سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 20 تير 1404
    17 محرم 1447
      Friday 11 Jul 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بزرگترین لذت زندگی انجام کاری است که دیگران می‌گویند: تو نمی‌توانی. رومن پلانسکی

        جمعه ۲۰ تير

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تاوان
        ارسال شده توسط

        رضا دهقانی(آمور)

        در تاریخ : پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۴۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۶۳ | نظرات : ۹

        باسلام
        یعقوب پیامبر...؟؟ در هجره  یوسف چه کشیدی!!!...تو که پیامبر خدا و منتخب بودی این گونه تاوان دادی از هجره وفراق پسرت یوسف..من که یک بنده معمولی هستم باید چه تاوانی بدهم 
        در راه یوسفم که پسرم امیرعلی باشد
        تا هجران ما به وصال ختم شود....
        ...
        رضا دهقانی آمور
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۰۱۰ در تاریخ پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۰۷:۴۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        رضا حمیدی راد(احسان)
        چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۴:۱۵
        من خودم که صبر ندارم
        ولیکن اگر خدای ناکرده این اتفاق برای من پیش می آمد به جای غصه خوردن
        زمین و زمان را به هم می دوختم تمام دنیا را به آتش می کشیدم تا به حقم برسم
        یا اینکه ....................
        درسته که میگن ولله مع الصابرین اما اینم حرفه وقتی چاره داری
        توصیه به قیل و قالت نمی کنم
        عزیز دل برادر
        جز مرگ همه چیز چاره داره

        اگر واقعا خواهانی

        بجنگ
        همین خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        رضا دهقانی(آمور)
        رضا دهقانی(آمور)
        چهارشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۱ ۱۵:۵۱
        سلام و هزاران درود
        مسائلی رو نمیشه در سایت عنوان کنی ... احتمال حذف از حساب کاربری رو داره .. اما در وبلاگهام که خاطرات ۱۸ سال زندگیمو که نوشتم پست میکنم ببینم بازم میگی بجنگ ..درود بر شما دوست عزیز خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا حمیدی راد(احسان)
        رضا حمیدی راد(احسان)
        سه شنبه ۲ اسفند ۱۴۰۱ ۱۰:۰۵
        داداشم هر چی هم بگی باز می گم بجنگ برای عشقت برای عزیزت برای اونی که لیاقتش رو داره بجنگ حتی اگه جونت رو از دست بدی
        حد اقل پیش خودت و اون طرفت رو سفیدی که تمام تلاشت رو کردی
        گارد نگیرید لطفا

        تو به وصال برسی من که نمی شناسمت تو امازاده صالح شیرینی می دم
        چون عشق به فرزند پاک ترین عشق روی زمینه حتی پاک تر از عشق به همسر
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۱۰:۰۰
        دوردبرشما زیبابود 🌷🌷🌷🍀
        رضا دهقانی(آمور)
        رضا دهقانی(آمور)
        جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۰۴:۳۹
        ممنون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ ۱۶:۵۷
        سلام برادر
        ان شاء الله وصال نزدیک است خندانک

        دعا زیاد بکنید خندانک
        رضا دهقانی(آمور)
        رضا دهقانی(آمور)
        جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۰۴:۳۸
        به امید حق خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۰۱:۱۲
        خندانک
        رضا دهقانی(آمور)
        رضا دهقانی(آمور)
        جمعه ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ ۰۴:۳۹
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        آذر دخت

        د یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور ااا کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
        شاهزاده خانوم

        تمام صحنه ی بی اتفاق من و شما ااا به باد و پیرهنی زرد بستگی دارد
        سید مرتضی سیدی

        تا کی چو شمع گریم ای گل درین شب تار ااا چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت ااا ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت ااا ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ااا از پافتادگان را دستی بگیر آخر ااا تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
        میکائیل نجفی(سراب )

        رسد ایام اندوه به پایان خویش به میمنت قدوم حضرت دوست اا قلبت صحیح نگهدار که جای درنگ نیست اا بداهه ت
        سید مرتضی سیدی

        در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی ااا خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی ااا دل که آیینه ی شاهی ست غباری دارد ااا از خدا می طلبم صحبت روشنرایی ااا کرده ام توبه به دست صنم باده فروش ااا که دگر می نخورم بی رخ بزم آرایی ااا نرگس ار لاف زند از شیوه ی چشم تو مرنج ااا نروند اهل نظر از پی نابینایی ااا جوی ها بسته ام از دیده به دامان که مگر ااا در کنارم بنشانند سهی بالایی ااا کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست ااا گشت هر گوشه ی چشم از غم دل دریایی اااا اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1