چندان دور نیستم می خواهم چند قدم تا اندازه باور تو پرخاشگری داشته باشم
گاهی شیوه ی متفاوت مرا دوچندان جذاب کن
ساده لوحانه وفشرده پرنده از لانه خود بیرون آمد
دیشب در نبردی نابرابر گربه همسایه پر وبال او را کنده بود
پرنده هیچ وقت اشک نریخت
هیچوقت محل اقامتش را تغییرنداد
ملتفت حرف من شدی آری پرنده چشم گربه را از کاسه چشمش بیرون آورد
آری گربه کور ،کور
کورمال وگرسنه در گوشه چپ افکار ش خوابیده است
گربه چشم خونین کسی برای دوای دردش نیامد
آهای پرنده عاقبت شیطنت پروازت چرا چنین شد ؟
آهای عاقبت دشمن را دست کم گرفتن چرا باید کور شوی ؟
چه زجری دارد بی بال وپر
گاهی چشم نداشته سوی ویرانه رفتن
چه کسی احساس شرمی خواهد داشت
برخیز یا چشم گربه مداوا کن یا پر وبال پرنده را ترمیم
برخیز خفت بار جواب مرا مده مگو کار من نیست
گاهی یک نفر خانه خراب شده کس دیگر زر زیر آوارش را می خواهد
توچه چیز از پرنده یا گربه می خواهی؟
پی در پی با خود حرف مزن
زود باش کاری کن چشم دیدار پرنده سوی دیارش تا ابد نافرجام خواهد ماند
زود باش گربه تاابد کور بماند در افسردگی خواهد مرد
زر زیورزیر آواررا من به تو خواهم داد برگرد کاری بکن