آقای "اسماعیل اللهدادی" شاعر، نویسنده، مربی و کتابدار کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهرستان بروجرد، در سال ۱۳۵۴ خورشیدی در شهرستان الیگودرز دیده به جهان گشود و اکنون ساکن بروجرد است.
▪کتابشناسی:
- این شبها که آفتابی نمیشوی
- بوسم نکن دوست ندارم
- از پیشم برو مزاحم نشو
- کبوتر و تانک
- چهرهات چقدر آشناست
- دوربین خدا
- ماسک ضد پلیس (مجموعه داستانک طنز)
- مزهی مهربانی (بازنویسی قصههای عطار نیشابوری)
- مهمانهایی با کفشهای لنگه به لنگه (همراه با محمد دهریزی)
و...
▪جوایز و افتخارات:
- منتخب نخستین و دومین کنگره ملی شعر کتاب در بخش بخش کودک و نوجوان به سالهای ۱۳۹۵ و ۱۳۹۶.
- برگزیدهی جایزهی جهانی داستان ما و کرونا
و...
▪نمونه شعر:
(۱)
[شعر برگزیده بخش کودک و نوجوان نخستین کنگره ملی شعر کتاب]
عمر سپیدار
در فصل پاییز
آمد به پایان
با ارهای تیز
شد بیشه غمگین
از مردن او
شد برکه گریان
از رفتن او
وقتی سپیدار بر خاک افتاد
با خود چنین گفت باحالتی شاد
«خوشحال هستم
چون بعد مردن
برگ کتابی
میروید از من.
(۲)
[باز هم آتش]
کلافه از عصا و عینک
قدم میزند تنهائیاش را
در خاطرات پیادهرو
و بو میکشد سالهای دورش را
از لابه لای رهگذرانی که
رنگ عکسهای قدیمیاش هستند
کلافه از بودن
قسمت میکند
دلتنگیهایش را
با صندلیهای تنبل
در عصرهای کسالتآور پائیز پارکها.
(۳)
[جنگ]
جنگ همه را آواره میکند
ما
شما
و دو کبوتری که در لولهی تانک
لانه کردهاند.
(۴)
[غربت]
شوقی ندارد حرف
در گوشی و دنیای بیروح مجازی
لطفی ندارد گفتگو
با استیکر
با چت
یک لحظه بنشین روبهرویم
روی یک نیمکت؛
در پارک یا کافه...
دلتنگ لبخند توام
در ازدحام این همه غربت.
(۵)
....
دوستت دارم
محکم
مثل درختی که ریشههایش را
صبور
مثل سنگی زیر پای رودخانه
غمگین
مثل پیراهنی تنها
بر بند رختی در باران
دوستت دارم
و این تنها سلاحیست که در جیبم پنهان است
سلاحی بی گلوله
که دشمنانم از آن بیخبرند.
(۶)
[عاشورا]
فکر میکنم به آن سری
که روی نیزه بود
فکر میکنم
همین که روی نیزه
سر
بلند شد
سربلند شد...
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)