درد آشنا کجاست که بپرسد ز حال ما
دارم سخن ز فسانه ی گویای زندگی
دیروز گذشت و ز دیده ی ما زود عبور کرد
ما ماندیم و حکایت و غوغای زندگی
تا بوالبشر ز شاخه حسرت سیب را بچید
ما را سرشت به حسرت و غم های زندگی
این شرّ و فتنه ها و هوس، راز و نکته بود
ما را سپرد، به رنج غم افزای زندگی
آزردم از فریب و تنازع، در این جهان
ما را کشید چو طعمه ، به دریای زندگی
از بهر ما، حکایت و صدها فسانه است
پایانی نیست، به قصه و سودای زندگی
پایانی هست، به رنج و غم و التهاب شب
اندر وصال روشن فردای زندگی... ؟
سرگرم زندگی، غفلت عمر ، قصه شد تمام...!
مستیم چو کودکانه، به رویای زندگی...
((سیدمسعود هدایت پور))
درود بزرگوار
و سپاس از بذل توجهتان..
برای هر شخص مفهوم و معنای متفاوتی از همه چیز وجود دارد، از جمله درد..
اما اینکه چرا بنده در صفحات دیگر دوستان حضورم را اعلام نمیکنم یا وارد بحث ها نمیشوم، اگر هزار دلیلش را بگذاریم کنار و تنها یک دلیلش را بچسبیم، قطعا آن دلیل، کمبود زمان است..
بنده هم سابق بر این که در سایت شعر نو مشغول به فعالیت بودم تا حد امکان میخواندم و در حد بضاعت مینگاشتم اما در حال حاضر اگر نگاهی بیندازید در اکثریت مواقع نظرات را در صفحه ام میبندم چون بخاطر شیفت های نامنظم کاری و مشغله های شغلی و زندگی، پاسخگویی در توانم نیست و در نهایت اگر زمانی دست دهد گاهاً لابلای کار به خواندن اشعار دوستان بسنده کرده و تا همین مقدار لذت میبرم..
امیدوارم این کوتاهی حمل بر بی توجهی یا جسارت نشده باشد
باز هم سپاس
نق و نوق را که خوب اومدی
راستی برگشتم بگم دلسروده ی ( فرشته های هولناک) واقعاً زیبابود
از جمیع جهات و دیکلمه ش هم عالی اجرا نمودید و هنرپرور مرحبا
همیشه شاد باشید درپناه امن خدا