سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      عابد و مترسک
      ارسال شده توسط

      منصور دادمند

      در تاریخ : شنبه ۶ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۴۷
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۸۷ | نظرات : ۱۰

      داستان هفتم عابد و مترسک
      عابدی با مترسکی به طواف کعبه شد به راه عابد به عبادت خود میبالید بسیار به مترسک مینامید خود عالمی زاهد به نام مترسک به عابد گفت ترا به چه منصب  و حجت است از خدا که اینگونه  میخوانی خود به کمال عابد با ترشرویی روی بر مترسک بر آورد و گفت نمی بینی  عبادت میکنم  روز و شب با اشک و آه  مردم به نزدم می آیند به تقرب و شفا گرفتن توشه ای از علم خدا بیا باش با من و چومن تا حجت(حج تو) شود مقبول به تمام به درگاه جان مترسک به عابد گفت مرا با تو نیست سودی به حج به کار و نه مقامی بر تر از خود به جان ترا به صم بکم و عمی فهم لا یر جعون میبینم   به عیان عابد با تمسخر و خشم به مترسک گفت  ای سبک مغز بی نام و نشان چه برهان و دلیل داری بر آن مترسک به عابد گفت خداوند خود را به مهر و بخشش (بسم الله الرحمن الرحیم) وبه رب (الحمدالله رب العالمین) پر وریدن نامید به آن نه به بندگی بندگان و خلقت هفت آسمان و دهنده جان خواست بندگان شوند چون او با او به جان  ومن از تو بر ترم به نشان  
       ببینید درخت و مترسک چقدر رنج و محنت میبینند تا ما بهره گیریم از آن ما که اشرف مخلوقات هستیم  بایست از آنها به مهر و بخشش بر تر باشیم  و باغبان این جهان باشیم امید وارم از داستانی که نوشتم خوشتان بیاید  ایراد های آن را بگویی تا اصلاح کنم
       

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۷۳۱۵ در تاریخ شنبه ۶ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۴۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      يکشنبه ۷ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۰۳
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      درود برادربزگوارم
      خسته نباشید
      ممنون خندانک خندانک خندانک خندانک
      سمیراعزیزی
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۵۹
      دروود
      بد نبود سبک نوشتار را نمی پسندم
      می توانست بهتر از این باشد.
      ایـّـوب ایـّـوبی
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۲۲
      عابدی با مترسکی به طواف کعبه شد((ند))<< به راه عابد به عبادت خود میبالید((لازم نیست))>> بسیار به مترسک مینامید)) خود ))عالمی زاهد به نام مترسک به عابد گفت ترا به چه منصب و حجت است از خدا که اینگونه میخوانی خود به کمال.! عابد با ترشرویی روی بر مترسک بر آورد و گفت نمی بینی عبادت میکنم شیوه ی نگارش لاز م است که ویرایش گردد مثلا این موارد:::
      1 ..عالمی زاهد به نام مترسک به عابد گفت
      این عبارت ::عابد و مترسک را یکی نموده!!!
      به راه عابد به عبادت خود میبالید((لازم نیست))>> بسیار به مترسک مینامید)) خود ))
      شاهدخت
      يکشنبه ۷ شهريور ۱۳۹۵ ۰۹:۵۰
      درود زيبا بود موفق باشيد و قلمتان هميشه سبز خندانک
      لیلا باباخانی (سما الغزل )
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۶:۲۹
      سلام حکایتی بس زیبا بود
      خندانک
      ابوالفضل رمضانی  (ا تنها)
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۶:۳۶
      خندانک
      علی   صادقی
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۳۰
      خندانک خندانک خندانک
      جواد مهدی پور
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۷:۵۹
      سلام و عرض ادب

      دستان جالبی ست
      اما زبان ، زبان غریب است کاش زبان قریب بود

      درود بر شمااا
      خندانک خندانک خندانک
      علی اصغر اقتداری (حرمان)
      سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۹:۲۶
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1