يکشنبه ۴ آذر
سوگ های از:خالدبایزیدی(دلیر)برای عباس کیارستمی
ارسال شده توسط خالد بایزیدی(دلیر) در تاریخ : سه شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۰۴
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۵۶ | نظرات : ۵
|
|
سوگ سروده های از:خالدبایزیدی(دلیر)
برای عباس کیارستمی
1-
وقتی که مردم!
همه آرزوهای نورس ام را
به بهارسپردم
وبهارنیز...
همه گل های نوشکفته اش رابمن؟؟!!
2-
وقتی که مردم!
تنهایی هایم
تاب تنهایی رانیاوردند
شانه های تکیده شان را
برتابوتم نهادند
وچه آرام وبی شتاب
مرابه جهان مردگان می بردند
ودرتنهایی ام می خواندند:
بدون تنهایی ات
تنهایی را
به چه سان به سرکنیم؟؟!!
درین جهان به ظاهر زندگان؟؟!!
3-
چه آرامشی دارد
گورستان...
فارغ ازقیل وقال جهان
این پرجمعیت ترین شهرجهان
اما بدون ترافیک
اما بدون دعواوجنگ
مردمان اش چه مهربان وقانع اند
تنهابه سکوتی وشمعی
اکتفا می کنند؟؟!!
4-
اگرزندگی!
لیوان آبی می بود
بی گمان
دریک خستگی گرمای تابستان
برای همیشه
سرکشیده بودم؟؟!!
5-
اگرمردم!
برمزارم شادی کنید
تاکه شاید...
زیرگورم بشنوم
که شمامثل من
به مرگ نمی اندیشید؟؟!!
6-
وقتی که مردم!
درخت بیدباغچه ام
به زردی گرائید
وبرگهای بی هنگام پائیز
برشانه های بهارنشست؟؟!!
7-
هیچ گاه!
بازندگی نمی توان:
راه دوررفت
اما با«مرگ»چرا؟؟!!
8-
مردگان!
سرشاراززندگی اند
وزندگان سرشارازمرگ
درین بهاربی شاخه وبرگ؟؟!!
9-
می میرم تاکه دوباره
به خشت بیفتم
برای بنای سینمایی دیگر
برای تماشاچیانی دیگر؟؟!!
10-
وقتی که مردم!
زندگی شرمسارانه گفت:
می بخشیدکه نتوانستم
آرامش زیستنی رابتوببخشم
هرچه زندگی بود
زمامداران دیکتاتورگرفتند؟؟!!
11-
وقتی که مردم!
پرنده درقفس ام نیز
پرزد؟؟!!
12-
وقتی که مردم!
پرنده درقفس سینه ام
فریادبرآورد
خوشاکه ازاین تنگی قفس
رهاشدم؟؟!!
13-
کاش!
به کودکی ام برمی گشتم
تاکه هرگز:
به مرگ نمی اندیشیدم؟؟!!
14-
قلبم!
دشتی ازآلاله ونسترن بود
اما دشمنان بهار
آمدندوقلبم راشخم زدند
ودوست داشتنی ترین عزیزانم را
درآن مدفون کردند
ازاین روست...
چه سالهای زیادی بهاررا ندیم؟؟!!
15-
وقتی که مردم!
ساعت مچی ام نمی خواست
تیک تاک عقربه هایش
ازکار بافتد؟؟!!
16-
مرگ می گریست
گفتم:
ازچه مویه می کنی
گفت:
مادام من هستم
می بایست انسانها
به هم خیلی احترام می گذاشتند؟؟!!
17-
سالهابود
بامرگ زندگی می کردم
اما غیرقانونی
هرشب مرگ درگوشم می خواند:
بیا به ثبت اش برسانیم؟؟!!
18-
هیچ وقت درزندگی ام
سنگ تمام نگذاشتم
تورابه خدا!
اگرمردم روی قبرم
سنگ تمام بگذارید؟؟!!
19-
من ازکودکی
مرگ رازیسته ام
نه زندگی را
20-
سالهای سال بود
که می خواستم:
قله ی مرگ رافتح کنم
اماهربار
«عشق»مانع ام می شد؟؟!!
21-
هربارتولد می گرفتم
مرگ نیز...
کیک تولدم را
می برید وشمع هارا
خود فوت می کرد
وازاین روبود
تولدومرگ را
باهم دوست می داشتم
تاکه سرانجام!
بدقولی نکردوکیک مرگم رابرید
وآخرین گل سپیدرانثارم نمود؟؟!!
22-
اگرزندگی نبود
هرگزبه مرگ نمی اندیشیدم
کاش که...
زندگی می مرد
ومرگ جاودانه می شد؟؟!!
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۱۹۱ در تاریخ سه شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۵ ۲۰:۰۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آثار وی با استقبال فراوان منتقدان، فستیوالها و بنیادهای فرهنگی هنری جهان روبهرو شد. او دارای لیسانس نقاشی از پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.
کیارستمی از سال ۱۹۷۰ میلادی در عرصهٔ سینما فعالیت می کرد و بیش از ۴۰ فیلم سینمایی، کوتاه و مستند ساخته. از مهمترین آثار وی میتوان به خانه دوست کجاست؟ (۱۹۸۷)، کلوزآپ (۱۹۹۰)، زیر درختان زیتون (۱۹۹۴)، طعم گیلاس (۱۹۹۷)، باد ما را خواهد برد (۱۹۹۹) و کپی برابر اصل (۲۰۱۰) اشاره کرد.
کیارستمی علاوه بر سینما در عرصههای دیگر هنری از جمله شعر، عکاسی، چیدمان، موسیقی، طراحی گرافیک، طراحی و نقاشی نیز فعال بود. او را باید در زمره سینماگران موسوم به موج نوی سینما در ایران به شمار آورد.
سادگی، استفاده از کودکان به عنوان نقش اول و قهرمان داستان، سبک مستندگونه، بهرهگیری از فضاهای روستایی، حذف کارگردان، شاعرانگی و نیز مکالمهٔ شخصیتها در خودرو برخی از ویژگیهای فیلمهای کیارستمی است.
کیارستمی برنده چندین جایزهٔ بزرگ سینمایی بود.
وی پنج بار نامزد دریافت جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن شد که سال ۱۹۹۷ در پنجاهمین دوره جشنواره فیلم کن برای فیلم طعم گیلاس موفق به دریافت این جایزه شد.
روحش شاد ویادش گرامی
وممنون ازشما استادگرامی که به نیکی
و زیبایی ازاین هنرمند عزیز کشورمان یادکردید