بسم الله الرّحمن الرّحیم
آخرین بحث از سری مباحث آموزش وزن، به «اوزان دوری» تعلق دارد. مبحثی که تعریفی در میان متقدّمان شعر پارسی نداشته و از موضوعات جدید تلقی می گردد.
اقوال گوناگونی در خصوص شرایط اوزان دوری وجود دارد. اما به زعم حقیر جامع ترین رأی را در این باره، آقای وحید عیدگاه طرقبه ای(استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران) در پژوهشنامۀ نقد ادبی و بلاغت، سال 7 ، شمارۀ 2، پاییز و زمستان1397 (از135تا ص152) مطرح کرده است. اگرچه ایشان نیز صرفاً اوزان 4 رکنی را در نظر گرفته اند و چنانچه در درسنامه قبلی گفته شد، وزن هر مصراع می تواند بیش از 4 رکن داشته باشد.
آنچه نقطه اشتراک اکثر صاحب نظران این مبحث است این است که اوزان دوری در اوزان متناوب الارکان شکل می گیرد. بنابراین اوزان متحد الارکان و مختلف الارکان نمی توانند وزنی دوری تلقی گردند.
بنابراین بیت زیر از سنایی دارای مشکل وزنی می باشد:
در کعبه مردان بوده اند ، کز دل وفا افزوده اند
در کوی صدق آسوده اند، محرم تویی اندر حرم
چون وزن آن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن» است.
دکتر شمیسا درباره وزن دوری می گوید که «معمولاً این اوزان متناوب الارکان، کامل یعنی 16 هجایی نیستند».
وزن 16 هجایی که ایشان مد نظر قرار داده و آن را کامل دانسته اند، از 4 رکن 4هجایی تشکیل شده است. برای مثال وزن « مستفعلن مفاعلن مستفعلن مفاعلن». اما اوزانی هستند که 16 هجایی بوده و از دو رکن 3 هجایی و دو رکن 5 هجایی تشکیل شده اند. مثل « مفعولُ مستفعلاتن مفعولُ مستفعلاتن». البته می توان همین وزن را اینگونه دانست: « مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن » که در این صورت باز هم از 4 رکن 4 هجایی تشکیل شده است. بنابراین بهتر است که در این جستار نیز، همین روال( 4 رکن 4هجایی) را پیش بگیریم.
آنچه در مقاله آقای عیدگاه طرقبه ای آمده است این است که وزن دوری الزاماً باید بعد از پایان رکن دوم، دارای مکث(سکوت یا وقفه) باشد؛ به گونه ای که نتوان مصراع را بدون مکث خواند. آنچه باعث می شود که در پایان رکن دوم مکث ایجاد شود، حذف هجا است!
مقصود از حذف هجا چیست؟
وزن «مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن» را در نظر بگیرید. طبق تعریف، وزنی ست متحد الارکان و کامل(16 هجایی). حال اگر از انتهای رکن دوم و چهارم، یک هجا را حذف کنیم، حاصل چنین می شود: « مفاعیلن مفاعی مفاعیلن مفاعی » که دقیقاً معادل است با وزن «مفاعیلن فعولن مفاعیلن فعولن» . حال می بینیم که به وزنی متناوب الارکان دست یافتیم. از طرفی وزن کامل نیست چون دو هجا از آن کم شده(یکی از پایان رکن دوم و دیگری از پایان رکن چهارم) و 14هجایی شده است.
آنچه در مقاله مذکور آمده همین است که گفته شد. یعنی حالا که هجایی از وزن اصلی و کامل حذف گردید، ناچار هستیم که پس از پایان رکن دوم، مکث نماییم و اگر چنین نکنیم، وزن از دست خواهد رفت.
مثال:
جدایم از تو و هستم قرین با لشگرِ غم ها
جُ دا یَم ءَز تُ وو هَس تَم قَ رین با لَش گَ ری غَم ها
ن - - - ن - - - ن - - - ن - - -
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
جدایم از تو هستم ، قرین با لشگرِ غم
جُ دا یَم ءَز تُ هَس تَم قَ رین با لَش گَ ری غَم
ن - - - ن - - ، ن - - - ن - -
همانگونه که مشاهده می شود، وزن مصراع اول متحدالارکان و کامل است. اما با حذف یک هجا از انتهای رکن دوم و رکن چهارم، به وزن متناوب الارکان رسیدیم(مصراع دوم).
بنابراین وزن مصراع اول دوری نبوده اما وزن مصراع دوم دوری است.
اینگونه شاعر می تواند به راحتی اوزان دوری را ساخته و بر اساس آن اقدام به سرودن نماید.
نمونه های دیگر از اوزان دوری که در مقاله مذکور آمده تقدیم می گردد؛ با این توضیح که آنچه در پرانتز می آید، هجا یا هجاهای حذف شده است که در نتیجه مخاطب را وادار به سکوت(وقفه) می کند:
1.فاعلاتن فاعلا(تن) فاعلاتن فاعلا(تن) : باده برگیر ای صنم// رود بردار و بزن
2. مستفعلُ مستف(عَلُ) مستفعلُ مستف(عَلُ) : ای یار گرامی // آخر تو کجایی
3. مفاعیلن مفاعی(لن) مفاعیلن مفاعی(لن) بماندستم غریوان// من از بیداد هجران
4. فعلاتن فعلا(تن) فعلاتن فعلا(تن) نکنی شاد مرا// بنترسی ز خدا
5. مفاعلن مفا(علن) مفاعلن مفا(علن) بیا مرا ببر// به بیکرانگی
6. مفاعیلُ مفاعی(لُ) مفاعیلُ مفاعی(لُ) : حریفانه شرابی // دِه از بهرِ ثوابی
7. مفاعلن فعلا(تن) مفاعلن فعلا(تن) : چرا همی بت من// به من نمی نگرد
8. مستفعلن مفا(عِلُ) مستفعلن مفا(عِلُ) : در پیله تا به کی// بر خویشتن تنی
9. فاعلاتُ فاعلا(تُ) فاعلاتُ فاعلا(تُ) : این تویی در آن طرف// پشت میله ها رها
10. مفتعلن مف(تعلن) مفتعلن مف(تعلن) جان من است او// هی مزنیدش
تنها ویژگی اوزان دوری این است که هر مصراع به دو نیم مصراع(دو نیم لَخت) تقسیم شده و هجای پایانی نیم مصراع نیز دقیقاً حکم هجای پایانی مصراع را دارد. یعنی هجای پایانی نیم مصراع الزاماً یک هجای بلند محسوب می شود. حتی اگر شاعر در آنجا از هجای کوتاه یا کشیده استفاده نماید.
باز هم یادآور می شود که در خصوص اوزان دوری، آراء گوناگونی وجود دارد که به زعم حقیر، آنچه گفته شد، صائب ترین رأی است. همچنین عزیزان می توانند مقاله مذکور را به طور کامل بخوانند.
بدین ترتیب آموزش وزن به پایان می رسد؛ اما تمرین و ممارست هنوز ادامه دارد. عزیزان می توانند اشعار مختلف را از نظر وزنی مورد بررسی قرار داده، چنانچه جایی به مشکل بر خوردند به حقیر پیام دهند تا به اندازه سواد و توان در خدمت ایشان باشم.
همچنین استفاده از متن درسنامه ها برای تعلیم دیگران بلامانع است. هدف من کمک کوچکی به فرهنگ و ادب ایران عزیز است و چه بهتر که این عرصه، فراخ تر شود.
از مدیریت محترم سایت استاد ملحق کمال امتنان را دارم که در این راه، دلسوزانه مرا یاری کردند. همچنین از یکایک دوستان گرانقدر که حضورشان، رونق این محافل و مایه دلگرمی حقیر بود بسیار سپاسگزارم.
امیدوارم قصورها و تقصیرها را ببخشایید و در حق این ناچیز، دعای خیر نمایید.
ارادتمند: حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
«من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق»
سپاس از مدیریت سایت ادبپرور شعر ناب جناب سید فکری احمدی زاده بزرگوار که بستر گسترش فرهنگ و ادب پارسی را مهیّا نمودهاند.
درود بر شما فرهیختهی ارجمند جناب احسانی فر بزرگوار و سپاس از پشتکارتان که زکات علم نمودید و به زیبایی، موثر بودید و اثر ارزش آموزشهای پربارتان را عملا در سرایش چندین شاعر قدرشناس نظارهگر بودیم؛ علاوه بر دوستان قدرشناسی که ذیل پستهای آموزشیتان اظهار ارادت نمودهاند، برخی از بزرگواران محبّت نموده، در پستهایی جداگانه نیز این قدرشناسی را به منصّهی ظهور نشاندند؛ از جمله:
_ جناب شفیعی بزرگوار در سرودهی زیر:
هر کوششی در راهِ کج حاصل ندارد جز اَسَف
گویی که در کوهِ نَمَک گردی به دنبال صدف
مقصد برای راهِ کَژ بیراهه باشد تا اَبَد
یک بارِ کج با صد ثَنا هرگز نمی یاید هدف
از حورِ اصلی تا بَدَل آمد سخنها در غزل
شاید سیاهی از نخود باشد به فردی ناخَلَف
تا در قلوب مردمان بَذرِ ریا پاشیده اند
با خود پسندی برده اند از ذاتِ هر معنا شَرف
اِحیایِ راهِ راستی چون احتمالی مبهم است
جُز با تدابیرِ خِرد هرگز نَشاید شد به صَف
پی نوشت: این غزل در واقع مشقی است در تمرین وزن شعر و بعنوان تحفه ای ناچیز(درویش گونه) تقدیم می گردد به استاد گرامی جناب آقای احسانی فر گرانقدر برای قدردانی از زحماتی که در آموزش وزن کشیده و می کشند.
https://sherenab.com/poem/116150/%D9%86%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%87
_ جناب آرمان ارجمند در سرودهی زیر که مشترکا از جنابعالی و سید هادی محمدی بزرگوار قدرشناسی نمودهاند:
کودکی یخ زده در سوز هوایی برفی
نورّسی با سر و دستی لرزان
«فِرچه» در دست و یکی جعبه چوبی بر دوش
با دو چشم نگران
خیره بر رهگذرانی چابک
در «کفِ» کفشِ عبوری که گهی می ماند!
در غروب خورشید
بغض در حنجره اش می نالد
ناله ها کم جانند
شهر هر «پِچ پِچه» را می کوبد
شهر هر زمزمه ای می روبد
ناله ها خاموشند
صبر کن!
گوشِ دل را باز کن
ناله اش را بشنو
دیده بگشا یک دم
زیر باران تمنا
چشم های پسرک شفافند
در تلاقیِ نگاهت
می زنند رعدِ سوالی جانسوز
من چرا اینجایم؟!
پاسخش را چه کسی خواهد داد؟!
روزگاری که همین نزدیک است
پاسخش را خود او خواهد داد:
من «چ ِ» را کم دارم
من «چ ِ» را می خواهم
من «چ ِ» را می جویم...
تقدیم به سرور عزیزم، جناب حسین احسانی فر (منتظر لنگرودی)
آموزگارِ بی ادعای عالی مقام با «آموزه هایی طلایی» در قالب پست هایی با عناوین:
آموزش وزن (1)، آموزش وزن (2)، آموزش وزن...
که تا ابد، وام دار ایشان خواهم بود و هرگاه در سروده ای با اوزان اشعار کلاسیک یا نیمایی، همگام و همنوا شوم بخشی از نتیجه و آثار آن چه خواهم نگاشت «باقیات الصالحات» ایشان محسوب می شود.
همچنین سپاس ویژه دارم از جناب دکتر سید هادی محمدی که در پنجره ای سبز ذیل شعر «در شبِ موهوم...» از جناب «محمدعلی افضلی (خاکستر)»، به تفصیل از شعر نیمایی نوشتند و مطالب ارزشمندشان، محرکی شد برای بکارگیری آموزه های وزن در شعر نیمایی «چ ِ».
https://sherenab.com/poem/116360/%C2%AB%DA%86-%D9%90%C2%BB
_ و بانو شاهزادهخانوم مهربان در سرودهی موجود در لینک زیر:
https://sherenab.com/poem/114318/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%87%D8%B3%D8%AA%D9%85-%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D9%85-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C
و نیز در این ابیات:
رفتی و مرا خاطرهها مرهم شد
با بستر ِ تنهایی دل همدم شد
یک روز که آغوش ِ من از او پر شد
تصویر ِ تو در حافظهام مبهم شد
🙃🙃
رفتی و مرا خاطرهها مرهم شد
با بستر ِ تنهایی دل همدم شد
این خاطرهی پیر ِ درون ِ ذهنم
تصویر تو را داشت ولی مبهم شد
*شاهزاده*
پ.ن.. اولین رباعی من..🙈
خدا قوت معلم پرتلاش..😊
شاخه گلی ریشه در وزن..🤭 از طرف همه دانشآموزانتان برای شما..🙃😌
سلامت و ثروتمند باشید..🍎💸
https://sherenab.com/poem/116741/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D9%87
ای بسا که باز هم سرودههایی از دوستان قدرشناس هست؛ امّا چون کمترین بهطور مستمر در سایت حضور ندارم، از آنها بیاطلاعم و دوستان میتوانند در صورت تمایل، بزرگواری نموده، ذیل پنجرهی سبز جاری ارسال بفرمایند.
در پایان، دیگربار، به حکم کلام ارزشمند «مَن عَلَّمَني حَرفًا فَقَد صَيِّرَني عَبدًا» بر کار ارزشمند و مقام والایتان درود میفرستم.
سرفراز باشید در پناه یگانه پروردگاری که به قلم سوگند سرود!