سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        به خاطر بیاور متن عاشقانه
        ارسال شده توسط

        سمیرا حاجی کمالی(گندم)

        در تاریخ : جمعه ۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۳۶ | نظرات : ۰

        به خاطر میاوری که چگونه دلم تنگ نگاهت میشد وقتی روشنی چشمهایت خواب را از چشمان من می ربود و رویا را با تمام شیرینی اش تقدیم نگاهم میکرد؟
        به خاطر بیاور همان نیمکت تنهایی کوچه های باورمان را پشت بوته های شمشاد و بید مجنون پیر. 
        به خاطر میاوری که بید آرزوهایمان را سر بریدند و من و تو که پشت آن از نگاه خیره ی نامحرمان پنهان میشدیم بی خانمان شدیم؟
        به خاطر میاوری اتاق عشق بی در و پیکرمان را با یک سقف؟ تو نام آنجا را اتاق عشق گذاشتی و من ذره ذره ی وجودم را به امید رفتن به آن اتاق.
        به خاطر بیاور روزهای سرد و گرم زیر آن سقف را
        اما دیدی که چگونه دست بی رحم زمانه آن سقف را خراب کرد و دوباره بی خانمان شدیم.
        بیزارم...
        بیزارم از تمام دستان پشت پرده. دستانی که خواه یا ناخواه به عظمت غم درون سینه ام دامن زدند و تو را که امید من بودی، تو را که نگاه پر مهرت آرام جانم بود را از من گرفتند.
        ای کاش باز میگشتی...
        باز میگشتی و این غم سنگین را که در اعماق زندگی و روحم ریشه دوانده است را نابود میکردی.
        به خاطر بیاور ای آنکه تار و پود زندگی ام هستی
        به خاطر بیاور که زمانی دیر رفته است و من همچنان دوستت دارم.
        به خاطر بیاور پاکی نگاهم را وترنم صدایم را که چگونه محو میشدی؟ گویی پرواز را به تو هدیه میکردم...این همان جمله ای بود که تو بارها و بارها به من گفتی...
        مرا به خاطر بیاور و برگرد و بمان...
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۵۶۰۶ در تاریخ جمعه ۸ خرداد ۱۳۹۴ ۰۴:۰۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4