مهدی اخوان ثالث (م. امید) در سال هزار و سیصد و هفت در مشهد چشم به جهان گشود و در چهارم شهریورماه سال شصت و نه در تهران درگذشت و در باغ آرامگاه حکیم فردوسی به خاک سپرده شده است. روحش شاد
مجموعه اشعاراخوان ثالث:
ارغنون، انتشارات تهران (هزار و سیصد و سی)
زمستان، انتشارات زمان (هزار و سیصد و سی و پنج)
آخر شاهنامه، انتشارات زمان(هزار و سیصد و سی و هشت)
از این اوستا، انتشارات مروارید(هزار و سیصد و چهل و پنج )
منظومه شکار، انتشارات مروارید(هزار و سیصد و چهل و پنج)
پاییز در زندان، انتشارات مروارید(هزار و سیصد و چهل و هشت)
عاشقانهها و کبود (هزار و سیصد و چهل و هشت )
بهترین امید (هزار و سیصد و چهل و هشت )
در حیاط کوچک پاییز در زندان (هزار و سیصد و پنجاه و پنج)
دوزخ اما سرد (هزار و سیصد و پنجاه و هفت)
زندگی میگوید اما باز باید زیست... (هزار و سیصد و پنجاه و هفت )
ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (هزار و سیصد و شصت و هشت )
سایر آثار
آوردهاند که فردوسی (کتاب کودکان، (هزار و سیصد و پنجاه و چهار)،
درخت پیر و جنگل (هزار و سیصد و پنجاه و پنج)
پیر و پسرش (قصهای نه کوتاه برای بچهها)،
نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)،
کتاب مقالات (جلد اول)،
بدعتها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسی)،
عطا و لقای نیما یوشیج (هزار و سیصد و شصت و یک)
------------------------------------------
ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
تو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم
تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران
تو را ای گرامی گهر دوست دارم
تو را ای کهن زاد بوم بزرگان
بزرگ آفرین نامور دوست دارم
هنروار اندیشهات رخشد و من
هم اندیشهات، هم هنر دوست دارم
اگر قول افسانه، یا متن تاریخ
وگر نقد و نقل سیر دوست دارم
اگر خامه تیشهست و خط نقر در سنگ
بر اوراق کوه و کمر دوست دارم
وگر ضبط دفتر ز مشکین مرکب
نئین خامه، یا کلک پر دوست دارم
گمانهای تو چون یقین میستایم
عیانهای تو چون خبر دوست دارم
به جان، پاک پیغمبر باستانت
که پیریست روشننگر دوست دارم
سه نیکش بهین رهنمای جهان است
مفیدی چنین مختصر دوست دارم
ابرمرد ایرانیی راهبر بود
من ایرانی راهبر دوست دارم
نه كشت و نه دستور كشتن به كس داد
ازينروش هم معتبر دوست دارم
من آن راستين پير را گر چه رفته است
از افسانه آن سوي تر دوست دارم
هم آن پور بيداردل بامدادت
نشابوري هورفر دوست دارم
فري مزدك آن هوش جاويد اعصار
كه ش از هر نگاه و نظر دوست دارم
دليرانه جان باخت در جنگ بيداد
من آن شيردل دادگر دوست دارم
جهانگير و داد آفرين فكرتي داشت
فزونترش زين رهگذر دوست دارم
ستايش كنان ماني ارجمندت
چو نقاش و پيغامور دوست دارم
هم آن نقش پرداز ارواح برتر
هم ارژنگ آن نقشگر دوست دارم
همه کشتزارانت، از دیم و فاراب
همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم
کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل
همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم
شهیدان جانباز و فرزانه ات را
که بودند فخر بشر دوست دارم
به لطف نسیم سحر روحشان را
چنان چون ز آهن جگر دوست دارم
هم افکار پرشورشان را که اعصار
از آن گشته زیر و زبر دوست دارم
هم آثارشان را، چه پند و چه پیغام
و گر چند سطری خبر دوست دارم
من آن جاودان یاد مردان که بودند
به هر قرن چندین نفر دوست دارم
همه شاعران تو وآثارشان را
به پاکی نسیم سحر دوست دارم
ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت
در آفاق فخر و ظفر دوست دارم
ز خیام، خشم و خروشی که جاوید
کند در دل و جان اثر دوست دارم
ز عطار، آن سوز و سودای پر درد
که انگیزد از جان شرر دوست دارم
وز آن شیفته شمس، شور و شراری
که جان را کند شعلهور دوست دارم
ز سعدی و از حافظ و از نظامی
همه شور و شعر و سمر دوست دارم
خوشا رشت و گرگان و مازندرانت
که شان همچو بحر خزر دوست دارم
خوشا حوزه شرب کارون و اهواز
که شیرین ترینش از شکر دوست دارم
فری آذرآبادگان بزرگت
من آن پیشگام خطر دوست دارم
صفاهان نصف جهان تو را من
فزونتر ز نصف دگر دوست دارم
خوشا خطه نُخبهزای خراسان
ز جان و دل آن پهنهور دوست دارم
زهی شهر شیراز جنت طرازت
من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم
بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون
درخت نجابت ثمر دوست دارم
خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت
کهشان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم
من افغان همریشهمان را که باغیست
به چنگ بتر از تتر دوست دارم
کهن سُغد و خوارزم را با کویرش
کهشان باخت دودهٔ قجر دوست دارم
عراق و خلیج تو را چون ورازورد
که دیوار چین راست در، دوست دارم
هم ارّان و قفقاز دیرینهمان را
چو پوری سرای پدر دوست دارم
چو دیروز افسانه، فردای رویات
به جان این یک و آن دگر دوست دارم
هم افسانهات را، که خوشتر ز طفلان
برویاندم بال و پر، دوست دارم
هم آفاق رویاییات را که جاوید
در آفاق رویا سفر دوست دارم
چو رویا و افسانه، دیروز و فردات
به جای خود این هر دو سر دوست دارم
تو در اوج بودی، به معنا و صورت
من آن اوج قدر و خطر دوست دارم
دگر باره برشو به اوج معانی
کهت این تازه رنگ و صور دوست دارم
نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را
برای تو، ای بوم و بر دوست دارم
جهان تا جهان است، پیروز باشی
برومند و بیدار و بهروز باشی
(زنده یاد اخوان ثالث)