سه شنبه ۴ دی
برای باران عزیز
ارسال شده توسط امیر علی مطلوبی (سخن سنج تبریزی) در تاریخ : دوشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۲ ۰۲:۲۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۵۴۴ | نظرات : ۱۱۰
|
|
بداهه ای بدون ویرایش برای باران عزیز
تا دوباره ببارد
برای تازگی
و زندگی
________
بزن باران
بزن بر سینه ی آتش
بزن کز دست این دوری
رسیدم خطِ بی پایان
کجا میرفت و شب را بُرد
کجا بنشست و تب را خورد
مرا تنهاترین غم داد و بی پیرایشی آزرد!
بزن باران ،که پوسیدم
در این خاکی که سرتاسر
رطوبت،اشکِ غمناک است و من بی جان
بزن باران که من سبزینه ی مهرم
بزن،من بذر خشکم
مانده در آغاز و سر حیران
بزن بر سینه ی خشکم
که آبِ جویباران میزند از جهل صدها بوسه بر سنگی
عجب دنیای نیرنگی!
که بذر عشق میماند به دلتنگی
بزن،سبزم کن ،ای باران
که خشکیدم از این بی مهری و سردی
به شهر ِ غم
چه میگردی؟
نفس در جان شنزاران ،رها کن
صحنه تَر کن
بیا دستی بکش بر چهره زردی!
که گر سبزم کنی
پیمانه در گردش رسانم
شرابی تابناک از جان فشانم
بزن باران،به پایم کن
ثبوتم ده،نشایم کن
شوم سروی که در آزادگی مشهور ِ دوران است و بس پایا
بزن باران،فدایم کن
که بی عاشق،چه سودی صحبت از یاران؟
بیا،این سینه ام میسوزد از آتش
بزن یک بوسه بر جانم
بزن باران،بزن باران
______________
مطلوبی(سخن سنج تبریزی)
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۸۸۰ در تاریخ دوشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۲ ۰۲:۲۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.