يکشنبه ۴ آذر
ما را چه شده است?
ارسال شده توسط مسيحا الهیاری در تاریخ : چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰ ۱۵:۳۶
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۶۹۱ | نظرات : ۱۳
|
|
سلام
راستش آنچه مرا وا داشت این مطلب را بنویسم دلیلش آینه خلاصه همین مطلب را در صفحه شاعر محترمی نوشتم و با توجه ظرفیت متاسفانه کم عده ای پیش بینی کردم حذف کنه و کرد .متاسفانه آدمهایی مثل خودم من و بعضی ها شعارها و حرفهایمان با طرفیت و تحمل و دانش شنیدن مطلب مخالف تضاد دارد .
قضیقه از این قرار است که در شعری که گاه تنها میخوانم .به نقد ها یا بهتر است بگویم به سفارشات و نسخه پیچی برا سایت و غیره بر خوردم که یک لحظه جمله تافته جدا بافته یادم آمد .دوستانی که نام نمی برم مثل در مورد نقد و تعریف آن بحث کرده بودند که برا ی اینکه طولانی نشه مطلب میگذرم و به بحث هایی که واقعا ماندم بخندم یا گریه کنم ماندم. مثل پیشنهاد داده بودند نباید شعر های ضعیف یا شاعران تازه کار را به نوعی تحویل گرفت در حالیکه خودشان روزی جزو همین قشر بودند .دوستان هر مجموعه هنری از جشنواره تا سایت ادبی قوانین خودش را دارد چه ما بخوای چه نخوایم و مدیران مجموعه هم تعهداتی در این قبال دادند که ملزم به رعایت آن هستند .دوستان پیشنهاد دادند سایت شعر های به زعم آنها قوی و ضعیف یا شاعران تازه کار را مجزا کنند در سایت و این یعنی ما هنوز به وسعت دید و صه صدر نرسیدیم که هیچ یادمان رفته تیک و نظر همین شاعران که قبولشان ندارید باعث شده شما خودتان را شاعری جدا بافته بدانید در حالیکه شاعر آنی را میشناسم چند سال قبل شعرهایش با الان قابل مقایسه نیست و کلی پیش رفت کردند ضمنا اینجا یک گروه ادبی هست که عده ای برا یاد گرفتن آمدند عدهای برا درد دل و دل نوشته ووووووومثل یک تابلو که نمیشه گفت این جا خار هست آن گل پلاسیده و غیره باید جدا شوند در حالیکه زیبایی باغ و تابلو و دنیا به همین تفاوت ها زیباست .همانطور که سهراب گفت حتی و نخواهم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد یعنی هر چیزی حکمتی دارد پس گاهی تشویقتشویق یک شاعر نوجوان یا تازه کار میتواند او را از منجلاب بلاتکلیفی و افسردگی نجات دهد ضمنا اگر قرار بود ما شاملو و سهراب شویم تا حالا شده بودیم ما اینجا هرچند شاید عده ای قوی بنویسند و یا ضعیف در اصل دور هم هستیم تا حال هم را خوب کنیم تازه همین شاعران ضعیف مثل من نبودند اصلا مجموعهای نبود که شما پز شعر خوبان را به آنها بدهید . متاسفانه گروهی از ما قبل از اینکه به معنی اصلی عالم و انسان شویم خواستیم اول شجاعت شویم به ا همین مثلا نظر مخالف را شجاعت حذف نکردن نداریم تا جمع تصمیم بگیرد حرف کی باست ...خلاصه کنم در مورد نقد و برخورد سایت هم گفته بودند مثلا فلانی نوشته به فرض چرا سر فلان جوان چماق میزنید این کجایش مورد دارد و این را شاعری مثلا سیاسی یا معترض میدانند که نیک اندیشند ولی دوستان هر چیزی راهی دارد آنچه باعث تفاوت یک شاعر حرفه ای با من میشود این است که نمیتوانم حتی اعتراضم را به شکل هنری و در لفافه بنویسم و گرنه فرق من با کسی که مستقیم در موردی اعتراض میکند چیست ...مثالی بزنم کمی روشن شود مثال فروغ فرخزاد اتفاقا در زمان قبل انقلاب میخواهد در مورد ظلم که به هر عنوان به جوانان یا مردم میشد .اعتراض خود رااینگونه زیبا بدون هیچ مستقیم گویی که باعث مشکل افتادن خودش هم شود اینگونه نوشته
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکر ماهی ها نیست
کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد میمیرد. .و آنقدر زیبا هنری و شاعرانه حرفش را زده که کسی نمیتواند انگشت بر نکته خاصی بگذارد پس ما باید اولا بدانیم هر جایی قانون خود هر اعتراضی راه خود و هر شاعری قدرت خود را دارد قرار نیست همه به زعم ما در اوج بنویسند .حتی شاعران بزرگ مثل شهریار و سهراب وووو اگر دو سه تا شعر نامدار نداشتن اینقدر مشهور نمی شدند علی ای همای رحمت یا حیدر بابا و یا صدای پای آب سهراب ووووویعنی شاعر همه شعرهایش قرار نیست بیست باشد ...حرف زیاد است ولی حوصله کم
هنوز ما را اهلیت گفتن نیست
کاشکی اهلیت شنودی بود
بر دلها مهر
بر زبانها مهر
بر گوشها مهر است....... شمس تبریزی
به امید .....همین
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۱۷۸۴ در تاریخ چهارشنبه ۸ دی ۱۴۰۰ ۱۵:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید