نمی توانم بطور ملموس اظهار کنم که می توانم برای خونهای ریخته شده مردمان فلس تین بی طین کاری بکنم
نه نه نگو سرم گیج می رود سرم احاطه در خونهای ریخته گیج می رود
آهای کسی که گمشده ها را به خانه می رسانی
قبل از گمشدنم شکلی از صورت مرا در یاد داری؟
غیر از خاک مرا به چه چیز دیگر خواهی سپرد
خاک سرخی، ایوار را همیشه در یاددارد
خاک همیشه به شفق وفلق عادتی دیرینه دارد
مرا به آنچنانکه می دانی آغشته در یاد این خاک بیاور
نه نه به مادرم چیزی مگو مبادا همسرم مرا در خاک ایوارتنها بگذارد
سالهاست به سرخی چشمانت عادت دارم
سالهاست برگزیده انتخاب نمی شوم برای ذهن واپس خورده در یک شتاب ،شتافتن
می شتابد نه آن اندازه که تین را از طین جدا کند
طنین به طنین گاهی شبیه سرخی چشمانت آبشاری قرمزی را از بالای کوه ساخته به نساخته خود می ببینی
گرد به ناگرد خود این بار تنین به طنین ریسمان بزرگی است برای بهم نرسیدن
آنچه تو به آن نرسی تمام گرد تو به شبگرد من نخواهد رسید
شب وشب بو وشب گرد شبیه اشباح در اشباع من کس دیگر مشبک ،شک به تشکیک من خواهد شد
شک نکن جای شک ،کاش می توانستم طین را با تین یکی کنم
من از تمام مفلس های دنیا فلسفه ،فلسفه ، فیلسوف وارانه بر فرق سر خود کوبیدم با چکش فلس ناجوری که مغز سرم رابترکاند
نه نمی خواهم بشنوم غاضب و غاصب در یک عبارت گاهی همراه هم می شوند نمی خواهم خاک سرخ را تحویل یک غاصب بدهم
نمی خواهم مورد غضب یک غاضب شوم
غالب با قالب چه فرقی دارد فرق در فرق است گاهی در غرق
گاهی اشک در فرق است وگاهی در غرق
پایین تر از خانه ما پولک های ماهی در دهان گربه های بدخصم جویده می شود
حیف نیست زشتی متظاهر یک زیبا یی شود
برگرد هر جور که می نویسی آن فلسطین را
دوباره سرجای خود قرار بده هنوز خونهای ریخته بر زمین کفن را سرد نکرده اند
برگرد نشان به آن تین بده که با طا طا بازی تای دیگر را دوباره غالب این قالب نکند
سپاس محمدرضاآزادبخت