يکشنبه ۲۷ آبان
تفاسیری چندازحافظ
ارسال شده توسط همایون فتاح(رند) در تاریخ : يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۵۵
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۴۱۳ | نظرات : ۰
|
|
تعابیری چندازغزلیات حافظ
1-درغزلی بامطلع .....روشن از پرتو روئت نظری نیست که نیست ....نکته ای که قابل تأمق آید اینست که در بسیاری نسخ چه ماقبل وچه حاضربدینگونه قیدگردیده که...روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست ورویت بمعنی روی تو قیدگردیده که آنچه بنظرصحیح تر مینمایدرروئت است بمعنی دیدن ودیدار کردن ومشاهده میباشدومصرع بدینگونه معنی گردد که روشن وتابنده چهره ای که که از دیدارت وازدیدن ومشاهده چون تویی نورانی اوراعارض گشته است وبواسطه ی نورانیتت چهره اونیز منورگشته یکی را نمیبینیم ونیست که نیست دیگرکسی که بازتاب نورانیت توباشدواین خودپرواضح بود که هرکه بدیدار معشوق نائل آیدازسعادت شرفیابی او وبرکات وجوداو که همه وهمه اش تقدس است ومقدس عاشق نیز بهره گیرد ووجودش ورخساره اش ازنورانیت او منورگردد وبدرخشدواین هماره درعرفان ماآمده که عرفا واولیاء الله سیمایشان نورانی ترسیم گردیده بواسطه همان تقرب این مصراع نیز بدینسان تفسیروتعبیرگرددکه چهره ای که نشان از قرابت ونزدیکیش باتو ورویت ودیدارت دراوباشدکسی را نمیبینیم البت بصورت چاپی که هم اکنون نیز دردسترس میباشد نه اینکه معنی نمیدهدویاغلط است وبا وجود واژه رویت درمعنی خدشه ای وارد نمیگردد ولی بصورتی که این واژه روئت درج گرددصحیح تر مینماید.
2-درغزلی بامطلع.....خدارا کم نشین باخرقه پوشان....دربیت دوم ازاین غزل آمده دراین خرقه بسی آلودگی هست دربسیاری نسخ مصراع چهارم این غزل را بدینگونه آورده اند که خوشا وقت و قبای میفروشان که حقیر براین باورست که....خوشارخت و قبای میفروشان صحیح تر مینماید ورخت بمعنی البسه ولباس آمده وشاعر دراین بیت لباس میفروشان را در واقع ترجیح میدهدبه خرقه ی پراز ریا وتقلب زهدریایی رااین بنظر معقولتر مینماید درپیش تعبیری که وقت درنسخ آمده.
3-درغزل بامطلع....پدیدآمدرسوم بیوفایی....دربیت سوم این غزل درنسخ آمده که...کسی کو فاضلست امروزدردهر،مصراع ششم این غزل بدینگونه آورده اندکه نمیبیندزغم یکدم رهایی واین بدان معنی است که فاضل را دراین روزگارودهر یکدم از غم رهایی نمیبیند که بااندک مداقه براین گونه تعبیرمیبینیم که بنظرصحیح نیست ومعقولترآنکه بگوییم فاضل یکدم از غم رهایی نمی یابدنه اینکه نمیبیند پس مصراع ششم را اگراینگونه بینگاریم خوشتربود که....کسی کوفاضل است امروز دردهر...نمی یابد زغم یکدم رهایی.
4-درغزل بامطلع... گل دربرومی در کف ومعشوقه بکام است....دربیت چهارم این غزل آورده اندیعنی آنچه در نسخ قیدشده آنست که ...گوشم همه برقول نی ونغمه وچنگست...مصراع هشتم این غزل آمده که چشم همه برلعل لب و گردش جام است که این بنظر صحیح نیست چرا چونکه گوش من رابا چشم همه چه نسبتی میتواند داشته باشد ازاین بابت صحیح ترآن باشد که آوریم ...چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است واین بدان معنی است که ازیکطرف گوشم برقوالی نی و نغمه ها ی چنگ معطوف است و چشمم وچشم من از طرفی دیگرنگاهش به لعل لب یارست و گردش جام تا بمن رسد وچشم من وچشمم صحیح تر مینماید تا اینکه چشم همگان که این تفسیر تناسبی نامعقول را رقم زند.
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۰۶۴ در تاریخ يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۵۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید