با سلام خدمت دوستان عزيز
براي بالا رفتن سطح شاعرانگي شاعران عزيز ناب و آشنايي ديگر شاعران با اساتيد و بزرگان ناب از اين هفته مصاحبه هايي تخصصي با اساتيد و بزرگان ناب را انجام ميدهم و تقديم به شما كاربران عزيز مي كنيم تا هم با شاعر مد نظر بيشتر آشنا شوند و هم بتوانند با خواندن اين مصاحبه به بالا بردن سطح شعري خود كمك كنند اين هفته ميزبان جناب
آقاي محمد مير سليماني بافقي(باران) هستيم
اميد است مورد توجه واقع شود
•سايت ناب . لطفا خودتان را براي مخاطب ها معرفي كنيد و بفرماييد متولد چه شهري هستيد؟؟
- بنده متولد45/10/1خورشیدی در شهرستان بافق در 100 کیلومتری جنوب شرق یزد می باشم.البته شجره نامه مان به امامزاده سيد محسن فرزند امام سجاد(ع)كه بيرون شهر همدان واقع شده مي رسد. حال چطور سر از دارالشجاعه بافق درآورده ايم خدا مي داند!!! دیپلم را به سال 1365 دریافت و در سال 1371 از دانشگاه امام صادق(ع) تهران در رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد دانش آموخته شدم. بعد از آن تاکنون مشغول تدریس و پژوهش و تاليف و امور اجرایی بوده وفعلا ساکن مشهدم.
•سايت ناب،تعريفتان از شاعر چيست؟ شاعر چه شاخصه هايي دارد كه ديگران ندارند؟؟؟
- شاید برای بعض دوستان ثقیل باشد ولی اینجانب هنوز هم به مصداق " دود از کنده بلند میشه " به ریشه های تنومند و کهن ادب پارسی و عربی و لاتین بیشتر وبیشتر اعتقاد وباور دارم ولذا تعاریفی که قدما از شعر نموده اند همانند " کلام موزون مقفای مخیل" و یا حتی تعریف صاحب نصاب الصبیان بیشتر بدلم می نشیندو قبول دارم.سایر تعاریف را نوعی بازی با کلمات می دانم.البته حساب شعر نو و یا سپید از این جرگه ها جداست چرا که اینها همه نوزادگانی خردسالند ودر نتیجه تعاریفشان هم می تواند نوزا و کم سن وسال باشد.
درمورد پاره دوم پرسشتان ؛ باید پرسید منظور شعر به معنای عام است؟؟یعنی شعرای هر زبانی اعم از پارسی وعربی وانگلیسی وآلمانی وکردی و... یا شعرای ایرانی؟؟؟ دیگر نکته اینکه منظور متغیرهای شخصیتی و ذاتی شاعرانست یا متغیرهای عرضی والحاقی به ذات او؟؟؟ مطمئنا منظورتان صرفا در قلمرو شعری شاعرانست که شاخصه مدون و مرتبی برای تمایز شاعران از سایرین نداریم ولی می توان با گرفتن نکات مشترک و وجه شبه بین شعرا حداقلی از شاخص ها ومتغیرهای یافت شده را بر شمرد. شاعر مشخصه هایی از نورونهای شخصیتی دارد که مقداری از آنها با سایر هنر مندان مشترک است به دیگر سخن ؛ اگر تعریف و جایگاه هنر را از نظر بعض روانشناسان همانند فروید پذیرا باشیم که هنر را ناشی از فوران عقده ها و دست نایافته های سرکوب شده در بخش ناخودآگاه ذهن انسان درقالب آرایه های متنوع هنری می داند تفاوتی از نظر روانشناختی با نویسنده وخطاط ونقاش ونوازنده و شعبده باز ندارد فقط محصول تولیدی ذهنش با آنها متفاوت است!! بنابر این به عبارت منطقیین همه شعرا هنرمندند وبعض هنرمندان شاعرند!.
از دیگر سو ؛ شعر عارض بر شاعر است لذا می توان شعر در زمانی یا مکانی از او گرفت یا اورا مدتی از شعر بدور داشت لذا همیشه با او نیست!!بر خلاف تصور بعضی که مثلا حافظ را شاعر همیشه زمانه ها ولحظات حتی در کودکی وخواب و .... می دانند بنده چنین اعتقادی ندارم و زمان هایی یافت می شود که که حافظ شاعر نبوده!!!شاعر در کنار هنر سرایشش می تواند عاشق باشد ؛عابد باشد؛بیسواد یا علامه باشد ولی اینها برای شاعر بودن شرط کافی است نه شرط لازم. چرا؟؟
به نظر بنده از آنجا که صور خیال و تصویر سازی های عارفانه یا عاشقانه یا انتزاعی محض شرط لازم شعر است لذا شاعر اگر در عشق و در بی انتهای الوهیت پروردگار سیر وسفر کند می تواند از پس این مهم بخوبی بر آید وگرنه آنچه حتی با وزن وقافیه بسراید کلمه سازی های ظاهری و توخالی و یا توصیفات کوششی محض خواهد بود وبس. چنین ابیاتی هیچگاه بر دل خواننده نخواهد نشست و بااو ارتباط برقرار نخواهد کرد!!! این همان است که اندیشمندان به عنوان هایی همانند نظم ،سخن منظوم، نثر منظوم یا سخن موزون از آن نام برده اند مثلا الفیه ابن مالک که در صرف ونحو عربی است یا نصاب ابو نصر فراهی که در معنی الفاظ و اصطلاحات فارسی است و یا یشت های اوستا و یا ترجمه منظوم قرآن کریم از این دسته اند یعنی همگی دارای وزن وقافیه عروضی هستند ولی در نظر صاحبان بلاغت وادبای فصیح اصلا شعر بشمار نمی آیند بلکه نوعی نثر منظومند!! بنظر بنده 90درصد آنچه در آشفته بازار امروزی ادبیات پارسی به عنوان شعر سپید و 80 درصد آنچه به عنوان شعر نیمایی وارد دنیای مجازی و حتی چاپ ونشر می شود اصلا شعر نیستند بلکه نثر منظوم یا موزونند!!!شعر در نظر ادبا و از نظر علمی دارای روح ،جهت، و زادگاهی به داغی دل سوخته و درد مند است نه آنکه به زور قلم وکاغذ وپاک کن و سیاهه و قهوه و دود سیگار کلماتی را چینش کرده و منظم به خواننده تقدیم کنیم!!
•سايت ناب، از کی احساس کردید که می تونی کلمه ها رو با اسلوب خاصی کنار هم بگذاريد و آنها رو به شعر تبدبل کنيد؟ برای شاعر شدن با چه مشکل هایی رو به رو شدید ؟ کسی به شما کمک کرد یا فکر می کنید شاعری یه احساس ذاتی هست و شعرحتما باید تو ذات یه شاعر باشد؟
- از سال اول دبیرستان به سال 1359 خورشیدی.بنده شاعری را شغل نمی دانم که بتوان پرسید چه مشکلی داشتید؟ شعر همانطور که قبلا هم گفتم براساس باورهای علمی دانشمندان جزء ذات انسان نیست عارض بر انسان است و قدرت سرایش و آرایش کلمات در هر کسی وجود ندارد بلکه استعدادی است که بعضی ها دارند و صد البته باید با نگارش و ممارست وتمرین شکوفا و به درجات عالی برسد وگرنه ممکن است اصلا شکوفا نشود یا در مرتبه ضعیف باقی بماند.بنده بیشترین کمک رااز معلم سال دوم دبیرستانم به نام جناب آقای مدرسی با تشویق هایشان دریافت کردم و متاسفانه سی سال است ندیدمشان!!! و نمی دانم کجایند؟؟؟و دلم برای دیدنشان از ذره هم ذره تر شده :
شرح این قصه جانسوز نگفتن تا کی؟؟
سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی؟؟
•سايت ناب، سبک شعری که انتخاب کرده ايد چی بوده و می شه توضیح بدهيد چرا این سبک؟ جز این سبک چه سبک دیگه ای را می پسندید؟
-سبک یا قالب؟؟ سبکی را بنده انتخاب نکردم ولی ناخواسته بیشتر غزلیاتم به سبک عراقی است!!! ولی خودم سبک هندی یا بازگشت را که مبتنی بر نکته سنجی های زیرکانه ای است بیشتر دوست دارم ولی انگار قلم سرایشم بدان سو نرفته یا کمتر رفته.
از بین قالبها هم غزل را عاشق سینه چاکش بودم و همیشه غزلیات شمس ,حافظ؛سعدی وعراقی و وحشی بافقی را می خواندم ولذت می بردم.در سرایش هم قلمم بیشتر وقتها بر دفتر زیبای غزل می چرخد.البته چهارپاره های عرفانی و عاشقانه هم خیلی بدلم می نشیند و گاه بیگاه برای سرایش قد می کشند.
•سايت ناب، حتما اسم شاعران شهرتان را مي دانيد خوندن شعر هايشان تا چه حد به شما در گفتن شعر کمک کرده است ؟
- با تمامی آنها و نمونه شعرشان آشنایم ولی بیشترین تاثیر را از ترکیب بند مشهور وحشی بافقی داشتم :
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید....قصه بی سروسامانی من گوش کنید
هر بار می خوانم ،بد جور منقلبم می کنه!!!مخصوصا که یکی از شعرای زنجانی برای دیدن خانه وحشی بافقی به بافق می آید و دم درب همان خانه قدیمی و مخروبه او می نشیند و ترکیب بندی با همان وزن با مطلع زیرمی سراید که خیلی جانسوز است...
آمدم شرح پریشانی تو گوش کنم
قصه بی سروسامانی تو گوش کنم......
•سايت ناب، شاعری که همیشه مورد تحسین شما بوده چه شخصيست؟
- از قدما حافظ ،سعدی و بیدل واز معاصرین مرادم ،مرحوم علامه طباطبایی ، خشتمال نیشابوری و ناصر مردانی و موسوی گرمارودی
•سايت ناب، فکر می کنید فرق شعر قدیم با شعر های امروزي که تنوع زیاد تری دارند چه چيزي ست؟ کدوم رو ترجیح میدی؟
- تفاوت در تمام زمینه ها حتی قالبها وجود داره ولی عمده ترین اونها رو در واژه و ترکیب سازی های نو می بینم که به فراخور زمان و رشد تکنولژی و دانش بوجود اومده و بارزتینش رو در پست مدرنیسم های دکتر موسوی می بینیم. ضمنا امروزه کمیت و فراوانی اشعار موجبات کاهش و زوال کیفیت و فرزانگی اشعار را فراهم ساخته که آفت بدی است!! ترجیحم با اونیه که تاثیرگذار تر باشه لذا در هر دو زمانه اشعاری تاثیر گذار بودن ولی بیشتر اشعار دوره قدیم ماندگاری داشتن.
•سايت ناب، اولین شعری که گفتید را یادت هست ؟ اون موقع چند ساله بودی والان نظر خودت درباره اون شعرچيست؟
-اولين شعر د ر جواب نامه دوست عزیزی بود که از جبهه جنگ عراق برایم نوشته بود و بعدا به شهادت رسید(رحمه الله علیه) ولی الان نمی دانم کجاست؟ولی شعری را كه با تشويق جناب مدرسی در استقبال از غزل مشهور حافظ سرودم!!!!!!!! وایشان بجای عیبیابی صرف، مرا مورد نوازش و التفات قرار دادند وراهنماییم کردند و به نوعي آغازگر ماراتون شعرم بود و می شود درجه اختلاف سرایش از آن موقع تا کنونم رابرانداز نمود، چنین است:
دارم ازروي نهـــــانش گله چندان كه مپرس
كه چنين خوار شدم سخت پشيمان كه مپرس
بــــــــــــــــرو اي زاهد و بگذر ز سرما زيرا
مي لعل ؛دين ودلم برد بدان سان كه مپرس
من وفا وصحت وصــــدق وصفا بودم قصد
ليك راهي برود نــــرگس مستان كه مپرس
گفتمش روي نــــهان داشتنت عيبي نيست؟
گفت جانم چه بگويم تو به قرآن كه مپرس
•سايت ناب، در اشعارتان چقدر سعي كرده ايد مردم را سهيم كنيد؟؟
- در غزلیات عاشقانه یا عارفانه که اصلا در حال وحس نگاه به اطرافیان و مردم نیستم.قلمرو غزل اصلا ماورای خاک و خاکیان است. در مورد اشعار اجتماعی تمام انگیزه سرایش مردم و شاکله جامعه است.
•سايت ناب،آيا سروده ي سياسي و اجتماعي داشته ايد؟؟
- بله.
•سايت ناب، مضامین اشعارتان از چه حسی لبریز شده است؟
- شور وشوق وشعف که البته حسرت و گاهی حرمان هم بدنبالش رسوخ می کند.
•سايت ناب، به چه دليل در انجمن ادبي ناب فعال شده ايد و آيا به خواسته هايتان رسيده ايد؟؟؟
- دلیل خاصی نداشت کاملا تصادفی آشنا شدم و برای به اشتراک گذاشتن احساس و شعر وشعور مناسب دیدم.این نکته را هم بدون هیچ تعارفی خدمتتان بگویم که تمامی سرایشهای این دوسال پیشین را مرهون سامانه ناب هستم که به فراخور حضور رفقای شاعرمان به سرایش ، تشویق وتحریض شدم.
•سايت ناب،آيا در سايت ادبي ناب چقدربه مقوله ي اموزش شاعران جوان و نقد و ويرايش اشعار آنها توجه مي شود؟؟
- سامانه ناب را چند منظوره یافتم.آنانی که بدنیال آموخنتن هستند مطمئنا با یافتن اشکالات فنی آثارشان یا تشویق اساتید حاضر در زیبایی های آثارشان به رشد وبالندگی خود می افزایند.البته بنظرم از آنجا که سامانه ناب اشتراک گذاری احساسات پاک و عاطفی اعضا را همپای نقد آثار مد نظر دارد کلاسهای آکادامیک و رسمی برای آموزش مجازی ندارد ولی نقد محترمانه اساتید و نکاتی را که از تجربه های علمی و فنیشان یاد آور می شوند کمتر از کلاسهای آکادمیک آموزش شعر نیست.ضمنا خیلی ازآموزشها که خصوصی بین اساتید وشعرای جوان رد وبدل می شود بچشم نمی آید که بنظرم با عنایت به نقد ناپذیری عمومی بیشتر شعرا راهکار بهتری بوده است.
•سايت ناب، ديدگاه شما دربارهی وضعيت نقد ادبی در ايران چيست؟
- متاسفانه ناقد پرسواد ،بیطرف ،آزادمنش و آزاد ه رای و جاافتاده نداریم. بدتر از آن کمی حزب بازی و باند گرایی وارد جرگه نقادان شده و از دیگر سو نقد شوندگان هم احساس خوشایندی به نقد ناقدان ندارند و این دو عامل ویرانگر نقد را با چالش مواجه ساخته است.
•سايت ناب، از ديدگاه شما يك منتقد بايد چه ويژگیهایی داشته باشد؟
- نقد یک علم یا حرفه تنها نیست بلکه هنر و علم توامان و همپای هم است وناقد باید ویژگی های یک هنرمند و یک دانشمند خوب را داشته باشد.بعض ناقدین متاسفانه دانشش را دارند و عیب یاب خوبی هستند ولی هنر بکار گیریش را خیر!!! این دوستان با بی هنری خود ، بسیاری از بااستعدادها را منفور شعر وادب ساخته و می سازند!!بعضی هم به عکسند هنرمندان خوبیند و با کلام نرم وزیبا می خواهند اشکالات را به شاعر بازگویند ولی به علت عدم تسلط علمی اشتباه راهنمایی کرده یا ایرادتی نابجا می گیرند و حتی راهنمایی هایی خارج از قوانین عروض وقافیه وبلاغت وفصاحت کلام می گویند.
•سايت ناب، مؤلفهی اندوه در شعر شما چه جايگاهی دارد و چرا نگاه شاعر ايرانی بيشتر معطوف به فراق و جدايی است؟
- این درد نوع بشر است نه ایرانی....ولی در شرق که نگاه انسان به تمام جهان هستی بیشتر بر پایه تلقینات یقینی و قلبی است بیشتر نمود و ظهور دارد.انسان خاکی نیست انسان ملکوتی است اورا به خاک انداخته اند و او از روز الست دارد تلاش می کند که از خاک به افلاک و نور وملکوت بازگردد لذا درد فراق ، ذاتی نوع بشر است.انسانهای غربی هم در قرونی بدان توجه داشتند ولی چون نتوانستند حقیقت را بیابند سردر گرو تجربه و لمسیات گذاشتند که این هم خواهد گذشت چرا که این روش عارض بر انسان است وبا فطریات او سازگاری ندارد. آنچه با خلقت انسان همگونی وسازگاری دارد روش اشراق و یقین و دل است.تمامی گرایشات انسان از دل نشات می گیرد و بر دل می نشیندحتی خورد وخوراک او!!!وقتی شما از غذایی خوشتان می آید ویا نمی آید مگر غیر از این است که می گویید دلم خواست یا دلم نخواست ؟؟؟شیره معده و آنریمهای آن صرفا وسیله اند آن احساس لذت و خوش آمدن گرایشی ماورای ماده و غیر جسمی است.بنابر این درد فراق از فطریات انسان است و طبیعی است که شعرا همه از آن بنالند و از آن بگویند..... از نیستان تا مرا ببریده اند....
•سايت ناب، با توجه به تحركاتي كه طي ده سال اخير در شعر كشورمان صورت گرفته، فضاي شعري ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
- فکر می کنم بعضی از سرایشها به سمت شعر زیر زمینی سرازیر است که نشانه خوبی نیست.
•سايت ناب، چرا شاعران در دورهی ما منزوی شدهاند، البتّه خود شما هم از اين امر مستثنی نيستيد.؟؟
- البته بنده به آن شدتی که شما معتقدین شعرا منزوی شده اند اعتقاد ندارم.جایگاه شعر را باید در تمام قلمروها و جنبه ها در نظر گرفت.شعر اصلا انزواپذیر نیست.کدام آهنگ با کلام را می شود تصور نمود که بدون شعر باشد؟؟؟اصلا جایگاه و طرفداری از آهنگ بدون کلام شاید پنج درصد موسیقی کشور هم نشود.نوحه و آهنگهای فولکوریک را هم اضافه نمایید.زمزمه های تنهایی افراد را هم اضافه نمایید تا بهتر جایگاه وحضور محکم شعر را احساس نمایید.شاید منظور شما ازدست رفتن جایگاه پیشین شاعران در جامعه است که علتش ضعفی است که در سرایش اشعار قوی و دلنشین دامنگیر دنیای ادبیات ما شده است واز دیگر سو هر چه بخواهید اشعار یکدست و ضعیف یا در حد متوسط به وفور یافت می شود که خیلی ها از جمله بنده آنها را نثر منظوم می دانم نه شعر ... که پیشین ،توضیح دادم.
•سايت ناب، چه چيزي توی دلت هست که تا الان درباره شعر خواستی بگوييد و نگفتید؟
- به دوستان توصیه می کنم که خودرا برای سرودن به زحمت نیندازند.هیچ وقت کوشش نکنند شعر بگویند بگذارند شعر فوران کند و جوششی بر زبان وکاغذشان جاری شود.شعر کوششی بعد از اوانی مدفون خواهد شد. حتی اگر به زور وضرب وبلاگ و فیس و ناب وتبلت هم آنرا نشر دهیم بدل نخواهد نشست.ولی شعر جوششی که از سویدای دل برخیزد شما هم نخواهید راهش را باز خواهد کرد و همه جا زمزمه ساز خواهد شد.بنده حتی در فیس بوکی که اکثریت دوستان مجازیم زیاد به الزامات دینی پایبندی ندارند به عینه تجربه کرده ام.بزرگان هم به این نکته زیاد اشاره کرده اند.شما کل دیوان هزار صفحه ای مرحوم شهریاررا بخوانید،همه اش یکطرف شعر همای رحمتش هم یکطرف.چرا؟؟؟چون وصل به ماورا شد وجوششی سرود.داستان مرحوم آیت الله مرعشی را می دانید ولی عارف بزرگ ،مرحوم آیت الله بهادالدینی هم فرمودند: اشعار زیادی درباره اهلبیت(ع)بویژه حضرت علی (ع) شنیده ام ولی برای من هیچ شعری همچون اشعار شهریار تبریزی ،جذابیت نداشته است ،به همین جهت اورا دعا کردم ،بعدا دیدم برزخ را از او برداشته اند!
در همین راستا دوستانی که مستی و شنگولی ظاهری را گاهی به خیک حافظ یا بعض بزرگان بسته اند از نادانی و جهالتشان است همانند کودک خردسالی که تنها هنرش بازی با خاک وگل است وبس....امثال حافظ شوریده سر سرمست وشیدا بودند ولی در عالم لاهوت الهی و پیاله زن اشراق میخانه دوست بودند نه شراب شنگولی کودکان دنیایی.نمادهای محض عرفانی تماما سیبلهای ختم شده به شاهراه الوهیت ووحدت هستی است که امثال مرحوم شبستری در گلشن راز و مرادم ،علامه طباطبایی در اشعار خود و شهید مطهری در تماشاگه راز صراحتا اشاراتی نموده اند ولی بعض دوستان غافل، قزعملاتی دیگر می گویند یا می نویسند که در شان خودشان است!!!
مرادم، عارف جاوید ، مرحوم آیت الله میرزاجواد آقا ملکی در قنوت نوافلشان این بیت را زیاد می خواندند :
مارا زجــــــــــــام باده گلگون خراب کن
زان پیشتر که عــــــالم فانی شود خراب.........العاقل یکفی بالاشاره
•سايت ناب، حرف اخر ؟؟
- انشالله زحمات وتلاشهای جناب آقای فکری، و دوستانی که در پایه گذاری و رشد این سامانه ارزشمند سعی داشتند ،ماجور خداوند بزرگ قرار گیرد. با کمال احترام