سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        *کولی‌بازی*
        ارسال شده توسط

        شاهزاده خانوم

        در تاریخ : يکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲ ۰۴:۳۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۰۲۴ | نظرات : ۹۹

        عذاب ِ نداشتن ِ آرامش روح در این است که؛ جهنم ِ تنهایی را به نظاره بنشینیم...
         
        ****************************************************************
        وقتی در حصار ِ *دوستی* قرار می‌گرفت، روح ِ سرکش و ناآرامش بنای ناسازگاری می‌گذاشت و او را وادار می‌کرد از تمام ِ گزینه‌های بازی که در یک رابطه روی میز قرار می‌گیرد؛ *کولی‌بازی* را بهترین انتخابش بداند.
        می‌دانست تنها با *کولی‌بازی* می‌تواند خود را از مخمصه‌ی دوست‌داشتن رهایی بخشد و به تنهایی مطلق برسد.
        دوست‌داشتن‌‌هایی که بعضاً می‌توانست عکس، عمل کند و روح را از اسارت به آزادی بکِشاند، ولیکن عدم اعتماد و ترجیح ِ حس ِ تنهایی، چنان در روحش قوی بود که هیچ حس ِ خوبی‌‌ آنها را منهدم نمی‌کرد. 
        هُوچی‌گری‌های *کولی‌بازی* شروع شد؛ استاد ِ برجسته کردن مسئله‌ها، حتی پیش‌پا افتاده‌ترین آنها بود. 
        هر روز یقه‌ی *دوستی* را می‌گرفت و دو جین غُر، حواله‌ی گوش‌هایش می‌کرد.
        اینکه *کولی‌بازی* تا این حد هوای تنهایی را داشت، کمی شک‌برانگیز بود، اما از طرفی هم، شواهد بیانگر آن بود که تنهایی بی‌چشم‌‌ورو به طرز باور نکردنی، زیر زبان ِ ضمیر ناخودآگاه او مزه و همان‌جا اُتراق کرده بود و به هیچ صراطی مستقیم نبود تا بَلعیده شود.
        *دوستی* مادر مُرده‌ نیز، مثل همیشه خود را به آب و آتش می‌زد تا شاید این‌بار با پارتی‌بازی هم که شده؛ رابطه را به سرانجام برساند اما از آنجایی که خَرش از کُره‌گی دُم نداشت تا حضوری اثربخش داشته باشد؛ کاری از دستش ساخته نبود و مستأصل می‌دید که چطور، *کولی‌بازی* افسار به دست گرفته و می‌تازد.
         
        همیشه برنده بازی *کولی‌بازی* بود؛ چرا که از روحی ناآرام فرمان می‌برد تا هر دو، دست در دست یکدیگر بتوانند *تنهایی* را به تخت سلطنت بنشاندند.
         
        *شاهزاده*

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۴۲۶۱ در تاریخ يکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲ ۰۴:۳۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4