سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 31 ارديبهشت 1404
    25 ذو القعدة 1446
      Wednesday 21 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        مهربانی جایگاهی در قدرت ندارد...برای یک بار هم شده طمع قدرت را باید چشید >گذشت تااطلاع ثانوی تعطیل⛔️

        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        مهندس
        ارسال شده توسط

        اصغر محمودی( مور )

        در تاریخ : ۲ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۸۳ | نظرات : ۹

        گرد و قلبمه بود. درشت و هیکلی . شیک پوش اما نه چندان خوش فرم . سیب زمینی پشندی را می مانست که از ته دو تا چوب به ما تحت اش فرو کرده اند . اسکویی ، کارفرمایش را می گویم مهندس به ریش اش بسته بود و مهندس مهندس می کرد . گویی او هم مثل اسب لذت می برد و شیهه می کشید . مکانیک دستگاه تزریق بود . گاها به خودش هم تزریق می کرد نوشیدنی را از نوع الکلی هر جنس و مارکی . انگار بیشتر سگی . 
        خودش که می گفت سیگار هم دود می کند اما نه وقتی که اسکویی هست . پنهانی و یواشکی . هنگام دور دور با پراید زیوار در رفته اش . دلیل که پرسیدم گفت : به خاطر احترامی که برای اسکویی قائلم . 
        اما از نظر من فضولات خر ماده به دندان کشیده که چنین زر مفتی زده است . می ترسد مبادا اسکویی بفهمد و کل قامت رعنایش را با کشیدن سیفون توالت شستشو دهد . 
        کارش را درست انجام می داد و حرفه ایی بود . مدرک مهندسی نداشت اما لیاقتش را داشت که مهندس خطابش کنند . مجید سرپرست شرکت شاید با گفته من موافق نباشد چرا که او را سلیطه خطاب می کرد و در هر فرصتی ، حتی اندک مهندس و عمه هایش را مورد عنایت قرار می داد و عضو تولید مثل اش را تا بیخ به آنجا که لازم بود فرو می کرد . این رفت ، برگشتی هم داشت و مجید و عمه هایش از این بذل و بخشش بی نصیب نمی ماندند . 
        راست و دروغ اش به گردن راوی که گفته بود همین مهندس چند وقت پیش جفتک انداخته و ترک کار کرده بود . گویا دست مزد بهانه اش بود . احتمالا قوپی هم آمده که فلان جا حقوق بیشتری می دهند و عسل به دهانم می گذارند . بعد که فهمیده بود چه شکری خورده به ناچار دستمالی تمییز و ابریشمی به دست گرفته و از عمق وجود تخم مرغ های کارفرمایش را لیس زده تا دوباره به سرکار برگردد . 
        اینجا بود که یاد ضرب‌المثل ترکی افتادم که گفته ؛ (( سیچ سیچ گیده یی یی قالده )) 
        زیرنویس این مثل می شود : راهی را که ریده بود و رفته ، حال با خوردن همان ریده ها برگشته است . 
        مهندس خسته نباشی . 
         
        مور

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۶۵۱ در تاریخ ۲ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        دیروز
        هی اومدم کامنت بذارم هی گفتم دختر برووو اینجا مجلس مردونه‌ست...
        خویشتن‌دار باش😶‍🌫️😬
        ولی دیدم داداشمم اینجاست... شیر شدم بیام یه چی بگم سریع برم😅
        می‌دونم حواسش بهم هست مگههع نعع؟🥴

        من کاری به ادب نوشتاری‌تون ندارم آقا...
        ولی قلمتون قویهعع...
        بای و های🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️🏃‍♀️‍➡️
        اصغر محمودی( مور )
        اینجا زنونه مردونه نداریم . راحت باش .
        خندانک خندانک خندانک خندانک این گل ها تقدیم شما
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        دیروز
        در صفحه شما بودم که نمی‌دانم دستم به صفحه کدام شاعر خورد و وارد صفحه آن بزرگوار شدیم و دوباره برگشتیم .
        خواندم مطلب مهندس تان را جالب بود و خلاقانه معمولا مهندس ها از جمله خودم تکنیک و تاکتیک را با هم استفاده می‌کنند.
        موفق باشید خندانک
        ابراهیم کریمی (ایبو)
        ۲ روز پیش
        درود
        بخشی از فرهنگ ما همین مسائل و موضوعات است که
        چنان بی روتوش بیان کردی که جای بحث زیاد دارد... خندانک
        یک روایت طنزآمیز و گاه تلخ از شخصیتی به نام «مهندس» است که با زبانی صریح، تصویری زنده و گاه زننده از او ترسیم می‌شود تا مسائلی مثل چاپلوسی در محیط کار، ارزش مدرک بیش از مهارت، و روابط پر از تحقیر را پررنگ کند خندانک خندانک
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        ۲۱ ساعت پیش
        سلام
        فکر نکنم این متن برای ارسال مناسب باشد
        البته من اصلن کار ندارم به اعضا ولی من هیچوقت اگر این چنین متنی را می‌نوشتم دکمه ی ارسال را نمیزدم.
        به نظرم از داستانک و نوشتار و شرح حال بدور بود
        سیده نسترن طالب زاده
        ۲۱ ساعت پیش
        درودتان
        متن قابل تاملی بود،
        در نگاه بنده، بازخوانی و توجه به طیف محترمی که در این مجمع ادبی حضور دارند، میتواند از ارسال چنین متونی که نه طنز فاخر و مفهومی در خود دارد، و نه چهارچوبها دران رعایت شده، جلوگیری کند.. هر چند حتما، در خصوص کسیست بیرون از دایره ی گرانمهران حاضر..
        باری، هر فردی، بروزدهنده ی تاملات خویشتن، اندیشه ی خویشتن، تربیت خویشتن و اصالت خویشتن است، در موقعیت های گوناگون
        حتی خشم باید این را در نظر داشته باشد..

        به یاد این شعر افتادم:
        Yürekte bir ışık, sözde hikmet,
        Ahlak, kökü derin bir çınar gibi.
        Doğrulukla büyür, sevgiyle yeşerir,
        Gölgesi sarar dünyayı bir sabah gibi.

        El açıp verenin avucunda nur,
        Yalan, bir diken ki kalbi yaralar.
        Şeref, bir dağ ki erişilmez doruğa,
        Adaletle çarpar yüce vicdanın nabzı.

        Dostluk bir nehir, insanlık bir deniz,
        Ahlakın gemisi yelken açar sonsuza.
        Her adım bir iz, her söz bir miras,
        İnsan, bu ömürde ancak erdemle yaşa.
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1