تو شهری که برای تحصیل توش خوابگاه گرفته بود کسی رو بغیر از خانواده خالش و فرشاد که انتقالی گرفته بود و همراه پرشا به شهر دانشگاه پرشا اومده بود نداشت/خب گاهی میشد که فرشاد برای مرخصی یا ماموریت یا دلایل دیگه میرفت به شهرش /گاهی رفتو برگشتش زیاد طول میکشید/ تعجب پرشا از این بود که تازگیها برعکس همیشه که فرشاد /به رفتن پرشا به خونه خالش /اونم فقط بزای روزها /به این دلیل که پسرخاله داره مخالفتهای تندی میکرد/ولی جدیدا اصلا از مخالفت خبری نبود /یعنی کاملا بی تفاوت شده بود و حتی گاهی خودش پیشنهاد میرد که پرشا بره خونه خالش/اونم شبهای آخر هفته / بدتر اینکه نبودن های مداوم فرشاد هر روز بیشتر میشد/و طولانی تر/ضمنا خواسته هاش از پرشا عجیبتر و عجولانه تر/نثل نوع پوشش پرشا /البته دقیقا برعکس گذشته/کاملا برعکس/یا اینکه اصرار میکرد که قبل از ازدواج رسمی / عروسی /بچه دار شن و.../انتظارهایی که مثل پا گذاشتن تو آتیش بود / حتی طرز پوشش فرشاد و طرز رفتار و گویشش هم داشت به آرومی تغییرمیکرد/چیزی نبود که خوب یا بد تا حالا پرشا دیده بود / حالا دیگه شبانه روز پرشا تشکیل شده بود از حدس و گمانهایی که در مورد فرشاد میزد / پیدا کردن راه حلهایی که بتونه اونرو هر چه بیشتر به سمت خودش جذب کنه / مردی رو که مدت طولانی رو بخاطر داشتنش تلاش کرده بود رو نگه داره/یه مشکل دیگه پرشا این بود/تمام دخترهای خوابگاه تقریبا عاشقش بودند /حتی حدیثه/عاشق نگاه هاش/سنگ صبور بودنش/صورت و سیرت قابل اعتمادش/اینکه حتی با خیلی از دخترها همراه میشد تا مشکلات کاملا خصوصیشون رو حل کنه / مشکلاتی که حتی گاهی از لحاظ دین یا قانون جرم بودن/خب پرشا اینطوری بود/احساس اینکه خدابند هاش رو میفرسته تا کمکشون کنه و با اینکار خدا هر لحظه از اون راضیتر خواهد بود/احساس همدردی با دخترانی که شاید بیشتر اوقات فقط کسی رو میخواستن تا در آغوشش از بیوفایی کسانی گریه کنند که از بزرگترین داشته اونها/شرافتو ناموس اونها سواستفاده کرده بودند / و حالا حتی به این کار که تکیه گاهی باشن برای اشکهای اونها راضی نبودند/وپرشا این نقش رو به بهترین شکل/با دلسوزی تمام ایفا میکرد/پرشا شده بود زهراخانوم خوابگاه/مادرش که همین کارو حتی از این بیشتر توی محلشون انجام میداد/گاهی دلش برای زهرا خانوم تنگ میشد/خب از هم دور بودن و پرشا با خودش عهد کرده بود تا آخر سر قولش به خودش و خانوادش بایسته و درسش و بقیه آرزوهای خودشو خانوادشو محقق کنه / پس باید محکم میبود/نباید خانوادش از واقعیت فرشاد و کارها و خواسته های کثیفش مطلع میشدن /حتی زمانی که بارها افرادی مثل هم دانشگاهی های پرشا به اون اخطار داده بودند که فرشاد رو با خانمهای دیگه ای /خصوصا حدیثه /در جاهایی دیدند/البته تاکید بر دوستان ناباب دیگه فرشاد هم که دیگه لزومی نداشت/پرشا فقط فکر میکرد که باید جای خالی چیزهایی که فرشاد تو زندگیش نداره رو با بهترین کارهها و رفتارها پر کنه/ پرشا به خودش میگفت که من قوی هستم و میتونم فرشاد رو مدیریت کنم و تبدیل کنم به اون چیزی که میخوام /که به صلاح زندگیمون باشه و با هم دنیای زیبای آیندمون رو بسازیم/پرشا اشتباهی بزرگتر از این رو هم در دوره خوابگاه و دانشجویی انجام داد / اون این بود/تکرار اینجمله به صورت مداوم در ذهنش:من مقصرم اگر ذهن/روح و جسم مردمن به دنبال تن و کس دیگه ای میره /باید اینقدر عالی باشم /که هیچ زن دیگه ای نتونه هیچ چیزی بیشتر از داشته های منو به مردمن بده و.../پرشا نمیدونست که راه سخت و اشتباهی رو انتخاب کرده /اون نمیدونست که در یک خیابان طولانی /تاریک/پردست انداز و بن بست در حال حرکته و...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۷۴۱۰ در تاریخ شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۱:۵۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۰۹
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۳:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
         آرزو محمدزاده
        شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۴:۵۸
        خندانک خندانک
        مهناز نصیرپور (بانوی فصلها)
        شنبه ۳ مهر ۱۳۹۵ ۰۷:۰۱
        درود بر شما خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        يکشنبه ۴ مهر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۲
        سلام استاد بزرگوار
        سالروز تولدتان مبارک
        مهرتان مستدام خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1