سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        کریم رجب زاده شاعر لاهیجانی
        ارسال شده توسط

        لیلا طیبی (صحرا)

        در تاریخ : ۶ روز پیش
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۳ | نظرات : ۰

        استاد "کریم رجب‌زاده" شاعر و منتقد گیلانی و از پیشگامان غزل نو در دهه ۵۰، زاده‌ی ۲۴ مهر ماه ۱۳۲۶ خورشیدی، در یکی از روستاهای لاهیجان و اکنون ساکن تهران است.
        او که تا دیپلم در خوانده است؛ کارمند بازنشسته‌ی بانک مسکن است. 
        رجب‌زاده دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لاهیجان و لنگرود گذرانده است. 
        او پس از پایان تحصیل خود به منظور گذراندن خدمت نظام وظیفه به تهران اعزام گردید و از همان زمان ساکن تهران شد.

        ◇ کتاب‌‌شناسی:
        - از شرق خون - ۱۳۵۷
        - آوازخوانی بی‌زبان - ۱۳۶۹
        - از زخم زیتون - ۱۳۷۶
        - قرارمان پای همین شعر - ۱۳۷۶
        - گزیده ادبیات معاصر - ۱۳۷۹
        - راز غریب ارغوان - ۱۳۸۱
        - صف عاشقان تمامی ندارد. - ۱۳۸۸
        - اردیبهشت و این‌ همه برف؟. - ۱۳۸۸
        - تصحیح رباعیات عین‌القضات همدانی.
        و...
        کتاب «صف عاشقان تمامی ندارد» سروده‌ی کریم رجب‌زاده در سال ۱۳۸۸، از برگزیدگان جایزه کتاب فصل ۸۷، در بخش شعر بوده‌ است.
         
        ◇ نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        مسافرم، ز نفس‌های خسته می‌خوانم 
        غزل به جای نمازِ شکسته می‌خوانم 
        مسافرم؛ چه بمانم، چه در سفر باشم 
        به جای هر چه به غربت نشسته می‌خوانم 
        مسافرم که درِ گوشِ آب‌های روان
        پیام خستگیِ دست بسته می‌خوانم 
        و تا رسیدن دل‌های آشنا با هم 
        کنار پنجره‌ها، ناگسسته می‌خوانم 
        پرندگان مهاجر، به احترامِ شما 
        به آن یکی شدنِ دسته دسته می‌خوانم.

        (۲)
        من زنده‌ام، به عشق تو ای یار، بعدِ مرگ
        فرصت شمار، فرصتِ دیدار، بعدِ مرگ
        گاهی بیا به دیدن من یا اگر نشد،
        یاد مرا به خاطره بسپار، بعدِ مرگ
        گاهی که نه، همیشه مرا خوار می‌کنی 
        اما عزیز می‌شوم ای یار، بعدِ مرگ
        کاری مکن که زخم دلم بیشتر شود
        شرمنده می‌شوی تو از این کار، بعدِ مرگ
        روزی به جای سنگ، گُلم هدیه می‌دهی 
        واحسرتا ز حرمت بسیار، بعدِ مرگ
        با یاد من که مُرده عشق تو بوده‌ام،
        سر می‌زنی به سنگ و به دیوار، بعدِ مرگ
        این روح خسته را که ز دست تو خسته است،
        دیگر به گریه نیز میازار، بعدِ مرگ.

        (۳)
        عموی مهربان من کجایی؟
        الهی بشکند دست جدایی 
        بیا با تشنگی‌هامان بسازیم 
        عمو جان آب یعنی بی‌وفایی!.

        (۴)
        [قرار بعدی] 
        قرار بعدی
        تالار مردگان
        اولین پنج‌شنبه‌ای که نیستم 
        نه گل 
        نه گلاب
        نه خیرات
        تو را می‌خواهم 
        که پای هیچ‌ یک از قرارها نیامدی.

        (۵)
        روزی
        سر از تابوت بر می‌دارم
        و برای شما که مهربان نبودید 
        دستی تکان می‌دهم 
        و بیتی ساده از مهربانی می‌خوانم 
        سفر که گریه ندارد!
        شبی بر می‌گردم
        و خواب یکایک شما را
        پر از ترانه می‌کنم...

        (۶)
        دهان باز کنی 
        قلاب‌ها 
        به صلابه‌ات می‌کشند 
        هی ماهی جان
        دریا را فراموش کن 
        روزی
        حسرت همین رودخانه به دلت می‌ماند.

        (۷)
        هزار بار
        از حوالی گریه گذشتم 
        یک بار هم نپرسیدی
        زیر این همه باران
        چه می‌کنی 
        اما سبز که می‌شوی
        هوای بی‌باران
        آرزو می‌کنم 
        و از خواب سوسن‌ها 
        دسته گلی 
        برای تو می‌چینم 
        ساده‌تر بگویم 
        آفتاب را آیینه می‌کنم 
        تا 
        تو را زیباتر ببینم‌.

        (۸)
        چقدر
        سُرسُره بازی می‌‌کردیم 
        تاب‌ها را بگو 
        چه می‌دانستم 
        روزی،
        روی همین نیمکت فرسوده
        جایم می‌گذارد
        حالا 
        هی دنبال خودم می‌گردم
        می‌گردم هی دنبال خودم.
         
        گردآوری و نگارش:
        #لیلا_طیبی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۵۲۳۶ در تاریخ ۶ روز پیش در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۱ شاعر این مطلب را خوانده اند

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3