اشاره: سياوش پور افشار، شاعر، فرهيخته و مهربان است.او كرد است و بسيار صميمي و متواضع... گفتگوي طوبي را با او مي خوانيد:
س : از خودتان بگوييد و اينكه از چه زمان سرودن را آغاز كرديد؟
ج : سال 1353 در خانواده اي هنرمند به دنيا آمدم.برادرم نقاش، برادر ديگرم اهل موسيقي و خواهرم خطاط ممتازي است.شعر را از سن 14 سالگي شروع كردم و اشعارم در نشريات كشوري از جمله : اطلاعات هفتگي، جوانان امروز... چاپ شد.متاسفانه به دلايلي حدود 10 سال از شعر دور شدم و مجددا سال 1389 سوگند خوردم كه ديگر هيچگاه به او بي وفايي نكنم.
س : از كتاب «به دنبال گوهر رويش» بگوييد؟ اين مجموعه چگونه اتفاق افتاد؟
ج : حقيقتا خودم اين كتاب را دوست دارم.نه بخاطر اينكه اثر خودم است بلكه اگر با دقت مطالعه شود و به گواه نقدهايي كه بر اين كتاب نوشته شده در آن حرف هاي فلسفي و اخلاقي فراوان دارم، اگرچه اين كتاب در عنفوان جواني شكل گرفت و طبيعتا من هم مثل ساير شاعران جوان در بعضي سطور اين كتاب تحت تاثير زبان فروغ و سهراب و شاملو قرار گرفتم.سال 1389 با انتشارات ادبي بوتيمار آشنا شدم و همين باعث شد چاپ اين كتاب صورت گيرد.
س : قالب مورد علاقه شما چيست؟
ج : قالب مورد علاقه ام غزل است و البته گاهي سپيد هم مي گفتم ولي اين اواخر تقريبا سپيد را كنار گذاشته ام.
س : شما كرد هستيد و اين مردمان به هنرمندي معروفند، شعر و ادبيات را درفرهنگ مناطق كرد نشين ايران چگونه ارزيابي مي فرماييد؟
ج : لهجه هاي كردي متفاوتي داريم، در لهجه سوراني فعاليت ادبي بيشتري صورت گرفته، اين اواخر در لهجه كلهري مجموعه هاي زيادي منتشر شده است كه خودم هم سعي كردم آن را فراموش نكنم و تعدادي شعر كردي هم سرودم.در كردستان ادبيات با روح زندگي مردم آغشته است، يكي از دلايل آن گسترش موسيقي با كلام در آنجاست.مثلا والدينم هر وقت بخواهند نصيحتي كنند يك شعر كردي را زينت بخش آن مي كنند.
س : از هم نسلان هنرمند خود بگوييد؟
ج : راستش شاعراني بودند كه به دليل داشتن تريبون شاخص شدند، اما شعرشان ارزشي نداشت.اما چه بسيار شعرايي بودند كه بزرگ بودند، يا شعر را رها كردند يا مشهور نشدند..
س : شعر شهرستان را چگونه مي بينيد؟
ج : روي هم رفته خوب است، اما تعداد شعراي موفق آن كم است.از طرفي افرادي هم هستند كه در شعر فعاليت مي كنند اما هرگز راغب نمي شوند شعرشان نقد شود.
س : به نظر شما مشكلات شعر جوان را در چيست؟
ج : مطالعه كم، عدم انتقادپذيري، بلاتكليفي در زبان قديم و امروزي، جاري نبودن انديشه يا پيش افتاده بودن مضامين.
كلام آخر و شعري از شما؟
از مديريت محترم انجمن طوبي متشكرم، علاقه خاصي به انجمن دارم...
به خدا وقت برآشفتنت اي نيل نبود
لايقم فاجعه ي راه عزازيل نبود
نفسي بود و بهشتي كه تو دادي افسوس
كه مرا آگهي از كينه ي قابيل نبود
چشم شب باز شد و مردمك ماه نداشت
شب نخوابيد و زمان در پي تبديل نبود
من كه عيسات شدم از چه طبيبم كردي؟
مگر اي عشق به دستان تو انجيل نبود؟
زدي از ريشه مرا آه مگر آن همه برگ
كه فرو ريخت به دامان تو تكميل نبود؟
من به تقويم پر از لطف تو عادت كردم
كاش يك روز در آيين تو تعطیل نبود