الوچند بار تماس گرفتم پسر چرا خودت وسلطان جواب نمی دیدید خوابید ؛بیدارین معلوم هست
چی شده وچیکار می کنید علیک سلام
خوب باشه سلام
ببین فردا پنج شنبه است خب متوجه میشیدبله بله متوجه شدم مگه خنگم بازم فرماندهی ات گل کرده
ایندفعه چکار باید بکنیم باید بریم کارکنیم آخر سال نباید جیبون خالی بمونه توی بزرگ راه ملا صدارا ساعت 10صبح زیر گذر اولی منتظرتونم به هدیه هم اطلاع بده یعنی بیارش باخودت باشه حالاچی هست ؟
من که دارم بهت می گم بعد که آمدیدبراتون توضیح می دم خودم هم به یونس می گم باشه چشم قربان
امری نداری نه به سلامت
الو سلام هدیه جون چطوری؟ خوبم چه خبر ؟
هیچی آماده باش تا بیام بریم یه جایی، اسکندر هم هست
باید ببینمتون
باشه ساعت چند تا نیم ساعت دیگه اونجام باشه منم آماده میشم ؛حتماً راستی از حال سلطان خبر داری ،آره
آخه جواب نمی ده ؛ درسته اول اینکه کمی دلخوره دوم اینکه همین پنجشنبه مراسم عقد وعروسی اش هست
دور این کارهارا خط کشیده ؛خُب چه عالی باشه سر قرار درموردش حرف می زنیم ؛حرفی نیست باشه
وقتی همه جمع شدیم سرقرار پیش از اینکه اسکندر بخواد صحبتی کنه من به آقا اسکندر راستش می گم سلطان جواب تماس ها را چرا نمی ده
آره درسته حالا چی شده ؛نگو آقا امشب جشن عروسی اش هست
چه خوب عجب خبری خُب من از قراروبرنامه ای که داشتم منصرف می شم حالا همگی بریم توی جشن سلطان شرکت کنیم دست تنها نزاریمش آخه ما علاوه بر دوست باهم برادریم
میگم که عروس کی هست ظاهراً دختر دایی سلطان هست اونم چه چور !
چطور مگه ؛با خانم وکیل پایه یک دادگستری داره ازدواج می کنه
پدر عروس گفته من دخترم فقط به پسر عمه اش می دم تا سرسامون بگیره
بابا ایول سلطان نگاه !
بریم زود سوار شید به کارهای عروسی برسیم سلطان دست تنها نباشه
فردای روزبعد عروسی پلیس دم خونه اسکندراومد بردند نش به جرم قتل عباس گوش بریده دستگیرش کردند یک شب باز داشت بود بهش گفتن دیشب کجا بودی گفت توی مراسم عروسی دوستم سلطان ؛ چه دروغی
من که در بازداشگاه گذاشتید ؛این شماره نماس دوستم سلطان تماس بگیرید اگه گفتند دروغ و ما نمی شناسیم این آقا را هرچه قانون ومقرارات میگه اجرا کنید
افسر نگهبان وقت تماس گرفت با سلطان، سلطان خیلی ممنونم که خبر دادید الان خودم خانمم میا یم خدمننون
سلطان اومد کلانتری و اسکندر هم توی اتاق افسر نگهبان بود اسکندر تا سلطان دید همدیگر بغل کردند ولی برای کلانتری ؛بیشتر به اعتبار و پاسخ گرفته شده عروس خانم توجه کرد
چو ن شهادت و گواهی وکیل براشون محرز شده بود که اسکندر نمی تونه هم در صحنه قتل باشه و هم در جشن عروسی
عروس خانم در محضر کلانتری گفتند ایشان را از بازداشت در بیاورید من خودم این پرونده را بعهده می گیرم اگه خواستید من با کلی اسناد ومدارک ثبت می کنم که ایشان در مراسم جشن بوده وتهمت ناروا زدند به ایشان
پایان
هفت اسفند برتمام وکلا عزیز کشور مان مبارک باد