سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 9 ارديبهشت 1404
  • روز شوراها
2 ذو القعدة 1446
    Tuesday 29 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای مولانا

      سه شنبه ۹ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      ماشاالله صفاری شاعر سیرجانی
      ارسال شده توسط

      سعید فلاحی

      در تاریخ : ۱۱ روز پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۸ | نظرات : ۲

      ماشاءالله صفاری
      شهید "ماشاءالله صفاری"، متخلص به "بندی سیرجانی"، شاعر ایرانی، زاده‌ی بیستم دی ماه ۱۳۲۶ خورشیدی، در شهرستان سیرجان بود. 
      پدرش "محمد جواد" کشاورز بود، و مادرش "خانم جان" نام داشت.
      وی گرچه تا دوم راهنمایی درس خوانده بود، ولی در نوجوانی حافظ قرآن شد.
      ایشان بدیهه‌سرا بود. در سال ۱۳۵۴ به انجمن خواجوی کرمانی راه یافت و از همان نخستین جلسات در قدرت بیان، ژرف‌نگری، بدیهه‌سرایی و حق‌پرستی مطرح بود.
      شهید علاوه بر ذوق و قریحه سرشارش در شعر و ادب یک کشتی‌گیر خوب نیز محسوب می‌شد.
      او دو بار ازدواج کرد، که حاصل این دو ازدواج سه پسر و دو دختر شد. 
      شغل اصلی‌اش، رادیارتور سازی بود، و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت، که در بیستم آذر ماه  ۱۳۶۴ در تبور هورالعظیم بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. و بدین تربیت عنوان نخستین شاعر شهید جبهه‌های نبرد را به خود اختصاص داد.
      مجموعه‌ای از اسعار او در کتابی با عنوان «شاعری در دیار خویش غریب» چاپ و منتشر شد.
       
      ◇ نمونه‌ی شعر:
      (۱)
      پیام ملت ما شد به قدرت ها قیام ما
      بود ضمون این مصرع ز گفتار امام ما
      پیام این است ای مستکبرین دورانتان طی شد
      سر آمد نیز دوران سقوط و انهدام ما
      برو ای جغد استعمار بر بامی دگر بنشین
      که دیگر بس خطر ناک است بهر جغد بام ما
      که ما جانباز اسلامیم و سربازیم رهبر 
      را شده در دفتر عشاق قرآن، ثبت، نام ما
      چه پروا هست ما را در ره اسلام جان دادن
      که ما را جمله با عشق شهادت زاده مام ما
      شهادت آرزوی ماست گر باور نمیداری
      بیا بنگر به وقت جبهه رفتن ازدحام ما
      سراسر خاک این سنگر آزادگان باشد
      نگهبانیم نهضت را درین سنگر تمام ما
      خیال محو ما و مکتب ما را مکن هرگز
      که تا پیدایش مهدی است پا بر جا نظام ما
      به یاد رهروان چارده تن گوهر هستی
      بر آن پاکان همیشه باد صفاری سلام ما
      بشنو ای خواننده از «بندی» کلام آخرین
      باید این تک بیت را همواره از بر داشتن
      ای اسیران جهان رمز رهایی وحدت است
      بهتر از آن، همچو روح الله رهبر داشتن.

      (۲)
      برادری که ز مهر وطن غزل خواندی
      گمان مبر دل من از غم وطن خالی است
      به ظاهر این غزلت بود هم چو باغ بهار
      ولی برای چه از بلبل چمن خالی است؟
      ز جنگ گفتی و نامی نبردی از شهدا
      ز چیست باغ تو از سرو و سمن خالی است؟
      خوش آن غزل که دل عاشقان کند بندی
      وگرنه زلف درازی است کز شکن خالی است
      خلاف گفته‌ی رهبر اگر غزل باشد
      چو گلشنی است که از عطر نسترن خالی است
      بیا به باغ سخن بین هزار دستان‌اند
      که باغ ما همه از زاغ و از زغن خالی است
      اگر چه شاعر بسیار شد فدایی دین
      که جایشان چو ”نصیری” در نجمن خالی است
      پر است جبهه‌ی اسلام از فداکاران
      چه غم اگر ز تو خالی است یا ز من خالی است
      اگر من و تو نداریم همت “فرهاد”
      مگو که کوه محبت ز کوهکن خالی است
      جواب آن غزلت گفته این غزل “بندی”
      تو دانی ای که ز نام تو این سخن خالی است.

      (۳)
      بندی بیا به عالم رندان سفر کنیم    
      خود را از این جهان به جهانی دگر کنیم
      ما هم شوییم رند خرابات و می پرست   
      اندوه نفس را ز سر خود به در کنیم
      در بزم زاهدان خبر از نور عشق نیست    
      در پای پیر میکده این عمر سر کنیم
      جامی ز دست پیر بگیریم خواجه‌وار   
      عکس جهان دوست در آن جلوه‌گر کنیم
      واعظ اگر به مذهب ما طعنه می‌زند    
      ما ترک همنشینی آن بی‌خبر کنیم
      "پیوند"  را به ساحت میخانه بنگریم   
      در عالم "خیال" شبی را "سحر" کنیم
      "بندی" حیات را نفسی اعتبار نیست   
      فکری به حال خویش بیا زودتر کنیم.

      (۴)
      گل گشته خجل ز عطر خوشبوی شهید
      هرجا که نظر کنی بود روی شهید
      گر باز کنی تو چشم جان می‌بینی
      در پشت سر حسین(ع) اردوی شهید.
       
      گردآودی و نگارش:
      #زانا_کوردستانی

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۵۶۷ در تاریخ ۱۱ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      ۱۱ روز پیش
      خندانک
      درود برشما خندانک
      خداقوت
      ممنون بابت زحماتی که
      برای معرفی شاعران ایران زمین می کشید خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      سیاوش آزاد
      ۱۱ روز پیش
      سلام
      درجاتشان متعالی
      موفق باشید
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1