سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        قبر خودم
        ارسال شده توسط

        صادق (آرش)

        در تاریخ : سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۳:۰۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۳۶۵ | نظرات : ۲۰

        پاییز است ولی این پاییز مثل همیشه نیست.هیچ گنجشکی وجود ندارد.هیچ سنجاقکی نیست.به راستی هنوز هم مثل قدیم سنجاقک ها وجود دارند؟
        دلم گرفته.همانند بخاری شده ام که با آتش درونم همه را میسوزانم.
        قلبم شکسته.آغوش میخواهم.آغوشی خالی از هوس.آغوشی پر از مهر و محبت.آغوشی میخواهم که طعم عشق بدهد.آغوشی که رنگ آرامش داشته باشد و فقط آغوش تو اینچنین است.
        تنهایم.در کلبه تنهایی هایم تنها نشسته ام.
        در کلبه خیالاتم.در خیالم کلبه ای دارم به زیبایی عمق چشمان تو.کلبه ای چوبی که بر بامش دودکشی دارد که جز دود سیگارم هیچ دودی از او خارج نشده است.از همان روز که شناختمت این کلبه را ساخته ام.بهترین هیزم ها را در شومینه اش ریخته ام و با خودم عهد بسته ام تا زمانی که تو بازنگشته ای شومینه را نسوزانم.
        عکس چشمانت را در قاب قلبم به دیوار کلبه میخکوب کرده ام و هر شب پس از مدتی خیره شدن به چشمانت روی صندلی چوبی کنار شومینه مینشینم و چشمانم را میبندم و در فکر تو به خواب میروم.
        نیمه های شب است و مهتاب دیده میشود که من بیدار می شوم.مهتابی که بدون تو برای من زیبا نیست.اگر عشقم را باور داشتی مهتاب را زیبا میدیدم.
        قطره اشکی از چشمانم میچکد.به انضمام یک جرعه شراب.سیگاری روشن میکنم و برمیخیزم.من بدون تو در این کلبه جایی ندارم.چکمه هایم را میپوشم.کلاهم را به سر میگذارم.نقابی به چهره میزنم.درب کلبه را باز میکنم.ته سیگار را زیر چکمه میفشارم.سرم را بلند میکنم.چه میبینم؟درست میبینم؟برق چشمان تو را میبینم؟
        چند ثانیه نگاه.نگاه هایی در سکوت.سکوتی که پر از حرف است.و تو را به آغوش میکشم.آغوشی خالی از هوس.آغوشی که رنگ عشق دارد.بوی عشق میدهد.
        تازه از راه رسیده و خسته ای.شومینه را برای تو روشن میکنم و به روی تخت میخوابانمت.لبخندی بر لب داری.لبخندی شیرین.آسوده بخواب.
        همان چند لحظه در آغوش کشیدن تو برایم کافی بود.
        مزار من همین نزدیکیست.فردا سحرگاه که از خواب ناز برخواستی به مزارم بیا.آنجا یکدیگر را ملاقات خواهیم کرد...

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۴۹۹۵ در تاریخ سه شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۳:۰۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2