سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 14 بهمن 1403
    4 شعبان 1446
    • ولادت حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام، 26 هـ ق، روز جانباز
    Sunday 2 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر آشنایی تازه، اندوهی تازه است... مگذارید که نام شما را بدانند و به نام بخوانندتان. هر سلام، سرآغاز دردناک یک خداحافظی است . نادر ابراهیمی

      يکشنبه ۱۴ بهمن

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      راننده تاکسی سرویس
      ارسال شده توسط

      منوچهر فتیان پور (راد)

      در تاریخ : ۶ ساعت پیش
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۶ | نظرات : ۳

      بله مادر :متوجه نشدم چی گفتی بزار یه تاکسی سرویس بگیرم میام خدمتت می خواهم برم دانشگاه امروز کلاس دارم، خودم آمدم مادر ببینم گفتی کجا ؟میرم دانشگاه خُب به سلامتی مادر مواظب خود باش
      باشه مادر نگران نباش حتماً مواظب هستم دوست ندارم مادرم تو فکر بره خدای نکرده اتفاقی بیافته  دل نگران باشه
      خیرببینی مادر انشاءالله
      مادر دعای خیرتون همیشه بدرقه راهم باشه
      خب مادر کاری نداری سرویس اومد باید برم نه بسلامتی عزیزم
      سلام آقا صبحتون بخیر ممنونم خانم فرمودید دانشگاه امیر کبیر بله میگم دانشگاه امیر کبیر
      نه خیر هم آدرس دادم وهم اسم دانشگاه را، امیر کبیر از کجا آمد؟؟
      پس یه لحظه اجازه بدید چک کنم بله درست می فرمائید الزهرا
      چشم چشم در خدمت قربان عذر خواهی می کنم تورا خدا ببخشید حق باشماست
      خواهش می کنم اشکالی نداره پیش می یاد
       خانم ببخشید عجب بوی عطری میاد بوی خوبی داره!
      همیشه از این عطر استفاده می کنید؟
       ببخشید آقای راننده من خودم ماشین دارم دیدم انگار مشکل داره تا بخواهم ور برم دورش طول می کشه دانشگاهم دیرمی شه حالا چون تاکسی سرویس گرفتم باید بهتون حساب پس بدم این عطر هرروز استفاده می کنم یا بعضی وقت ها بعدش حتماً می خواهی بگی آخه این عطر دوست دارم دوست دخترماستفاده می کردویا می زد ویا بگی خوشبوترین عطری که تا حالابرمشام رسیده  
      بابا ایول خانم من هنوز دهن باز نکردم خیلی ببخشید شما مارافتیله پیچ کردید یکم مهربون تر خودمونی تر
      کاری کردید که نه تنها نمی تونم بهتون بگم حالا دانشجو هستید یا استاد زبونم برا سوال بعدی بند اومد
      اماخُب خانم توی حرف هاتون گفتین ماشینتون خراب بود آقا تون صدا می زدین بلند شه درستش کنه
      ولی آقای محترم خوب من تورا شناختم از سوالتون متوجه شدم می خواهی بدونی متاهلم یا مجرد
      نه خانم چکار دارم به این چیز ها
      پس چی امان از دست شما مردها وقتی خانمی را می بینی تنها اینقد سوال و جواب می کنید
      تا راه رابطه را باش باز کنید
      خانم تورا خدا چند سال شما دارید درس می دید یا می خونید کدوم دانشگاه درس خواندید کدوم استاد که ورق از پشت می خونید دل هست یا اسپیک
      راستش می خواهم رانندگی را بزارم کنار برم استاد بشم
      یعنی نا قلا اگه گفتم راستی راستی می رید دانشگاه درس بخونی
      نه اشتباه نکنید دانشگاه را نگفتم
       من استادم گفتم
      خب باشه قبول استاد ، حالا بگو استادت کی بود
      جرات نمی کنی بری پیش اش
      آن وقت چرا؟ آخه اون بهشت زیر پاش هست ببخشید چه ربطی داره
      بعداً توضیح می دم
      حالا باشه این هم درب جنوبی دانشگاه الزهرا خانم بفرمائید
       خوشحال شدم ازاینکه هم صحبتم بودید تااینجا خیلی ممنونم از آشنایی تون
      حالا بفرمائید چند تقدیم کنم
      لطفاً اصلاً تعارف نکنید هیچی حتی یک ریال هم نمی گیرم می مونم دم دانشگاه تا تشریف بیارید برسونمتون منزل من هم بیام جهت عرض ادب و دست بوسی مادر
      آقا لازم  نیست  بفرمائید معلوم نیست چه ساعتی  کارم تمام بشه شما لطف دارید ممکنه تا شش عصر بمونم ممکنه  تا ساعت 2 هم کارم تمام بشه
      استادچه بخوای چه نخوای من تا 10شب هم که شده می مونم  حتماً بیام همراهتون دست بوسی مادر جهت عرض ادب
      خب دیگه هر طور دوست دارید  
      یه سه ساعتی توی ماشین خوابیدم طرف های یک ربع به چهار بود دیدم استاد داره می یاد چند راننده هم رفتن جلو
      استاد درخدمت هستیم هرکجا می خواید برید می رسونیمت تا مرا دید گفت مرسی سرویس گرفتم گفتم سلام عرض شد استاد بفرمائید  در خدمتتون هستم تشریف بیارید سوار بشید
      تا سوار شد گفت بفرمائید معطل شدی  چی می خواستید تعریف کنید که مرا وادار به سوار شدن مجدد سرویس تون کردین
       
      باشه چشم حالا توضیح می دم خدمتتون اونهم صادقانه
      خُب از همین جا شروع کنم  ابتدا به ساکن سید مجید میر فخراهی هستم   وضع ظاهری ام را ببین تا وضع باطنی ام را توضیح دهم براتون ببیند رنگ پوستم سبزه قدم 167 ووزنم62 کیلو نوع پوشش لباسم اغلب اسپرت هست  اما در مجالس رسمی و جشن بیشتر کت وشلوار می پوشم دارای مدرک روانشناسی ارشد یک کارگاه تولید ی کوچک پوشاک  توس شهرک صنعتی با تعداد سه نیروی فعال با کسر حقوق نیرو ها ونیز مالیات ونیز حق بیمه وغیره...  دارم ودرآمد ماهانه 26 میلیون  با یک خواهر 4ساله دارم که تحت سرپرستی من هست لازمه مطلب اصلی بگم اینه که   پدر و مادر هردو در یک حادثه ی دلخراش  یک روز قبل روز چهار شنبه سوری 1399دقیقاً آسمانی شدن واینکه یه خواهر بزرگ تر دارم دوسالی براادامه تحصیل کشور نروژ رفته ودیگه قصد برگشت نداره چون شش ماهی که با یک دانشجوی ایرانی اهل بوشهر عقد کرده وجش عروسی شون بنا به گفته خواهرم همان جا می گیرن
      خدمتتون عرض کنم اهل دود و دم ویا کار خلاف نیستم تا الان ازدواج نکردم خدا شکر مشکل جسمی و روحی روانی ندارم فقط یک سال پیش کیسه صفرا م پر سنگ شده بود که درش آوردم  اصلاتاً از قوم ناب بختیاری هستم وهمین خودرو که الان سوارش شدی دارم که نه برا درآمدش بلکه برا اینکه شریک زندگیم را پیدا کنم دوماهی هست که تاکسی سرویس کارمی کنم اونهم روزانه دوساعته که بنظر با دیدن شما دیگه بتونم خودم از تاکسی سرویس  خلاص کنم یعنی به آرزوم رسیدم  انشاءالله که من همونی باشم که شما از خدا می خواستیتد
      واجازه بدید برسم ادب خدمت مادر برا دستبوسی وخواستگاری  خدمتتون برسم
      پس شما هنوز از وضعیت من که خبر نداری
      باشه اون بزارید موقع که اومدم گوش می کنم وانشاءالله به توافق می رسیم
      پس لطفاً امروز تا دم منزل برسونید مرا تا من هم با مادر صحبت کنم  روزش تعین کنم
      فقط استاد در حد اسم وفامیل خودتون معرفی کنید  مابقی به مونه روزی که شما انتخاب کردید
       مرسی استاد  ویکتوریا آسمانی زاده لطف کردین
                             پایان
      پ-نوشت :داستان و اسامی تماماً رویایی
       انشاءالله که تونسته باشم یه دل و جرائتی به جوان ها و نوجوانها ومسن ها برا ازدواج داده باشم تا از سختگیرها بی مورد درخواستگاری وانتخاب وازدواج  کاسته باشم 
      الله یارتان باد
      ***منوچهر فتیان پور(راد)

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۵۴۲۹ در تاریخ ۶ ساعت پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2