ارسال شده توسط
شعله(مریم.هزارجریبی)
در تاریخ : چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ۰۳:۱۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۷۳۷ | نظرات : ۱۱
درود بر دوستانی که از شعر و شاعری حتما نصیبی بردند و یا در دل محبتی دارند نسبت به شاعرانه ها.این روزها بعد از مدتهای مدید دوری از مجازی ها و شبکه های اجتماعی و محفلهای شعر و ادب دوباره در پی کشش مادرزادی عطر شعر و ادب و غزل و قصیده دنبال کردم و چرخی در سایتها و اپلیکیشن همان نرم افزار خودمان زدم که ببینیم شاعران عزیز سرزمینم با چه شتابی پله های ترقی را طی میکنند.ولی دیدم کلا در این چند صباح دوری ام از شعر و ادب کلا مرزهای ادبیات جابه جا شده است و شعر نه آن شعر قدیم است و شاعر نه آن شاعر سابق.در مقام نقد که کلا روی خود حساب نمیکنم و حرفی برای گفتن ندارم.ولی بعد از چند سال نگاشتن و قلم زدن به قدر کودکی که الفبا را آموخته از ادبیات شعر آموخته ام.راستش دیگر نه شعر سپید را میشناسم نه سیاه را که بعضی اشعار را که خواندم چشمانم سیاهی رفت و به آب قند محتاج شدم.از نوشتن ابیات شرمنده ام شاید شاعر دید و دلش شکست و از شاعری کناره گرفت و به سمت و سوی دیگر ادوات پیدا کردن آرامش گرایش پیدا کرد فقط یک مورد خیلی بیشتر جلب توجه میکرد که شاعرانی برایش ایستاده کف میزدند که خوب شاعر بودند و در نگاشتن ماهر.حرف من نه این است که شعر نگویید ولی جان همان فردوسی پاک زاد که روزی پارسی را پاس داشت .این شعر پارسی را شوت ندارید.آیندگان ما شاید همین شاخهای دهه هشتادی و نودی امروز روزی سرشان به سنگ خورد و دلشان خواست شعری مطالعه کنند یا برای مخاطب خاصشان ارسال نمایند و در این دریای اشعار جز ابیات بی معنا ووبی آهنگ و بی سر و ته پیدا نکنند و تن شعرای فخیمه مان را در گور نلرزانند.
شعله
درود خدمت استادان عزیزو مهربانم و دوستان شاعری که همیشه از شاعرانگی شان بهره برده ام
این پست از سری نوشته هایی است که در بدو ورودم به سایت نوشتم اما دلیل اینکه شما را به زحمت مطالعه انداختم موضوعی ست که مدتی مشغله ی فکری این کمترین شده.
شاید باید از سیر سرودن خودم بنویسم روزی که به این سایت پناه اوردم به دنبال گوشه ی دنجی بودم جدا از شلوغی اینستا و تلگرام این سایت برای من مامنی بود برای شاعرانگی هایم. کودک نوپایی بودم که با دیدن اشعار استادان این سایت شروع به راه رفتن کردم و در این راه خیلی ها به من کمک کردند که همیشه از محبت بی منتشان سپاس گزارم استادان مهربانی که با صرف وقت و با دقت اشعار را نقد میکردند و باعث شدند گزیده تر بنویسم و سعی کنم عروض و اوزان را بهتر بیاموزم هر چند دریای شعر و ادب دریای بی انتهایی است که برای آموختنش یک عمر کافی نیست.
در مقابل نقد استادان ادب کردم و سعی کردم از واژه به واژه اموزه هایشان استفاده ببرم. استاد الهه ی احساس استاد عجم استاد طاهره حسین زاده استاد حکیم استاد هداوند استاد آصف استاد زارع استاد اخباری استاد سلیمی بنی استاد مینا آباد و استاد عزیزیان خیلی استادان مهربانی که الان حضور ذهن ندارم اما یادم نمی اید در مقابل انتقادات این استادان جبهه گرفته باشم.
اگر برای آموزش نیامدید برای چه در جمعی شعر ارسال میکنید که همه شاعر هستند و دهها استاد صاحب سبک دارد؟ اگر برمیخورد به اشعارتان که کاستی هایش را گوشزد کنند نظرات را ببندید .
اینکه یکی بیاید به من تذکر بدهد که صفحه فلان شاعر را با نقد مخدوش نکن باعث میشود به این فکر کنم که عده ای قصدندارند پیشرفت کنند ما برای شاخ شدن به این سایت نیامدیم برای این آمدیم که باعث افتخار مرز و بوم خود باشیم برای این مینویسیم که روزی به ادبیات کشورمان خدمت کنیم. اینجا در کنار ادب علم می آموزیم و اموزش میدهیم.
این موضوع را نوشتم و من بعد کسی که ازنقد شدن رنجیده خاطر میشود لطفا زیرشعر بنویسد دعوتیم به صرف گل و بلبل
سپاس از مدیریت محترم سایت و استادان مهربانم که همیشه از شاگردیشان مسرورم
شعله