چهارشنبه ۲۸ آذر
لیلی خودش را به آتش کشید
ارسال شده توسط فاطمه رها(رهای رهاتر از قاصدک) در تاریخ : پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۰۰
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۱۳۹ | نظرات : ۴۴
|
|
فصل ۱: لیلی خودش را به آتش کشید
خدا گفت : زمین سرد است چه کسی می تواند زمین را گرم کند؟
لیلی گفت: من. خدا شعله ای به او داد. لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت
سینه اش آتش گرفت.خدا لبخند زد . لیلی هم. خدا گفت: شعله را خرج کن.
زمینم را به آتش بکش.
لیلی خودش را به آتش کشید.خدا سوختنش را تماشا کرد. لیلی گر می گرفت.
خدا حظ می کرد.
لیلی می ترسید. می ترسید آتشش تمام شود. لیلی چیزی از خدا خواست.
خدا اجابت کرد.
مجنون سر رسید.مجنون آتش هیزم لیلی شد.اتش زبانه کشید. آتش ماند.
زمین خدا گرم شد.
خدا گفت اگر لیلی نبود زمین من همیشه سرد بود ...
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۳۳۰۹ در تاریخ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۲ ۱۱:۰۰ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.