جویای تبریزی و معانی و مضامین متضاد در شعر وی
دکتر رجب توحیدیان
استادیار و عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد سلماس
چکیده:میرزا داراب بیگ، متخلص به جویا، از شعرای بنام سبک هندی و از شاگردان توانمند کلیم کاشانی و صائب تبریزی در عرصۀ شعر و شاعری به شمار می رود. دیوان جویا با تأسی از کلیم و صائب، سرشار از معانی و مضامین متضاد است، یعنی جویا نیز همچون کلیم، صائب و دیگر شعرای سبک هندی، تحت تأثیر علل و عواملی همچون: علت قرار گرفتن در موقعیت های مختلف، عدم تعادل روحی و روانی، مضمون تراشی، دستیابی به معانی رنگین و در اصطلاح اهل ادب آن عصر، «معنی بیگانه»، نگاه متفاوتی به شخصیت های اساطیری، تاریخی، مذهبی و عناصر شعری و پدیده های محیط اطراف و طبیعت پیرامون خود داشته و به خلق معانی و مضامین جدید و متضاد از هم پرداخته است. منظور از معانی و مضامین متضاد، در اشعار سبک هندی آن است که شعرای این سبک، به جهت خلق مضامین جدید و پرهيز از مضامين كليشه اي و تک بُعدی رايج در هنجار ادبی فارسی(سبک عراقی)، با هنجارگریزی و آشنایی زدایی، سنت های شعری گذشتگان را در هم شکسته و با دادن بار معنایی کاملاً جدید به کلمات، از زوایای دید گوناگون، به عناصر و پدیده های محیط اطراف خود نگریسته و يك موضوع و پديدۀ ثابت و متعارف شعري را در دو معناي متضاد از هم(مثبت و منفی یا ستایش و نکوهش) به كارگرفته اند. نگارنده در این پژوهش معانی و مضامین متضاد را از کلّ غزلیات جویای تبریزی استخراج کرده و به ترتیب حروف الفبایی مورد بررسی قرار داده و هر جا که لازم و ضروری به نظر رسیده، از اشعار شعرای دیگر؛ بخصوص شعرای هم سبک شاعر، نظیر: کلیم ، صائب و دیگر شعرای سبک هندی نیز اشعاری به عنوان شاهد مثال در پی نوشت مقاله آورده است. هدف از این تحقیق تعیین موارد معانی و مضامین متضاد و هنجارگریزی در سبک هندی، در محدودۀ شعر جویای تبریزی است. نتیجه این که پرداختن به معانی و مضامین متضاد در شعر جویا، از طریق هنجار گریزی، و با تأسی از شعرای نامدار سبک هندی از بسامد بالاتری بر خوردار است.
1- مقدمه:بر خلاف افکار و عقاید تذکره نویسان دورۀ قاجار نظیر: آذر بیگدلی
[i]، رضا قلی خان هدایت
[ii] و سایر محققان و ادیبان معاصر خارجی
[iii] و داخلی
[iv]، که به تقلید از تذکره نویسان قاجاری، سبک هندی و شعر دورۀ صفوی را به بی محتوایی و انحطاط ادبی متهم کرده اند و همنوا با محققانی همچون: مرحوم استاد امیری فیروز کوهی
[v]، استاد احمد خاتمی
[vi]، استاد احمد تمیم داری
[vii] و مرحوم استاد باستانی پاریزی که سبک هندی را«نیمکرۀ چپ مغز ادبیات فارسی
[viii]» می داند، می توان گفت که این سبک از جملۀ سبک های پر محتوا و دراز دامنه ای است که در خصوص پرداختن به مباحث جدیدی همچون: نقد ادبی و گسترش موضوعات و مباحث آن، مطرح ساختن اندیشه های ناب فرهنگی، اجتماعی و ادبی و از همه مهم تر بازگو کردن شادی ها، آلام درونی، افکار و عقاید اقشار مختلف جامعه اعم ّاز عوام و خواص - در مکتب قهوه خانه و با استفاده از زبانی جدید
[ix] در کسوت تمثیلات بکر- بی نظیر است. از جملۀ محسنات منحصر به فرد سبک هندی و شعر دورۀ صفوی نسبت به سبک های پیشین، آن است که در دورۀ صفوی، با راه یافتن شعر به بطن جامعه و نفوذ در میان طبقات مختلف مردم، دیگر از ملک الشعراهای دربار سلاطین غزنوی و سلجوقی نظیر: عنصری و امیر معزّی خبری نبوده و شعرا مکتب قهوه خانه را به مکتب دربار سلاطین ترجیح دادند. شعرای سبک هندی در مقایسه با سبک های ادبی دیگر از جمله سبک عراقی- که مضامین مطرح شده در آن بیشتر کلیشه ای و تک بُعدی(از نوع مثبت یا منفی) است- بر اساس زاویۀ دید مختلفی که نسبت به عناصر و پدیده های شعری و ادبی ثابت و متعارف پیرامون خود داشته اند، به جنبه ها و زوایای پنهان و بکر پدیده ها و عناصر محیط اطراف خود پی برده و به خلق معانی و مضامین بکر و متضاد شعری و به اصطلاح« معنی بیگانه» پرداخته اند. در سبک هندی شاعری را سراغ نداریم که در قالب غزل، به جهت دست یافتن به «طرز تازه و معنی بیگانه» و با تأسی از هم دیگر، یک موضوع و پدیدۀ شعری را از زوایای مختلف و متضاد از هم ننگریسته و در هر نگرش خود به نوآوری و هنرنمایی، که گذشتگان ادبی ما از آن غافل بوده اند، اقدام نکرده باشد. از جنبه های سبک شناسانۀ شعرای سبک هندی نظیر جویای تبریزی- که نظرات تذکره نویسان و محققان و ادبیان معاصرِ مخالف سبک هندی را ردّ کرده و باعث خلق معانی و مضامین بکر شعری در اشعار آنان گردیده است- معانی و مضامین متضاد است. منظور از هنجار گریزی و آشنایی زدایی، در اشعار شعرای سبک هندی، آن است که این شعرا به جهت پروراندن معانی و مضامین بکر و متضاد شعری و خلاف آن چه در هنجار ادبی رایج بوده و نیز بر خلاف نظام سیاسی- مذهبی حاکم بر جامعۀ عصر صفوی، که شدیداً تحت تأثیر باورها و عقاید گذشته است، در خصوص معانی و مضامین رایج در ادب فارسی و شخصیت ها و عناصر مشهور داستانی و قرآنی و اسطوره ای نظیر: آب حیات،حضرت خضر(ع)،حضرت یوسف(ع)، حضرت یعقوب (ع)، حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع) و...، از زاویه ای غیر عرفی می نگرند و به خلاف آمد عادت در مورد آنها به قضاوت می نشینند، یعنی به نکوهش و نگرش منفی نسبت به آن چیزی می پردازند که در عرف و هنجار ادبی و نیز از سوی حکومت، به ستایش و نگرش مثبت پیرامون آن چیز پرداخته شده و یا به ستایش و نگرش مثبت نسبت به آن چیزی می پردازند، که در عرف و هنجار ادبی و از سوی حکومت، با نکوهش و نگرش منفی با آن پدیده برخورد شده است.
1-1- پیشینۀ تحقیق:جدای از تذکره های بجا مانده از عصر صفوی و کتاب های تاریخ ادبیات، از جمله تاریخ ادبیات در ایران، اثر شاد روان دکتر ذبیح الله صفا، اثری که به زندگانی و اقوال و آثار جویای تبریزی اشاره کرده است، مقالۀ دکتر محمد باقر، استاد دانشگاه پنچاب(پاکستان)، تحت عنوان:«اقوال و آثار جویای تبریزی» است. با وجود گستردگی و وسعت دامنۀ تحقیقات انجام شده در تمامی ابعاد سبک هندی و بخصوص شعر صائب، تا به حال به موضوع مورد بحث در این مقاله، یعنی، معانی و مضامین متضاد در شعر جویای تبریزی، هیچ اشاره ای نشده است. این مقاله از جملۀ کارهای تحقیقی بکری است که در کلّ غزلیات جویای تبریزی انجام گردیده است.
1-2- زندگانی جویای تبریزی:میرزا داراب بیگ متخلص به جویا پسر ملّا سامری، از شاعران سدۀ یازدهم و آغاز سدۀ دوازدهم هجری در هند است. خاندانش اصلاً از تبریز به هند رفته بود و در کشمیر سکونت گزید. میرزا داراب بیگ جویا و برادرش کامران بیگ گویا هر دو در کشمیر زاده شدند و با این حال چون اصلشان از تبریز بود، جویا را تبریزی نوشته اند. وی در شعر شاگرد چند تن از شاعران ایرانی بوده و یا در مصاحبت آنان کسب ادب کرده است مانند: محمد سعید اشرف مازندارنی(م1116ه) پسر ملّا محمد صالح مازندارنی و دختر زادۀ محمد تقی مجلسی؛ و مانند ملا علی رضا تجلّی که هر دو به نوبت به همراه ابراهیم خان، حاکم کشمیر به آن دیار رفته و در تربیت شعری جویا کوشیده اند، و نیز چنانکه علی قلیخان واله داغستانی در ریاض الشعرا نوشته است وی به صحبت ابوطالب کلیم و میرزا صائب نیز در کشمیر رسیده بود. از تشویق کنندگان بزرگ جویا ابراهیم خان حاکم کشمیر بود که به قول سید علی حسنخان صاحب صبح گلشن« در مراعت او به دل کوشیدی و در حسن سلوک با وی گرم جوشیدی». این ابراهیم خان که مربی و پشتیبان اصلی جویا بود، میان سالهای( 1070-1114ه) سه بار به حکومت کشمیر رسید و چون مانند جویا بر مذهب شیعه بود، همکیش خود را از یاوری های خود بر خوردار می داشت. به جز او دو تن دیگر از حکمرانان کشمیر که پس از ابراهیم خان بر آن خطّه حکومت می کردند، یعنی، حفظ الله خان و فاضل خان در نیکوداشت جویا سهیمند. جویا این هر سه حاکم و گروهی دیگر از بزرگان کشمیر را در شعر خود ستوده و از میان پادشاهان هند نیز در اشعار او به ستایش اورنگ زیب عالمگیر(1068-1118ه) و شاه عالم بهادر شاه(1119—1024 ه) باز می خوریم».(صفا،1371،ج 5، بخش 2: 1354-1353). «جویا شاگرد صائب بوده و در سال 1118 ه. ق. در گذشته، یعنی دوران شاعری او ربع آخر قرن یازدهم و اوایل قرن دوازدهم هجری است. وی به ایران هم آمده، چنانکه در شعری از اصفهان یاد کرده و نیز برای زیارت به مشهد رفته است.»(ذکاوتی قراگزلو،1372: 301-300)
1-3- جویا و معاصرانش: در تذکرۀ سخنواران آذربایجان دربارۀ جویا تبریزی آمده است: «جویا، در اثر وسعت نظر و سعۀ صدر نه تنها از استادش صائب تبریزی به احترام یاد می کند؛ بلکه نسبت به سایر معاصران نیز[ که برگرفته از اخلاق و خصوصیات صائب است] اظهار ارادت نموده و اشعار معروفشان را استقبال کرده است.[و همچون صائب در پایان غزل، نام و مصراع آن شاعر مورد استقبال را ذکر می کند] »(دولت آبادی، ج 1، 1377: 298)
جویا! به طـور آن غـزل صائب است این (در کام همچو غنچــــه نگردد زبان مرا)
(جویای تبریزی،1378: 78)
بی تکلف ز شکر ریـزی «صائب» «جویا» (طوطی نطق تو طرز سخن آموخته است)
(همان: 112)
«جویا» زده نـاخن بـه دلم مصرع «بینش» ( هر قطــرۀ شبنم شده چشم تر بلبل)
(همان:238)
روشن دل «جویا» ز «فـروغ» است که فرمود: ( زاد رهــی از آبلـه رفتــــم برسانم)
(همان: 268)
این بطرز آن غزل «جویا» که«تمکین» گفته است ( برق جولان ابرش ابری به زین دارد بهار)
(همان: 214)
1-4- سبک شعری جویا «جویا، به دلیل وابستگی زمانی و مکانی به تاریخ و جغرافیای هند و وضع ادبی حاکم بر روزگار خویش دنباله رو پرچمداران سبک هندی است. در کار او ویژگی ها و عناصر اصلی و اساسی سبک هندی، یعنی: مضمون یابی، خیال بندی، تصویر گری، معنی یابی، ترکیب سازی های جدید، باریک بینی و امثال این ویژگی ها که از خصایص سبک هندی است، به وفور مشاهده می شود.»(جویای تبریزی،1378: 29).«هر چند که جویا در تمام فنون سخن، طبع خود را آزمایش کرده ولی در غزلسرایی گوی سبقت از دیگران ربوده است. از صائب تبریزی پیروی کرده و خصوصیات سبک هندی در اشعارش جلوه گر است. مضامین بدیع و تازه، استعارات و ترکیبات، مجاز، استعمال امثال و اصطلاحات، به کار بردن صنعت مراعات النظیر، تمثیل و ارسال المثل، از جملۀ خصوصات اشعار و غزلیات اوست.»( دولت آبادی،1377،ج1: 297). از جملۀ موارد بارزی که هندی بودن سبک شعری جویا را تأیید می کند، تکرار مضامین شعرای این سبک از جمله کلیم کاشانی و صائب تبریزی در اشعار وی است. با مطالعه در اشعار سبک هندی می توان دریافت که این شعرا، در کنار تکرار مضامین شعری گذشتگان، به تکرار مضامین شعرای هم سبک خویش نیز پرداخته اند .کلیم گوید:
خود را به هر که سنجی چیزی ز خویش کم کن خواهی گر از تو افزون کس در هنر نباشد
(دیوان،1376، ج1: 269)
جویا با وزن و قافیه و ردیف جداگانه، همان مضمون کلیم را بازگو می کند:
تا توانی خویشتن را کمتر از هر کم شمار گر بود در خاطــرت اندیشۀ بهتر شدن
(دیوان، 1378: 284)
کلیم:
روشندلان خوش آمد شاهان نگفته اند آیینه عیب پوش سکندر نمی شود
(دیوان، 1376، ج1: 375)
جویا با تأسی از کلیم گوید:
هر کس مثال آینه صاف است طینتش هرگز به روی خلـق خوش آمد نمی کند
(دیوان،1378: 208)
صائب:
قد چو خم گردید غافل زیستن از عقل نیست خواب تا کی زیر این دیوار مایل می کنی؟
(غ6746ج6ص3279)
جویا با تأسی از صائب می گوید:
هر که او با قامت خم گشته غافل خفته است بی خبر در سایــۀ دیوار مایل خفته است
(دیوان، 1378: 115)
1-5- شعر و غزل جویای تبریزی:« جویا اگرچه در اقسام شعر طبع آزمایی کرده است ، لیکن توجه او مانند دیگر هم طرازانش بیشتر به غزلسرایی بود و حق آن است که او را در این راه از شاعران موفّق بشماریم. غزل هایش به شیوۀ صائب، اندیشه های عارفانه و حکیمانه را با احساس عاشقانه همراه دارد و در آنها بیت ها و مصراع های بسیار می توان یافت که زادۀ تفکّرات شاعر است نه خواسته های عاطفی او، به همین سبب بسی از آنها را می توان در شمار مثل ها و سخنان کوتاه عارفانه و ناصحانه پذیرفت. »(صفا،1371،ج5، بخش2: 1355).«اهمیت جویا بیشتر در غزل سرایی است، از لحاظ تنوع و تازگی در سبک هندی پیرو صائب بود، مضامین بدیع و استعاره ها و تشبیهات جالب فراوان دارد. و در غزل گویی خود را ماهر داند و شایسته تحسین، اما نعت پیامبر و پیشوایان دینی را برتر از غزل و شایستۀ تحسین ملائک می شمارد.»(تمیم داری،1389: 405-404).از جملۀ موارد سبکی غزل جویای تبریزی، که در اشعار شعرای هم سبک وی نمود و نشانه ای از آن نمی توان یافت، دو مطلعی و سه مطلعی بودن بعضی از غزلیات اوست. جویا در مطلع غزلی می گوید:
نخست از پهلوی خود دید آفت ها دل تنگـم شکست از موج خارا خورد این آیینه در سنگم
در بیت بعدی با مطلعی دیگر می گوید:
به یاد چشم مستی دارد از بس عشق دلتنگـم بریزد خون صهبا از شکست شیشۀ سنگم
(دیوان،1378: 246)
در جای دیگر می گوید:
در آمد تا در آغــوش تمنــــا آن بــر و دوشم لبالب همچــو ماه نو شد از خورشید، آغوشم
شب هجران چنان بگداخت فکر آن بر و دوشم که از خود همچو ماه نو تهی گردیده آغوشم
(همان: 248)
در غزلی دیگر با مطلع سه گانه می گوید:
دل چیست؟ واله نگه تـرک زاده ای از حلقه های چشم به دام اوفتــاده ای
خواهم دل به دام محبـــت فتاده ای صبر کمی و خواهش از حد زیاده ای
گشتیم اسیـر و شیفتــۀ ترک زاده ای شست جفا به سینـه ی عاشق گشاده ای
(همان: 294)
2- معانی و مضامین متضاد در شعر جویای تبریزی و علل آن:استاد زین العابدین مؤتمن در باب نگاه متضاد شعرای سبک هندی نظیر: کلیم، صائب، جویا و دیگران نسبت به معانی و مضامین شعری و پدیده های محیط اطراف و موضوعات ثابت و متعارف شعری و علل و عوامل آن می نویسد:« اینان(شعرای سبک هندی ) می کوشند تا برای اثبات مهارت و استادی خود مضامین تازه و متناقض از هم بیاورند و از این رو صد بار گرد نقطه ای چون پرگار گردیده و دربارۀ موضوع واحد و ثابت و متعارف، معانی جدید و مضمون های نقیض و مختلف ساخته اند...»(مؤتمن،1371: 409-408). استاد طغیانی، در خصوص علل این نگاه ها و تناقضات شعری شعرای سبک هندی می نویسد:« خصیصۀ مهم دیگر اشعار این دوره، وجود تناقضات شعری متعدد و فراوان آنهاست. این تناقض گویی ها حاکی از تزلزل درونی و عدم ثبات شخصیت فکری و اعتقادی و عدم انسجام روحی و روانی شاعران در مراحل مختلف زندگی است که ایشان را بر آن می داشت تا شعری متفاوت با گذشته داشته باشند.( طغیانی،1385: 118). نبود تجربیات اصیل و اندیشۀ منسجم در اشعار شعرای نامدار این سبک نمایان است. در دیوان های شعری این دوره، کمتر غزلی می توان یافت که انسجام معنایی استواری داشته باشد و بسیار اتفاق می افتد مضامینی متضاد، حتی در یک غزل، ظهور می یابد که در محور عمودی ابیات کمترین پیوند معنایی با یکدیگر ندارند.(طاهری،1389: 93). خصوصیت برجسته این شیوه، در مقایسه با سبک های شعری دیگر از جمله سبک عراقی، گسیختگی معانی و مضامین و پریشانی و عدم تعادل اندیشه های سرایندگان آن است که هر بیتی از عالم خاص خویش سخن می گوید و حتی در یک غزل، گاهی معانی متضاد با یکدیگر در کنار هم قرار می گیرد .(حاکمی والا و پژوهش،1388: 175). بنا به عقیدۀ خانم دکتر معدن کن:« در عین وجود مضامین مکرر و مشابه، معانی و مضامین متضاد نیز در سبک هندی، بخصوص شعر صائب فراوان است. مضامینی که هر یک مضمون دیگر را نفی می کند. شاید وجود این تضاد، در بدو مطالعه، خوانندۀ شعر صائب را در ثبات عقیده و استواری فکر شاعر دچار تردید کند، اما اگر با دیدۀ تأمل به این موضوع بنگریم، آن را امری طبیعی و مربوط به تنوع مشاهدات و تجربیات شاعر در امور گوناگون خواهیم یافت... این تضادها ناشی از تمایزی است که بین اعتقادات اصیل و انعکاس خلق و خو، و تأثیر حوادث و وقایع و تجلی احوال معنوی و روحانی شاعر وجود دارد که تجلی آنها در شعر می تواند تضاد آفرین باشد.»(معدن کن، 1387: 32-30). جویای تبریزی از شعرای صاحب سبک دورۀ صفوی و سبک هندی و از شاگردان کلیم
[x] و صائب
[xi] به شمار می رود. تمامی معانی و مضامین شعری جویا با تأسی از مضامین شعری کلیم و صائب و دیگر شعرای این سبک، در دو معنا و مفهوم متضاد از هم به کار رفته است ، یعنی جویا نیز به تبعیت از شعرای این سبک ، به جهت ایراد معانی و مضامین بکر شعری، مضمون تراشی، دستیابی به معانی رنگین«معنی بیگانه»
[xii]، قرار گرفتن در موقعیت های مختلف زندگی، عدم ثبات شخصیت فکری، عدم انسجام روحی و روانی و از همه مهمتر اجتناب از مضامین سنتی رایج در ادب فارسی از طریق هنجارگریزی و آشنایی زدایی، نگاه دوگانه و متفاوتی که بیشتر از نوع مثبت و منفی است، به عناصر و پدیده های طبیعت پیرامون خود داشته و یک پدیدۀ ثابت و متعارف شعری را از زوایای دید
[xiii] مختلفی نگریسته است که حاصل این نگاه متفاوت، منجر به تنوع معانی و مضامین شعری، بخصوص معانی و مضامین متضاد از هم در اشعار وی گردیده است. همان طور که در قبلاً اشاره شد، تمامی معانی و مضامینی شعری جویا، با تأسی از کلیم و صائب و دیگر شاعران سبک هندی، در دو شکل متفاوت و متضاد از هم از به کار رفته است، که برای پرهیز از اطالۀ کلام به مواردی از آن اشاره می گردد:
2-1- آسمان و چرخ و فلک و گردون: جویا، با هنجارگریزی و آشنایی زادیی و مغایر
[xiv] با اکثریت شعرا - از ابتدای شعر و ادب فارسی تا به حال- که به انتقاد و نکوهش از فلک پرداخته اند و همنوا و موافق با شعرای سبک هندی
[xv] ، در ستایش و تحسین فلک و گردون می گوید:
جویا محیـط عالم امکـان بــــود دلم در رقص خوشدلی فلک از شادی مـن است
(دیوان، 1378: 92)
جویا که درمقام تحسین از چرخ، معتقد است که:«در رقص خوشدلی فلک از شادی من است»، با تأسی از هنجار دیرینه ادب فارسی، در نکوهش چرخ گوید:
از زمین در کاسه اش کردیم خـاک چرخ بــا ما دشمن دیرینـــه است
(همان: 101)
مضمون آسمان و چرخ فلک، در شعر جویا با تأسی از شعرای قبل و هم عصر وی، به نوعی دیگر نیز مطرح شده است، یعنی جویا در جایی معتقد است که هیچ کس قادر به زبون ساختن چرخ فلک نیست:
زبون کی می توان کردن به نیرو چرخ پر فن را؟ به خاک افکنده این زال کهن چندین تهمتن را
(همان: 69)
در جای دیگر بر خلاف عقیدۀ پیشین خود می گوید:
ای آسمان ز قامت خم گشته ام بترس دست تو نیست در خـور زور کمــان ما
(همان: 61)
2-2- آسودگی و آرامش: جویا در دعوت به آسودگی و آرامش و نگرش مثبت به آن می گوید:
بهر دولت بگذرانی از چه بی آرام عمر؟ دولتی گر هست عمر من!در آرام و است و بس
(همان: 223)
بر خلاف عقیدۀ قبلی ، در نگاه منفی به آسودگی و دعوت به بی طاقتی و اضطراب گوید:
دوا به درد کنیدم که در طبیعت دل هوای کشور آسودگی موافق نیست
(همان: 112)
2-3- آشنایی:
جویا، همنوا با هنجار ادبی، در نگرش مثبت به آشنایی می گوید:
توان به حسن ادب پـاس آشنایی داشت ز حفظ مرتبه این گنج پاسبان دارد
(همان: 143)
در جای دیگر، بر خلاف هنجار دیرینه ادبی، در نگرش منفی به آشنایی و نگرش مثبت به بیگانگی، که ناشی از عدم ثبات فکری و عدم تعادل روحی و روانی وی و قرار گرفتن در موقعیت های مختلف در زندگی است، می گوید:
از دکان آشنایی جنس آسایش مجوی این گهر جویا! متاع کشور بیگانگی است
(همان: 123)
2-4- آه و فلک:
مضمون فوق در شعر جویا با تأسی از شعرای دیگر- چه شعرای هم سبک وی و چه شعرای قبل از وی – به دو صورت متضاد از هم مطرح گردیده است؛ یعنی، جویا زمانی اعتقاد به این دارد که:
تأثیر آه ماست که هر شام از شفق اطـراف دامن فلک آتش گرفته است
(همان: 124)
زمانی نیز بر خلاف عقاید پیشین، که باز ناشی از عدم انسجام فکری و عدم تعادل روحی و روانی وی است، می گوید:
تیر آهم ندهد داد فلک را جویا! مگر از آتش دل بـال و پرش سوخته است
(همان: 129)
2-5- احسان و بار منّت:
جویا در تعریف و تمجید از مناعت طبع خود می گوید:
دل به زخم خنجر احسان کس بسمل نشد صیـد ما منّت کش جـان بخشی قاتل نشد
(همان: 166)
همتم هرگز نشد خجلت کش احسان کس هیچگـه از ریــــزش باران نشد تر دامنم
(همان: 262)
در جای دیگر بر خلاف عقاید پیشین می گوید:
سر ز بار منّت احسان نیــــارم راست کرد لطف یاران طـوق سنگینی شده بر گردنم
(همان: 255)
2-6- اسرار دل و عشق:
جویا، اظهار کردن اسرار پنهان دل را کافر نعمتی دانسته می گوید:
ای که همچون سینه ات صندوق سرّی داده اند راز پنهـان بر لب اظهـار کافر نعمتی است
(همان: 128)
در جای دیگر بر خلاف عقیدۀ پیشین، اندیشیده می گوید:
قفل بر مخزن نشان مایه داری های اوست راز عشق از بستن لب بیشتــر رسوا شود
(همان: 194)
خود به خود گل می کند اسرار دلها، تا به کی همچـو بوی غنچـه ضبط راز پنهانش کنم
(همان: 250)
2-7- اشک ندامت:
جویا در مقام تحسین و تمجید از اشک ندامت گوید:
قطرۀ اشک ندامت را به چشم کم مبین شاهد اعمال را جویا! گرامی گوهر است
(همان: 122)
در نگرش منفی به اشک ندامت گوید:
اگر نادم نباشی ترک اظهار ندامت کن ز گریه دامن اهل ریا پیوسته تر باشد
(همان: 175)
پی نوشت ها:
[i] - نخستین کسی که به مخالفت با سبک هندی و شعر دوره صفوی پرداخت، آذر بیگدلی در تذکره ی آتشکده بود.(ر.ک. بیگدلی،1338،بخش نخست: 124-122)
[ii] - رضا قلیخان هدایت،بدون تفکر و دقت در آثار و دیوان های شاعران سبک هندی و عصر صفوی، از نظر آذر بیگدلی پیروی می کند.(ر.ک. هدایت،1339: 10)
[iii] - ادوارد براون یکی از رواج دهندگان اصلی اندیشه انحطاط و سقوط و بی محتوایی شعردر دوره طولانی صفوی به شمار میرود.(ر.ک. ادواردبراون،1316،ج4: 39-35)
[iv] - آرین پور از جمله ی محققان و ادیبان معاصر داخلی است که همنوا با تذکره نویسان و محققانی همچون ادروارد بروان، از مخالفان سبک هندی و از طرفداران شعار انحطاط و بی محتوایی شعر در دوره صفوی به شمار می رود.(ر.ک. از صبا تا نیما،ج1: 9-7)
[v] - از اولین و شناخته شده ترین مدافعان سبک اصفهانی است (ر.ک. شمس لنگرودی،1367: 41) و (ر.ک. مقدمه دیوان صائب، 1345: 11-9).
[vi] - که در بحثی تحت عنوان: «سبک هندی دوره ی انحطاط یا اعتلاء؟» بر خلاف نظرات تذکره نویسان و محققان معاصر داخلی و خارجی، به دفاع از سبک هندی و شعر دوره صفوی پرداخته است(ر.ک. خاتمی، 1374: 191-190).
[vii] - که در اثر ارزشمند« عرفان و ادب در عصر صفوی» همنوا با امیری فیروز کوهی و استاد خاتمی و بر خلاف تذکره نویسان و محققان و ادیبان معاصر به دفاع از سبک هندی و شعر عصر صفوی پرداخته است و بر خلاف اکثر نوشته های مربوط به عصر صفوی، که پادشاهان صفوی را مخالف شعر و ادب می دانند، با نقل سخنان نویسندگان هند، از جمله راجر سیوری،صاحب اثر معروف« ایران عصر صفویه»، پادشاهان صفوی را از حامیان راستین شعر و ادب تلقی کرده است.(ر.ک. تمیم داری،1389: 87-79)
[viii] -«همانطور که دنیای علم هنوز نیمکره چپ مغز آدمی را نشناخته و آدمیزاد هر کار می کند تنها به نیروی استفاده از نیمکره راست مغز است و در واقع نیمکره چپ مغز قرن ها و هزاره هاست که هم چنان خاموش و در خواب است ... در کلّ تاریخ ادبیات ایران که ما سبک خراسانی و سبک عراقی و سبک هندی را طبق تقسیم بندی معهود خود برگزیده ایم، تاکنون در باب دو سبک اول، تحقیقات بسیار شده و گویندگان و سرایندگان و منتقدان زبان فارسی عموما در خصوص دو سبک خراسانی که فردوسی و انوری فرد شاخص ان هستند و سبک عراقی که سعدی و حافظ و سلمان و کمال الدین اسماعیل اصفهانی بدان منتسب هستند، بارها و بارها تحقیق کرده و کتاب نوشته و شعر گفته و موشکافی کرده اند، اما در باب سبک هندی که در واقع نیمکره چپ مغز ادبیات زبان فارسی است تحقیقات چندان مفصل نیست و حتی گاهی اظهار کم لطفی نیز در حق این سبک و صاحبان آن شده است. حال آن که اگر اندکی عمیق شویم و واقعاً به ادبیات غنی این سبک و این عهد که مختص عصر صفوی و زندیه است بپردازیم، خواهیم دید که نه تنها از نیمکره راست مغز ادبی ما چیزی کم ندارد، بلکه چیری بر سری و اضافه هم دارد سبکی که نمونه شاخص و نماینده برتر آن صائب تبریزی است.»(باستانی پاریزی، 1390: 109-108)
[ix] - شاعران صفوی بر خلاف شعرای پیشین، تخت شاهانه را از دست داده و تخت قهوه خانه و کوچه و بازار تکیه کردند. این شاعران در واقع اولین گروه از شاعرانی بودند که، به ناگزیر، مراکزشان انتقال کیفی یافت و در نتیجه با تغییر شنونده و خواننده، زبانشان نیز تغییر کرد.(ر.ک. شمس لنگرودی،1367: 114)
[x] - صاحب سفینۀ خوشگو، بندار ابن داس خوشگو، در باب میرزا جویا می نویسد:« اسم شریفش داراب بیگ، اگر چه مغول زادۀ ایرانی است، چو توطن در کشمیر اختیار کرده بود، آنجایی مشهور شده. صاحب سخن، عالی همت بود...داراب بیگ جویا و بردارش کامران بیگ، تخلص از ابوطالب کلیم اختیار کرده اند.»( خوشگو، دفتر دوم، 1389: 176-175)
[xi] - در تذکرۀ سخنواران آذربایجان درباره جویا آمده است:« جویا، در اثر وسعت نظر و سعۀ صدر نه تنها از استادش صائب به احترام یاد می کند، بلکه نسبت به سایر معاصران نیز، اظهار ارادت نموده است.»( دولت آبادی، 1377، ج1: 298)
ز فیض فکر شب ها چون به دور شمع، پروانه به گـرد خاطـرم گردند معنی های بیگانه
چه خونها می خورم تا برخورم بر شعر رنگینی دلم را غنچه دارد فکر معنی های بیگانه
(دیوان، 1378: 290)
[xiii] - می توان از دیدگاههای مختلف به جهان نگریست. به این ترتیب ممکن است است یک چیز را به اشکال مختلف مشاهده کرد. به عنوان مثال، اگر با درختی رو به رو شویم و از سه زاویه ی مختلف به آن نگاه کنیم، بی شک با تصویری های مختلفی بر خورد خواهیم کرد، حال آنکه درخت یک شیئی ثابت بوده است. منظور از زاویۀ دید همین برداشت های مختلف از یک حقیت و ماهیت ثابت و متعارف است. اختلاف در زوایای دید، سبب اختلاف در صورت و معنای شعر ها می شود و در نتیجه منجر به ایجاد معنای تازه و نو( معنی بیگانه) خواهد شد. از آنجا که شعرای سبک هندی نظیر صائب به تصریح خود پیوسته به دنبال معنی بیگانه هستند، در شعر های آنان با زوایای دید متنوعی روبه رو هستیم.( محمدی،1374: 134-128).
[xiv] - هنجارگریزی وآشنایی زدایی(Defamiliarization) ازجملۀ مفاهیم و اصطلاحات بر ساختۀ صورتگرایان روس است. ویکتور شکلوفسکی نخستین بار در سال 1917 در رساله اش« هنر همچون شگرد» این مفهوم را مطرح کرد و پس از او، یاکوبسن و تینیانوف از آن به عنوان« بیگانه سازی» یاد کردند.(احمدی،1391: 47). به نظر شکلوفسکی هنر، ادراک حسی ما را دوباره سازمان می دهد و در این مسیر قاعده های آشنا و ساختارهای به ظاهر ماندگار و متعارف از حقیقت را دگرگون می کند. به عقیدۀ وی، هنر عادت هایمان را تغییر می دهد و هر چیز آشنا را به چشم ما بیگانه می کند...(همان: 47).در کتاب های بدیع به جای اصطلاح هنجارگریزی و آشنایی زادیی از آرایه ای به نام «تغایر» نام برده اند :« تغایرآن است که متکلم بر وجه لطیفی مدح کند، آنچه را که نزد عموم نکوهیده است، یا قدح کند آنچه را که در نزد دیگران ستوده است.» (گَرَکانی، ابدع البدایع، 1377: 154).
اهل هـت را نباشد تکیه بر بازوی کس خیمۀ افلاک، بی چوب و طناب افتاده است
( پارسی گویان هند و سند، 2435: 133)
تأثیر تبریزی:
تأثیر! فلک مرتبه از طبع بلندیم لایق نبـود جز زر انجـم، صلۀ مــا
(دیوان،1373: 248)