نقدی بر سروش هایی از سیاوش آزاد
سروشکان سیاوشانه، عنوان مجموعه ای از چهار شعر سروش جناب سیاوش آزاد است. برای آشنایی ملموس با آنها ابتدا به ذکر این چهار سروش می پردازیم و سپس در این مجال، سروش نخست را مورد واکاوی قرار می دهیم:
یک:
عرش غرق تلالویی ممتد
می رود سوی ساحل پرحد
آتشی می چکد به روی خد
چیست زنجیر بی نشان هیچ
دو:
بگذر ای آشنا ز بی رنگی
رو به قعر سواحل سنگی
بنگر اندر وجود خوش جنگی
نیستی را صدف نما امشب
سه :
فرشته ای ز تبسم فتاد در آبی
تنفسش بگرفت و برفت در خوابی
ز پیله اش به در آمد چو شاپر آبی
پرید از قفس تنگ سایه
چهار:
عطش بر جان من افتاده امشب
وجود خسته ام غرق غم و تب
بوم شرمنده در پیش تو یارب
بده آبی بده آبی بده آب (...)
نقد سروش نخست:
سروش نخست، با کلمه ی "عرش" شروع شده است و در همان ابتدا، مخاطب را به فضای معنوی داستان شعر وارد می کند. مفهوم ظاهری و ابتدایی عرش برای مخاطبی با سطح متوسطی از دانش، شناخته شده است؛ اما شکی نیست که تصور افراد مختلف از مفهوم عرش، حتی ممکن است به تعداد انسان ها متفاوت باشد؛
برای برخی ممکن است عرش، منبع قدرت ناپسند و عذاب باشد؛ برای برخی دیگر، تصور دیگری از عرش، برجسته می شود و برای بسیاری، مفهومی گُنگ و غیرقابل تصور یا باور است و برای برخی ممکن است در سطح خرافات باشد.
حال، سروش سرای ما، جناب سیاوش آزاد، در این جا، عرش را با صفت "غرق تلألؤ" به کار برده و به این مقدار هم بسنده نکرده و "ممتد" را به آن افزوده است. طبعا این تلألؤ سرشار، آن هم از عرش، نویدبخش خیر بلکه منشأ هر خیری است و رهاکننده از هر ظلمتی و ممتد بودن تلألؤ عظیمی که عرش را با آن همه عظمتی که دارد، در خود غرق کرده، نشان از آن است که آن تلألؤ عظیم عرشی به سوی تمام هستی (که آفریده ی اوست) امتداد دارد.
امتداد نور را در نظر بگیریم!
در هسته، نهایت شدت را دارد و تا آخرین قلمرو نفوذ خود، پراکنده می شود و آخرین قلمرو نفوذ هم در حد خود و هرچند بسیار کم تر، بهره ای از آن نور خواهد داشت.
اکنون به مصراع یا لَخت دوم بپردازیم:
این لَخت با "می رود" آغاز شده است.
فعل مربوط به "رفتن" _آن هم هنگامی که بصورت مضارع بیاید و نشانگر تکرار باشد، چه معنایی برای "عرش" خواهد داشت؟ به نظر می رسد این رفتن، فراتر از رفتنِ فیزیکی و ظاهری باشد؛ چون عرش از مقوله ی فراتر است و آن را باید با معیار معنوی خود، مورد نظر قرار داد.
با عنایت به این نکته، حال، سؤال دیگری گریبان مان را می گیرد که:
عرش_ با آن همه عظمت_ به کجا ممکن است برود؟
"می رود سوی ساحل پر حد"
و سؤال دیگر، این که: ساحل پرحد چیست؟
ادامه دارد
محمدعلی رضاپور (مهدی)،
26 دی ماه 1401 کوچنمای خورشیدی،
تهران، شهریار، اندیشه