سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        رهی کاوه شاعر کرمانشاهی
        ارسال شده توسط

        سعید فلاحی

        در تاریخ : پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۰۵:۳۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۲ | نظرات : ۳

        آقای "رهی کاوه"، شاعر کرمانشاهی، زاده‌ی ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۶۷ خورشیدی، در کرند غرب و اکنون ساکن کرمانشاه است.
        وی برادر بزرگتر "رسول کاوه" دیگر شاعر کرمانشاهی‌ست.

        ▪نمونه‌ی شعر:
        (۱)
        زمین شکفته شد از خنده‌ی مُطنطن تو 
        بهار زاده شد از چشم‌های روشن تو  
        درخت و گل همه مست‌اند و رود مسحور ِ
        شمیم روح‌نواز شکوفه‌ی تن تو  
        چه آبشار قشنگی سقوط کرده بر آن 
        سپید قله‌ی مرمرفشان ِ گردن تو  
        خبر رسیده در آغوش باد می‌آیی 
        کنار خواب اقاقی قرار دیدن تو  
        صدای پای تو در گوش باغ‌ها پیچید 
        همان نوای خوش آهنگ "تَن تَ تَن تَنِ" تو 
        ببین تمام "من" از شوق می‌شود لبریز 
        برای لحظه‌ی ناب ِ بغل گرفتن "تو"  
        اگرچه با لب حوا غریب افتادیم 
        مرا ببوس! گناهش وبال گردن من...!

        (۲)
        خنده‌هایت نوید آزادی‌ست، تک تکش را کتاب خواهم کرد
        چشم‌هایت مرا سیاسی کرد، با لبت انقلاب خواهم کرد 
        سرزمینم هزار و اندی سال، زیر یوغ سیاه تنهایی‌ست 
        شاه باید از این وطن برود، خانه‌اش را خراب خواهم کرد 
        وقت آتش‌بس است با تقدیر، باید این جنگ‌ها تمام شود
        عکس تو قطع نامه‌ی صلح‌ست، روی دیوار قاب خواهم کرد 
        کودتایی بزرگ در راه‌ست، یک تبانی علیه خوشبختی 
        با توکل به قلب تو آن را، زود نقش بر آب خواهم کرد 
        کاش از یک لوازم‌التحریر، چند ماژیک نقره‌ای بخری
        آسمانم ستاره کم دارد، سر ِ فرصت حساب خواهم کرد 
        تو سلحشور زندگی ِ منی، ناجی ِ این تبار درمانده 
        فکر تنهایی‌ات نباش عزیز، من تو را انتخاب خواهم کرد...!

        (۳)
        سعی کن پیشم نباشی، بوی نفرین می‌دهم  
        بوی کینه، بوی زخمی باز و چرکین می‌دهم  
        آنقدر با قرص‌های مختلف خوابیده‌ام 
        جزء جزءام را ببویی بوی مرفین می‌دهم  
        بس که حالم از فضای بسته بر هم می‌خورد 
        شیشه‌های آسمان را گاه پایین می‌دهم  
        طالعم را زندگی در خویش پنهان کرده است  
        خسته‌ام از بس که دستم را به کف‌بین می‌دهم  
        مرگ روزی خواهد آمد... خواب او را دیده‌ام 
        درد خود را با نخی سیگار تسکین می‌دهم  
        سایه! لطفا فندکی بگذار و از من دور شو  
        سعی کن پیشم نمانی، بوی بنزین می‌دهم!.

        (۴)
        دل بکن ای پری دریایی، اشتباه است عاشقم باشی 
        به خدا از تبار مردابم، تو برای چه لایقم باشی؟  
        تن تو بوسه‌گاه ماهی‌ها، تن من قتلگاه امواج‌ست 
        بین ما هیچ اشتراکی نیست، تا شریک دقایقم باشی  
        پرم از خاطرات غرق شدن، غرق در چاله‌های یک نفرین 
        دست و پا می‌زنم فرو بروم، تو نباید که قایقم باشی  
        چند وقتی‌ست خواب می‌بینم، خواب آتش گرفتنم در خویش 
        رقص با شعله‌ها خوشایندست، تو که باد موافقم باشی  
        دل بکن ای الهه‌ی لبخند، من به این سرنوشت محکومم 
        دم آخر خوشم نمی‌آید، شاهد بغض و هق‌هقم باشی  
        قصد دارم به مرگ فکر کنم، تا از این دردها خلاص شوم
        زندگی باز اگر نصیبم شد، دوست دارم تو خالقم باشی!.

        (۵)
        لباس کوچ تنت کن، بهار مشکوکی‌ست 
        بگیر دست مرا، روزگار مشکوکی‌ست 
        تمام پنجره‌ها رو به قبله خوابیدند 
        اگر غلط نکنم انتظار مشکوکی‌ست   
        درخت‌ها کت و شلوار سرخ پوشیدند 
        برای جشن تبرها وقار مشکوکی‌ست 
         چقدر روی خیابان جنازه روییده
        و گوشه گوشه‌ی میدان مزار مشکوکی‌ست 
        پیاده‌رو پر گنجشک‌های سم خورده‌ست 
        قشنگ فکر کنی انتحار مشکوکی‌ست 
        بیا نشانی خود را به سایه‌ها ندهیم 
        لباس کوچ تنت کن… دیار مشکوکی‌ست…

        گردآوری و نگارش:
        #زانا_کوردستانی

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۴۵۲ در تاریخ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۰۵:۳۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۲۰:۴۶
        خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲ ۲۰:۵۳
        درود و سپاس🌹
        زلیخا رامیار
        جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲ ۱۰:۵۶
        درودها خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2