شنبه ۱ دی
اعتراف - كمي بخنديم
ارسال شده توسط رضا محمدی (شب افروز) در تاریخ : سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۴:۱۳
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۷۵ | نظرات : ۷
|
|
کشیش
یک کلیسا بعد از یه مدت میبینه کسانی که میان پیشش برای اعتراف به
گناهانشون،... معمولا خجالت میکشن و براشون سخته که به خیانتی که به
همسرشون کردن اعتراف کنند،
برای
همین یه یکشنبه اعلام میکنه که از این به بعد هر کی میخواد بیاد به
خیانت به همسر اعتراف کنه برای اینکه راحت تر باشه، به جای اینکه بگه خیانت
کردم بگه زمین خوردم.
ازاین
موضوع سالها میگذره و کشیش پیر میشه و میمیره، کشیش بعدی که میاد بعد از
یه مدت میره سراغ شهر دار و بهش میگه: من فکر کنم شما باید یه فکری به حال
تعمیر خیابونهای محل بکنین، من از هر ۱۰۰تا اعترافی که میگیرم ۹۰ تاشون همین اطراف یه جایی خوردن
زمین.
شهردار
هم که دوزاریش میفته که قضیه چی بوده و هیچ کس جریان رو بهش نگفته از
خنده روده بر میشه. کشیشه هم یک کم نگاهش میکنه وبعد میگه، هه هه هه
حالا هی بخند ولی همین زن خودت هفتهای نیست که دست کم ۳ بار زمین
نخوره
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۳۴۹ در تاریخ سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۴:۱۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.