پنجشنبه ۱ آذر
بایزید بسطامی
ارسال شده توسط علیرضا کاشی پور محمدی در تاریخ : سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۲:۲۹
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۹۲۱ | نظرات : ۶
|
|
بایزید بسطامی
ابویزید طیفور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب بهسلطان العارفین بزرگترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است که در سالهای ۱۶۱ تا۲۳۴ می زیسته (مطابق با قول صحیح تر متوفی بسال ۲۶۱ه.ق )
زندگینامه
از زندگی سلطان العارفین بایزید بسطامی اطلاعات خیلی دقیقی در دست نیست. فصیح احمد خوافی او را زادهٔ سال ۱۳۱ هجری نوشته است و جَدِّ او سروشان را والی ولایت قومس دانسته است بنا بر برخی روایات، جَدِّ بایزید بسطامی زرتشتی و پدرش یکی از بزرگان بسطام بود .
عشق عرفانی در عرفان بایزید جایگاه ویژهای دارد. همچنین او را پایهگذار سکر و فنا در تصوف میدانند. گفتهٔ مشهور وی، «سبحانی ما اعظم شانی» اشاره به همین مفهوم دارد .
بنا بر برخی روایات، بایزید از اصحاب جعفر صادق امام شیعیان بود بعضی نظرات وی را معاصر محمد باقر و [شاگرد] جعفر صادق دو امام شیعه، میدانند این در حالیست که وفات بایزید در قرن سوم (سال ۲۶۱ هجری) میباشد حال آن که فوت امام صادق در سال ۱۴۸ هجری بوده و تفاوت وفات ایشان ۱۱۳ سال میشود و کسی عمر بایزید را بیش از هشتاد سال ذکر نکرده است .
بایزید بسطامی در سال ۲۶۱ درگذشت و او را در خانقاه وی دفن کردند .
مقبره بایزید بسطامی فاقد هرگونه تزئین و داری یک پنجره مسقف آهنی است. روی قبر یک سنگ مرمر قرار دارد که کلماتی از مناجات مشهور علی بن ابیطالب بر آن حک شدهاست.
آثار درباره بایزید بسطامی
درباره بایزید بسطامی آثار ارزندهای نوشته شده است، از جمله:
پایان نامه «شخصیت و اندیشه بایزید بسطامی و بازتاب آن در ادب فارسی در آثار پنج تن از شاعران بزرگ عارف: سنایی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ)، علی جنگ آزمای؛ به راهنمایی: دکتر محمود عابدی؛ استاد مشاور: دکتر عباس ماهیار. پایان نامه کارشناسی ارشد؛ دانشگاه تربیت معلم تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۸۰.
مقاله«بایزید بسطامی، آیینه الهی»، مریم حسینی، فصلنامه نامه پارسی، سال دهم، شماره دوم،۱۳۸۴.
مقاله «از عرفان بایزید تا فرمالیسم روسی» دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، فصلنامه هستی، ش ۳، پاییز۱۳۸۰.
کتاب دفتر روشنایی محمدبن علی سهلگی؛ ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی.
علاوه بر آثار فوق، کتاب «بایزید بسطامی» نوشته دکتر جواد نوربخش در ۱۱ بخش اطلاعات کاملی در خصوص بایزید بسطامی ارائه می دهد .
در نگاه عالمان دین
در میان نظرات متفاوت، بعضی فقهای شیعه شخصیت بایزید را مورد انتقاد قرار دادهاند از متقدمین کسی چون مقدس اردبیلی قائل به اعتقاد متصوفه از جمله بایزید به حلول یا اتحاد بوده و از متأخرین سید ابوالقاسم خوئی که وی را قائل به وحدت وجود و موجود دانسته، ایندو بر وی طعن وارد نمودهاند. همچنین فقهایی چون لطفالله صافی گلپایگانی با توجیه ناپذیر و تأویل ناپذیر بودن سخنان بایزید و سید صادق شیرازی که به نقل حر عاملی آورده وی مورد سرزنش مکرر محمد تقی نهمین امام شیعیان، قرار گرفتهاست و سید محمدباقر شیرازی که با مخالف شرع دانستن همایش برای وی و میرزا یدالله دوزدوزانی با این نقل که وی یک عمر منحرف بوده و اواخر عمر به واسطهٔ جعفر صادق ششمین امام شیعیان، مستبصر شدهاست مخالفت خود را با همایش درنظرگرفته برای تجلیل از بایزید در شاهرود طی اعلامیههایی ابراز داشتند.[۸] مکارم شیرازی معتقد است برخی از شطحیات بایزید بر اعتقاد او به حلول و اتحاد دلالت دارد .
در اظهاراتی متفاوت با دیگر فقهای شیعه در تجلیل بایزید، یکی آنکه به نقل مجلسی اول در کتاب اصول فصول التوضیح، استاد وی شیخ بهایی قائل به زیارت قبر بایزید بوده و خود، قبر وی را زیارت کرده است رهبر معظم انقلاب در سفر خود به شاهرود با اشاره به شخصیت بایزید ابراز داشته بود: «نام بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی را همهٔ مسلمانان و مرتبطین با معارف اسلام - ولو غیرمسلمان - شنیدهاید. البته امثال بایزید و ابوالحسن خرقانی را با این مدعیان صوفیگری نباید اشتباه کرد. آنها داستان دیگری دارند و ماجرا و سخن دیگری است .
در نگاه صوفیان و بزرگان
بایزید بسطامی بیش از دیگران دارای شهرت و اهمیت بوده و رفتار و گفتارش در همهٔ مردان راه حق تأثیر کردهاست، به این جهت داستانها و سخنان او بیش از هر صوفی و عارفی در کتب صوفیه و عرفا آمدهاست و مخصوصاً در آثار منظوم عرفانی مانند آثار عطار و مثنوی مولوی بیشتر جلوهگر است.
فریدالدین عطار در تذکره الاولیا ۵۶ صفحه به ذکر شرح حال و اقوال بایزید اختصاص داده و این مقدار تفصیل دربارهٔ صوفی و عارفی دیگر در آن کتاب به نظر نمیرسد. عطار در آغاز شرح حال او مینویسد:
«آن خلیفهٔ الهی، آن دَعامهٔ نامتناهی، آن سلطان العارفین، آن حجة الحق اجمعین، آن پُختهٔ جهانِ ناکامی، شیخ بایزید بسطامی- رحمة الله علیه.اکبر مشایخ بود، و حجت خدای بود، و خلیفهٔ بحق بود، و قطب عالم بود، و مرجع اوتاد.و ریاضات و کرامات و حالات و کلمات او را اندازه نبود. و در اسرار و حقایق نظری نافذ و جدی بلیغ داشت. و دایم در مقام و هیبت بود، غرقهٔ انس و محبّت بود، و پیوسته تن در مجاهده و دل در مشاهده داشت. و روایات او در احادیث عالی بود و پیش از او کسی را در معانی طریقت چندان استنباط نبود که او را…
نقل است که چون مادر او را به مکتب فرستاد، در سورهٔ لقمان به این آیت رسید: «أنِ اشکُرلی و لِواِلدَیکَ» یعنی شکر گوی مرا و شکر گوی مادر و پدر را چون معنی این آیه بدانست نزد مادر رفت و گفت:
در دو خانه ، کدخدایی ، چون کنم، یا از خدا در خواه تا همه آن ِتو باشم یا مرا به خدا بخش تا همه آن ِاو باشم . مادر گفت: تو را در کار ِخدا کردم و حق ِخود به تو بخشیدم .
پس بایزید از بسطام بیرون رفت و سی سال در شام و شامات میگشت و ریاضت میکشید.
جنید بغدادی در مورد او می گوید:
بایزید در میان ما چون جبریل است در میان ملائکه .
سخنان بایزید
سخنانی از بایزید منقول از کتاب بایزید بسطامی:
نقل است که او را گفتند قومی می گویند که: کلید بهشت کلمه لااله الاالله است. گفت: بلی کلید بی دندانه در نگشاید و دندانه ی این کلید چهار چیز است: زبانی از دروغ و غیبت دور، دلی از مکر و خیانت صافی، شکمی از حرام و شبهت خالی و عملی از هوی و بدعت پاک .
از بایزید پرسیدند اگر در روز رستاخیز ، خداوند بگوید چه آورده ای ؟ چه جواب خواهی داد ؟ بایزید گفت : وقتی فقیری بر کریمی وارد می شود به او نمی گویند چه آورده ای ؟ بلکه می گویند چه می خواهی ؟
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۷۰۱۴ در تاریخ سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۲۲:۲۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.