سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      ایل ملكشاهی، تاریخ مملکت و ایل ملکشاهی بلباس چمشگزگ(روژکی)قسمت اول
      ارسال شده توسط

      حسین ملکشاهی بلباس

      در تاریخ : جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۵۹
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۷۰ | نظرات : ۲

      ایل ملکشاهی
      تاریخ مملکت و ایل ملکشاهی بلباس چمشگزگ(روژکی).
      قسمت اول
      نویسنده : حسین حبیب ملکشاهی بلباس
      اربیل ٢٠٢٠/٥/١
       
      ايل
      ايل گروهی از افراد است که بیشتر به دلیل پدربزرگ یا نام یک اتحاد قبیله اى  به عنوان پدربزرگ متعلق به یک سلسله است و متشکل از چندین طايفه و تيره است که اغلب ساکنان اعضای ايل را ساکن يک اقليم مشترک می دانند که آنها وطن خود را می دانند و آنها با یک گویش  صحبت می کنند و دارای فرهنگ متجانس یا همبستگی و غالباً مشترک هستند و حداقل در مقابل عناصر خارجی عصبی هستند.
      اما ملكشاهی بلباس بسیار بزرگتر از ايل بوده و آنها صاحب یک پادشاهی مستقل بوده اند و قرن ها استقلال خود را از همه دشمنان و متجاوزان حفظ كرده اند.در بسیاری از كتاب های تاریخی ذکر شده است كه ملكشاهى صاحب یک پادشاهی بزرگ و مستقل بوده اند ، براساس تصور غالب ادبیات تاریخی و سیاسی موجود ، در زمانهایی که امارت نیمه مستقل بوده و امارت فقط یک تشکیل نظامی با محوریت ايل نبوده است.
      امارت به خودی خود یک واحد اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی بود نه تنها از ايل بزرگتر بود بلكه از لحاظ نقش سیاسی ، تأثیرات اجتماعی و معانی فرهنگی نیز از آن مهمتر بود.
      این ايل علیرغم اهمیت بسیار زیادش به دلیل غالب شدن روابط مردسالاری ، تنها یکی از عناصر پیچیده سیستم اماراتی بود. زندگی اجتماعی و اقتصادی در امارت نسبت به ايل متنوع درهم تنیده و به هم پیوسته بود. ساکنان امارات به فعالیت های تجاری ، فرهنگی و اداری ، صنایع دستی ، کشاورزی ، دامپروری و سایر مشاغل مختلف مشغول بوده اند.
      شاهزاده کرد ملكشاهی مانند سایر حاكمان سایر جوامع همسایه ، تقریباً تمام زمین ها را كنترل می كرد. وی مسئولیت توزیع ادیان در میان پیروان خود از جمله رؤساى قبایل ، روحانیون و رهبران نظامی را بر عهده دارد. ملكشاهی توانستند امارت خود را گسترش دهند و آن را به پادشاهی مستقل در منطقه تبدیل كنند و با وجود اهمیت امارت همانطور كه اشاره كردیم ، ولايت ديرسيم را به پایتخت خود تبدیل كرده اند و ملكشاهی از امارت بزرگتر بود و امیر آنها از سایر امیران همسایه بالاتر بود.
      به عنوان مثال ، پادشاهان و سلاطین جهان ، مانند مملوکى ، مغول ، صفوی ، رومیان و عثمانی ها ، مستقیماً به پادشاه مملكت ملكشاهى خطاب می کنند و کشور او را به نام کردستان ذکر می کنند. مثل مخاطبات پادشاهان تيمور لنگ(گورگان) و سلطان محمود خان تیمور گورگان و سلطان ظاهر جقمق پادشاه شركسى ، به پادشاه ملكشاهى پادشاه تاج الدین یلمان ملكيشى، كه روابط خوبی داشتند و دوست بودند و پادشاهی ملكشاهى را شناخته بوده اند ، و همچنين مانند پرداختن به سلطان عثمانی سلطان بایزید دوم پدر سلطان سلیم عثمانی می بینیم که او پیامی را به حاج رستم بگ ملکشاهی ، پادشاه ملکشاهى ها(چمشگزگ) ارسال ميكند و در نامه عثمانی به حاج رستم بگ به اينطور اورا توصيف ميكند (أمير معظم و كبير مفخم ذوي القدر الاتم والمجد الاشم،ملكي الصفات فلكي الذات حارس محاسن الشيم صاحب الطبل ( سپاه ) و العلم، المختص بعناية باري النسم وأجر حاجي رستم بگ مكرم) در این وصف پادشاه ملكشاهی بلباس برای ما روشن می شود كه ملكشاهی بلباس فقط صاحبان یک امارت معمولی كرد نبوده اند مانند بقیه امارات كردهای منطقه ، به ویژه در نامه وی كه از پادشاه حاج رستم بگ ملكشاهی خواسته است تا در برابر قزلباش كمک كند.
      بعد از سقوط امپراتوری ماد کرد. این پادشاهی بزرگ ملكشاهى از هر نیروی دیگری در منطقه قدرتمندتر بود، هنگامی که مغول ها به ایالت های باستان و امپراتوری هایی مانند روم ، خوارزیم ، عباسیان و سلجوقیان حمله کردند آنها توانسته با مبارزات مختلف مغول در زمان سلطنت چنگیز خان ، تیمور لنگ و هولاکو ، همه کشورها را شکست دهند ، جز كشور ملكشاهى چمشگزگ، این نیز توسط شاهدان عیان در آن دوره یا نزدیک به زمان وقایع آن دوره برای ما تأیید شده است و آنها ، شرفخان بدلسی و اولیا چلبی و ابوبکر تهرانی و ابن خلدون و قلقشندى و مقریزی... وغيره، آنها به صراحت این عبارت را بیان کرده اند که همه پادشاهان بزرگ مانند: چنگیز خان ، هولاكو ، تیمور لنگ ، شاهرخ میرزا ، قره یوسف ترکمان ، چرکس ها ، عثمانی ها و صفویان) نتوانستند وارد یک قدم از سرزمین های پادشاهى ملكشاهى بلباس شوند، اگرچه آنها چندین بار با ملكشاهيان جنگیده بوده اند اما در هر كوششی آنها توسط ملكشاهيا مغلوب شده اند، می توان از دو جنگ مغول با ملكشاهی نام برد كه آن جنگ (پیشموتای) ولد هولاكو با ملكشاهیا در نزدیک منطقه كزل كلیسا (ناظميه) كه دو ماه به طول انجامید و ملكشاهیا در اين نبرد پیروز شدن و نبرد تیمور لنگ مغول با ملکشاهی همچنین تیمور لنگ در اين نبرد شكست خورد.
      به نظر بنده برخی از مورخان کرد در برابر پادشاهی کرد ملكشاهى، که در آن دوره به پادشاهی کردستان معروف بوده است  بسیار مقصر بوده اند، پادشاهی  چمشگزگ  شامل 32 قلعه و 16 منطقه بوده است و همه ما می دانیم که در آن زمان قلعه اکنون استانی مانند اربیل(اربل) بوده.
       
      ايل ملکشاهی بلباس روژکی(چمشگزگ) یکی از بزرگترین و قوی ترین قبایل کرد در چهار بخش کردستان بزرگ ، ترکیه ، ایران ، عراق و سوریه است.
      در شمال کردستان (ترکیه) آنها در استانهای دريسيم، ارزنجان، سيواس ، دیاربکر ، بینگول ، الازير ، ملاطيه و به ویژه استان (دريسيم) مكان اصلی آنها و پایتخت مملكت و امارتهاى آنها چمشگزگ (کردستان) ، زندگی می کنند ، و در بخش ایرانی در استان ایلام و غرب ايران  ايل ملکشاهی بلباس یکی از بزرگترین ايلات کرد در منطقه قرار دارد و در شهرستان اركواز ملکشاهی  ، مهران ، ایوان ، شيروان ، چرداوال ، کرمانشان ، لرستان ، کوهدشت و خرم آباد زندگی می کنند ، و در استان كوردستان (سنندج) نیز در روستاهای ملکشان عليا و ملکشان سفلى و شهرستان جوانرود  و سنقر و قوروه زندگی می کنند و در اقليم کوردستان و عراق در استان های اربیل ، دهوک ، زاخو ، موصل ، سلیمانیه ، کرکوک ، خانقين ، روستاهای ملکشاهی ، مندلى ، بدره ، زرباتيه ، کوت و بغداد زندگی می کنند ، و در خراسان آنها در شهرهای مشهد ، قوچان ، بجنورد ، چناران و باقی مناطق خراسان شمالی وخراسان رضوىزندگی می کنند ، و در استان های گیلان ، مازندران ، قزوین ، تهران و اذربایجان نیز زندگی می کنند و در شهرهاى كورد نشين سوریه در شهرهای قامیشلو ، حسکه و عامودا زندگی می کنند ، ، در پاکستان ، ترکمنستان و هند حضور گسترده ای دارند.
       
      نام ايلات وطوايف ملکشاهى بلباس (چمشگزگ) که در چهار قسمت از کردستان بزرگ پراکنده شده اند:
      بلباس و قواليسى از ايل ملكشاهى روژکی هستند.
      ايل دونار تيله كويى در منطقه سقز از امیران ملکشاهی و حاکمان محال تیلکو.
      مودوکی یا موتکی ، این قبیله ستون فقرات ايل چمشگزگ بلباس(ملکشاهی) است و آنها در شمال کردستان (ترکیه) در استانهای بینگول و بدلیس زندگی می کنند.
      هسنیان ، حسنانلو یا حسنانلی در استان بوتان در شمال کردستان ، بین مرز ترکیه و ایران و جنوب کردستان ، در استان های دهوک ، موصل ، اربیل زندگی می کنند و در غرب کردستان نیز رواج دارد.
      ملان یا میلان (Milli) ، تركيه: در دريسیم ، دیاربکر و ماردین. سوريا: در قامیشلو ، حسكه ، عامودا. عراق كوردستان:  در موصل. ايران: اروميه.  و در جمهوری آذربایجان و بین روبار اراس و کوه سوکاری ماکو پراکنده است.
      عشائر شادي يا شاديان يا شادلوو، زعفرانلو يا زاخورى، كيوانلو يا كاوى، قرچولو، عمارلو يا آماران، در خراسان و گيلان و قزوين و شمال كوردستان پراكنده شداند.
      برازيه يا برازى، در شمال و غرب و جنوب كوردستان، منتشر شدن و اعداد زيادى در مناطق كورد نشين (سوريا) ساكن هستند.
      بريزانلى، در شمال کردستان ، در نزدیکی دریاچه (وان) پراکنده شدن.
      شکاک یا شکاک ، در چهار قسمت کردستان پخش شده است.
      عباسان ، میرۆسان ، فرهادان ، زەنگان ، لچینان ، کرەبالان ، فندان ، بختیاران ، مستان ، هوشان ، دریکان ، شیرتکان ، روتان ، درویش جمالان ، اغوجانان ، تیتنیکان ، کوچان ، شمکان ، رسیکان ، کورمشان ، زکران ، شکاکان ، کال ، کەو ، کوچ ، پیران ، میرزان ، سورکیجان ، کەشکەهوران ، پیلڤانکان ، کەچەلان ، کەمان ، اریلان ، چارکان ، سیسان ، شادان ، باما سوران ، بالابان ، کتان ، بامیران ، زولفان ، گیرتان ، شیخ بازان ، کودان ، خورشیدان ، شمدینان ، لولان ، حیدران ، ماسکان ، شاڤاتان ، شتران ، مقسوودان ، چیکان ، اين قسمت از طوايف ايل ملكشاهى (چمشگزگ) در استان ديرسيم و حومه ديرسيم پراکنده هستند.
      ئاتمە ، هارون ، بەکران ، بالان ، بەسنی، اين قسمت در استان (ملاطيه) در شمالى کردستان(تركيه) پراکنده هستند.
      کۆچکیری ، گینیان ، چارەکان ، شادیان ، جانبگان، اين قسمت در استان (سيواس) در شمالى کردستان(تركيه) پراکنده هستند.
       
      گولاپ ، چولاک ، ارسەلان ، تهسوران ، پەزگوران  اين قسمت در شهرستان (كماخ) جنوبى استان (ارزنجان) در شمالى کردستان(تركيه) پراکنده هستند.
      آیت الله مردوخی (شیخ محمد مردوخی کردستان) در کتاب (تاریخ کردها و کردستان) می گوید که طوايف (خزل_بولی) در جنوب و شرق کردستان جزء ايل ملكشاهى هستند ، اکنون شاخه بولی بخشی از ايل آکو سورانی در جنوب کردستان است.
      ‌اكثريت طوايف ايل اركوازى از ايل ملكشاهى هستند. [١٢][١٣][١٤][١٥][١٦][١٧][١٨] [19]
       
      أصل نامگذار نام چمشگزەگ و ملكشاهى.
      ياقوت الحموى  در کتاب "معجم البلدان"  شهر (چمشگزگ) دارای  قلعه بزرگ به شکل یک شهر و صاحب رستاق ، واقع در بین استان های مالاطيه و آمد وصف ميكند و داراى  قلعة و شهرستان هاى زيادى است. [٢٠][2١]
      اوليا چلبی در کتاب خود با عنوان "جهانگردی در 1065 ق / 1655 پیش از میلاد" ذکر کرده است که نام قلعه (جمشگزگ)  از نام پادشاه افسانه ای آریایی ایران (جمشید بزرگ) جمشید یا جم یا جمشید ولد طهمورث ولد سیامک ولد کیومرت گرفته شده است و از اسطوره های مهم وی نام برده شده است.
      این پادشاه توانسته قلعه و شهرهای بزرگى بسازد و ویرانه های آن تا به امروز نیز حفظ شده است .در میان این قلعه ها قلعه کرد (گزگ) قرار دارد و سپس نام جمشيد و گزگ با یکدیگر ادغام شده و اين قلعه نام  چمشگزگ به خود گرفته است و مردمان اين قلعه از نوادگان سوبارى و نايرى و ميتانى بوده اند. [2٢]
      مير شرف خان بدليسی در کتاب خود (شرفنامه) که قسمت سوم آن كتاب براى مملكت ملكشاهى ها و اماراتشون مخصوص كرده ذکر کرده است ، كه جد بزرگ امیر ولايت چمشگزگ (كردستان) و ايل چمشگزگ شخصى بوده به نام (ملكیش)و این شاهزاده توانست با اشغال (32) قلعه و (16) شهرستان توانسته مملكت خود را گسترش دهد. او تمام قلعه ها را تحت کنترل ايل چمشگزگ ساخته و نام ملكشاهی را به اونها اختصاص داده است.
      همچنین "در کتاب شرفنامه آمده است ، که برخی از شاهزاده های ملکشاهى ادعا می کنند ازنسل خلفای عباسی هستند ، و به نظر می رسد که این دیدگاه برای شرف خان با شواهدی مبنی بر استفاده از این کلمه ((برخی ادعا می کنند از ملکشاهی)) قابل قبول نبود.
      مطمئناً این ادعا صحیح نیست زیرا ملکشاهی از کردهای اصیل و در طول تاریخ آنها مستقل بوده اند و با هیچ یک از غریبه ها آمیخته نبودند و تا به امروز آنها هنوز هم زبان ماد قدیمی را حفظ می کنند ، استاد محمد جمیل روژبیانی ، مترجم کتاب شرف نامه به عربی ، همچنین خاطرنشان می کند: "اين زشت ترین ادعا هست؟ آیا عباسیان فرزندان خود را ملكيشى يا ملكشاهى خواندند؟
      اما مير شرف خان بدليسى، منشأ کلمه ملکیشی (ملکشاهی) را به سلجوقی سلطان ملک شاه بازمیگرداند .. !!
      این ادعا همچنین یک ادعای معتبر نیست ، زیرا همانطور که اشاره کردیم ، ملکشاهی اجازه ورود غریبه ها به سرزمین ها و پادشاهی های خود را نداده و آنها در هر زمان با غریبه ها می جنگیدند. [23]
      شرفخان همچنین ذكر ميكند که ملکشاهى از ايل خود یک شاهزاده کرد داشته و شاهزاده دیگری را جز شاهزاده کرد  ملکيشی خود نمی پذیرفت" بنابراين به طوری که ملكشاهى  یک شاهزاده سلجوقی داشته باشند این غیرممکن است،  همانطور که در طول تاریخ آنها اشاره کردیم ، آنها با دشمنانی که می خواستند سرزمین ملكشاهى را از جمله سلجوقیان را اشغال کنند ، می جنگیدند ، بنابراین آنها به نام غریبه یا هر حاکم عجیب و غریبی نپذیرفتند ، و این وقایع برای ما ثابت می کند که ملكشاهيها زبان کردی باستان را حفظ كردن ، به ویژه در استان Dêrsim در شمال کردستان ، که در حال حاضر آنها به اين زبان صحبت می کنند ، همچنین ، درگیری ها و جنگ های زیادی بین ملکشاهيا و سلجوقیان رخ داده است. ملكشاهيا با سلطان سليق و سلطان علاء الدین سلجوقی وسلطان ملك شاه و فرزندش سلطان محمد جنگیدند. [24]
      در کتاب دیاربكريه که بیش از 650 سال قدمت دارد و از کتاب شرفنامه قدیمی تر است ، توسط مورخ (ابوبکر طهرانی) که درباره تاریخ حسن بیگ آق قینلو صحبت می کند. اینکه ملكشاهيا کرد هستند و پادشاه آنها (پادشاه شیخ حسن بگ کرد ملكيشى)است، او درباره چندین موقعیت و جنگ صحبت می کند که ملكشاهيا علیه دولت آق قینلو و حسن بیگ آق قینلو جنگیدند ، و این یک شواهد تاریخی دیگر است که ملكشاهى و پادشاهشان از کردهای اصيل هستند.
      همچنین ، استاد محمد جمیل روژبيانى ، در مورد این موضوع اظهار نظر کرده و نوشته (می گویم: نام ملكيشى کلمه ای کردی است که از کلمات (مل = گردن) و (كيش = ابی) تشکیل شده است و این به معنای سرکشی سرسخت ياغى، مانند مترادف آن (سركێش) است.
      برخی از مورخان دیگر در مورد خاستگاه ملكشاهى ، به ویژه عراق و ایران ، از جمله مرحوم سلمان مهدی فیلی و جعفر خیتال نوشته‌اند ، اما تمام ادعاهای آنها درباره خاستگاه ملكشاهى صحیح نیست و فاقد اطلاعات است.
      اما نویسنده علی رضا اسدی ، سلجوقى بودن ملكشاهى تأكيد ميكند و از اين ادعا حمايت ميكند مبنی بر اینکه منشأ ايل ملكشاهى متعلق به پادشاه سلجوقی (ملکشاه) است و وی ادعا می کند که مملكت ملكشاهى(چمشگزگ) کردستان، شامل کلیه بخش های کردستان از قلعه (كماخ) در جنوب ارزنجان تا قلعه (چوق) در ایلام بوده..!! و این ادعا نیز صحیح نیست، مشخص است که وی درمورد مملكت و ايل ملكشاهى اطلاعات كافى نداشته و فاقد اطلاعات بوده و تحقیقات دقیقی و جدی در مورد ايل ملكشاهى انجام نداده است.
      مشخص است كه قلمرو حكم ملكشاهى شامل مناطق معينى بوده است، مثل: درسیم ، شمال دیاربکر ، جنوبی ارزنجان ، استانهای بینگول ، سیواس و الازير. وادعا جناب آغاى عليرضا اسدى كذب محض است.
       
      اما از طریق تحقیقات عمیق بنده  که بیش از 10 سال به طول انجامید ، برایم مشخص شد که ايل ملکشاهی (چمشگزگ) از کردهای اصيل هستند و اجداد آنها پادشاهان كرد چمشگزگ ، و شاهزادگانشان در بين رهبران لشکرهای ایوبی بوده اند و جد بزرگ  آنها پادشاه (ملكيش - ملكيشو) بوده که پادشاه مملكت (چمشگزگ) بوده و معروف به کردستان ، (ملکشیو) پادشاه کرد ملكشاهى در زمان سلطنت پادشاهان ايوبى، با پادشاه كامل اول و پادشاه ناصر یوسف حاكم حلب و دمشق ایوبی وارد اتحاد شد.
      پادشاه کرد (ملکیشو) پسران خود را  شاهزاده بهاء الدین ، ​​شاهزاده عزالدین و شاهزاده اسعد و نوه اش شاهزاده فخرالدین محمد فرزند شاهزاده اسعد فرزند ملکیشو فرستاد تا رهبری سپاهیان ایوبی و فرمانروای ایوبیان شوند و شاهزاده بهاءالدین فرزند ملکیشو فرمانروای قاهره شد همچنین مدتى حاكم دمشق بوده است.
      اما شاهزاده فخرالدین محمد ملكيشو ، او صاحب (درجه و مرتبه) و فرمانده لشکر ایوبیان پادشاه الناصر یوسف ، شاهزاده حلب و دمشق بود. وی با عدم پذیرش اشغال كردن مصروشام به بادشاهان ترك ، شاهزاده فخرالدین از دوران خدمت و زندگی نظامی خود کنار‌گیری کرد و به وطن خود در چمشگزگ بازگشت و تا زمان مرگش در سال 674 ق / 1275 میلادی به عنوان يه قهرمان ماند.
      سپس در زمان پادشاه خالد ملكيشى و پسران وی شاهزادگان (محمود ، احمد ، كيقباد ، جلال ، علاء الدين علي) صاحبان قلعه های کرد آنها توانستند با دولت مملوكى روابط محكمی برقرار كنند و توسط سلطان مملوكى  به رسمیت شناخته شدند.این شواهد كافی است و نشان می دهد كه مكلیشی ها دارای پادشاهی مستقلی بوده اند و صرفاً امارت نبوده اند. منبع(قلقشندى،صبح الاعشى سال 1380ميلادى).
      سخنان بنده توسط  نويسنده و مؤرخ دکتر (زرار صدیق توفیق) تأیید شده است ، که می گوید ، در واقع ، که (ملكيش – ملكيشو) از فرزندان عباسیان نبود و هیچ ارتباطی با ترکان سلجوقی نداشت ، بلکه  از خانواده های کرد باستان بوده اند با شهادت تاريخ مملوکى ، فارسی و منابع دیگرتاريخى.
      در زمان پادشاهى پادشاه تاج الدين يلمان ملكيشى فرزند پادشاه كيقباد ملكيشى و ولدش پادشاه شيخ أمير ملكيشى، مملكت ملكشاهى بڵباس(چمشگزگ) در اوج قوت بود، این پادشاه دومین قديمى ترين مدرسه براى  شاهزاده های کرد در چمشگزگ بنا کرد و اکنون به عنوان مدرسه و مسجد يلمانى شناخته می شود، و مغولان در زمان سلطنت پادشاهان جنگيزخان و تیمورلنگ، مملكت وپادشاهى تاج الدين يلمان ملكشاهى و معروف به (يلمان بهادر) به رسمیت شناختند.
      همچنین سلطان محمود خان تیمور گرگان پادشاهی و استقلال مملكت ملكشاهى را پذیرفت و سكه به نام پادشاهی (چمشگزگ) ضرب کرد.
      در زمان سلطنت سلطان ملك ظاهر جقمق پادشاه شركسى ، پادشاهی ملكشاهى را به رسمیت شناخت و همچنین سکه را به نام (چمشگزگ) ضرب کرد.
       پس از تحقیق دقیق و بررسی منابع و منابع متعدد تاریخی و ارجاعات و اسنادی که متعلق به صدها سال در اختیار بنده است ، ما توانستیم تمامی گمانه زنی ها و نتیجه گیری های شخصی برخی از نویسندگان و مورخان را که به اشتباه و سطحی تاریخ ما را نوشتند بدون هیچگونه بررسی جدی و عمیق در مورد ریشه ملكشاهى انکار کنیم و با تأسف فراوان برخی از نويسنده كان این تاریخ را نیز تحریف کردن.
      و اکنون در عراق وکردستان عراق و ايران، نام ملكشاهی و چمشگزگ هنوز وجود دارد و در خراسان ، گیلان و مازندران نیز هست، وايلات وطوايف (زعفرانلوو _ شادلوو _ كيوانلوو_ عمارلوو _ قرچوولوو) و تعدادی از ايلات دیگر همگی با نام چمشگزگ در آن مناطق شناخته شده اند، و در خراسان آنها را کردهای کورمانج می شناسند و گویش آنها کورمانجی است و در شمالى کردستان/تركيه نام ملکشاهی و چمشگزگ و برخی از اسامی دیگر که در بالا به آنها اشاره کردیم هنوز هم تا امروز نامیده می شوند. [25][26]
       
      منشأ واصليت ايل ملكشاهي بلباس(چمشگزگ).
      ايل ملکشاهی از کردهای کرمانج و زازا تشکیل شده است و آنها به کرد کردمانج معروف شده اند و گویش اصلی آنها کورمانجی و زازاکى است، کردهای کورمانج بزرگترین بخش ملت کرد را در چهار بخش کردستان تشکیل می دهند و کردهای زازا اجداد کردهای كورمانج هستند.
      مورخان تاریخ موافقند كه كلمه (زوزا) با كلمه (زازا) یک كلمه است و در شمال كردستان در منطقه (جزيرى) منطقه ای با این نام وجود دارد. كردهاى ملكشاهى (چمشگزگ) از نوادگان کردهای سوباری ، نایری ، مادها ، بوختی ها و بشنویه ها هستند و آنها را به عنوان کرد کورمانج می شناسند.
      و یاقوت حموی در کتاب خود (معجم  البلدان) نشان می دهد که ايل بوختی دارندگان تاریخ سیاسی بوده اند و این از طریق تعداد قلعه هایی است که تحت کنترل آنها بوده مانند (قلعه های عقیل – آلوس - باز- گورزقل) در استان الجزیره و اقتدار آنها بسیار گسترده بود و این نیز به دلیل اهمیت موقعیت آنها در شهر زوزان است. [27]
      پادشاه هخامنشی دارا اول (داریوش) 521 قبل از ميلاد ، در نوشته های خود می گوید شهر زؤزا در مدیا (مادستان) قرار دارد، از اینجا می توان گفت که کردهای زازا در Dêrsim نوادگان مادها هستند. گویش ملكشاهيا در استان ديرسيم تداوم گویش باستانی مدیایی است ، زیرا ملکشاهى زیاد با غریبه ها آميخته نشده و استقلال خود را حفظ کرده است. برای متخصصان تاریخ کردها که می خواهند زبان ماد را جستجو کنند، مکان اجداد ملکشاهى که شهر (Dêrsim) است ، بهترین مکان برای تحقیق آنها است. در زمانی که مرزهای (ماد) به رودخانه خالص میلکشاهیا در وسط آن منطقه شهر ديرسيم را به عنوان پایتخت خود قرار داد.
      وهنگامی که امپراتوری ماد سقوط کرد مردم آن مناطق به ویژه ملکشاهی مکان های خود را ترک نکردند و از خود در برابر هرگونه حملاتى به سرزمین های خود دفاع کردند.
      در زمان سلطنت دیکران بزرگ رهبر پادشاهان (آرتاکسیاس) ارمنستان ، بسیاری از مناطق کرد تحت سلطه وی بودند ، اما ملكشاهي متحدین او بودند و پایتخت آنها ديرسيم بود و هنگامی که امپراطوری آرتاکسياس سقوط کرد ، ملكشاهيا با ارمنستان متحد ماندند و در برابر رومیان تعظیم نکردند.
      پس از گسترش دين مسیحیان به طور رسمی در ارمنستان ، ملكشاهى بلباس(چمشگزگ) تسلیم آیین جدید نشدند ، بلكه بر آئین ، شهادت و آداب و آیین ميترائى و زردشتی خود باقی ماندند. [٢٨]
      در سال 1093 میلادی ، هنگامی که سلجوقیان بیزانس ها را شکستند ، شاهزادگان وتشمالان و ريش سفيدان کردهای  شهرهای (وان _ دياربكر _ بدليس _ موش _ ساسون _ بينگول) تسليم شدن و سلجوقیان را به عنوان حاكمان خود قبول كردن، اما کردهای مملكت ملكشاهى جمشكزك و پایتخت آنها ديرسيم، هیچگاه در طول تاریخ مورد توجه سلجوقیان قرار نگرفته اند و اجازه ندادن سلجوقيان وارد زمينهاشون بشن. و در سال 1224 میلادی ، هنگامی که مغول ها به ایالت های (خوارزم) و (سلجوقیان) حمله کردند ، ملکشاهى يا در ديرسيم مسیر کوهستانها را از مغول ها قطع کردند و اجازه عبور آنها را ندادند. مغول ها (آناتولی) نیز اشغال کردند ، در آن زمان هولاكو پسرش (بشموتای) را به عنوان حاکم ایالت (سیواس) نصب کرده بود و به وی دستور داده بود که به ايالت چمشگزگ و معروف به(کردستان) حمله کند، این نبرد به مدت دو ماه بین مغول ها و ملكشاهيا در منطقه کزل کليسا(نازميه) از توابع  پادشاهی چمشگزگ ادامه داشت و در نتیجه سپاه مغول به دستان قهرمانان ملكشاهى شكست خورد و فرار كردن.
      به همین ترتیب كردهاى ملکشاهی با (ایلخانیان) نمایندگان مغول ها و آق قینلو ترکمن جنگیدند، جنگهای كردهاى ملكشاهى  بسیار بوده  و همیشه از زمین و استقلال خود محافظت كرده اند. و حتی در زمان فاتحان بزرگ مثل پادشاهان مانند چنگیز خان ، سلطان تیمور گورگان ، شاهرخ میرزا و قره يوسف ترکمان ، آنها نتوانستند پادشاهی ملكشاهى را به اشغال خود درآورند و اعتبار مملكت ملكشاهى را بشکنند ، اما در هر حمله آنها دوباره توسط ملكشاهيا مغلوب شدند. [29]
      شرف خان بدليسی در کتاب خود شرفنامه در سال (1005 هجری قمری) ذکر کرده است که ايل (چمشگزگ) به رهبری امیر خود (ملكیش) وتعداد زیادی از چمشگزگ جمع كرده و توانسته (32) قلعه و (16) ناحيه كنترل كند، و اكنون تابع حاكمان چمشگزگ هستند، این شجاعت باعث شد که نام ديگه اى به آنها اضافه شود و کلیه قلعه ها و شهرستان ها تحت کنترل ايل و فرمانروایان چمشگزگ به (ملكيشى – ملكشاهى) نامیده شوند، همچنین شرف خان ذکر ميكند كه ايل ملكشاهی (چمشگزگ) یكی از بزرگترین ، قویترین و ثروتمندترین ايل هاى كرد است و در کردستان شایع شده كه حاكمان چمشگزگ ، ايلات و طوايف بیشمارى  در اختيار خود دارند و آنها یاران و پیروان زیادی دارند وتا حدود هزار خانه از آنها متحدين پادشاهان ایران بوده اند و گروهی از آنها در سپاه پادشاهان مشاركت داشتند و از آنها به صورت جداگانه شاهزادگان و پادشاهان تعیین كرده بودند. اما در مورد حكم و وسعت مرزهای آن ، به جایی رسیده است که همه مردم به ویژه سلاطین و پادشاهان بزرگ در میثاق ها و سوابق رسمی خود به (کردستان) از آن می نامند، و اگر کردها نام (کردستان) را ذکر کردند ، آنها به پادشاهی ملكشاهی (چمشگزگ) اشاره می کردند ، و نه دیگران.
      فيلاديميرمینورسکی ، همچنین ذکر ميكند: در قرن هفتم و هشتم ، تقریباً هزار خانوار ملکشاهی نزدیک از پادشاهان ایران بوده اند و از قویترین ايل های کرد بوده اند. [30]
      ايل چمشگزگ بلباس (ملکشاهی) درتمام وقت مستقل بوده اند و اميرى از خدشان داشته اند.
      و در ایام حاکمیت قوى عثمانی ، ملکشاهى به طور مستقل و با حاکمیت کرد خود چمشگزگ مستقل بوده اند و مشمول حاکمیت عثمانی ها نبوده اند، و در همه زمان آنها نه تنها به خاطر پادشاهی خود چمشگزگ (کردستان) محافظه کار و مدافع بوده اند ، بلکه از بیشتر امارات و قبایل کرد دفاع می کردند و تنها هدف آنها مطرح کردن کلمه کردو کردستان بود و آنها با همه فاتحان می جنگیدند.
      در زمان سلطنت (آق قینلو) ترکمن ، حاکم این رژیم در ارزنجان ، او به آزادی ملکشاهيا حمله ميکرد و به همین دلیل ملكشاهيا در سال (1328) میلادی با ارتش خود ارتش ترکمن را شکست دادند و حاکم آنها را کشتند ، و با این ضربه شدید به آق قینلو ، ملکشاهی توانستند آزادی و استقلال خود را حفظ کنند.
      هنگامی که تیمور لنگ كشورهاى (آق قینلو) و (قره قینلو) شكست داد  یوسف سياه ، پادشاه قره قينلو توسط مغولها اسیر شد و پس از آن ارتش تیمور لنگ با حرکت از جنوب رودخانه فرات به سمت غرب عقب نشینی کرد ، اما ملکشاهی ها اجازه ندادند سپاه مغول از زمينهاشون عبور كند. [3١]
      پس از پایان حکومت تیمور لنگ ، ملكشاهی بار دیگر با آق قینلو و عثمانی جنگیدن و در تمام جنگهای خود ملكشاهی توانسته استقلال خود را حفظ كند.
      هنگامی که دولت صفویه در ایران تأسیس شد ، ملكشاهیا به شاه اسماعیل صفوی احترام ميگذاشتند و ملكشاهيا در حملات شاه اسماعيل صفوى علیه عثمانی به او کمک کرد، ملكشاهى یکی از قلعه های مملكت خود که قلعه (کماخ) در جنوب ارزنجان بود ، برای وی جا گذاشتند. 
      در سال 1514 میلادی ، سلطان سلیم ، سلطان عثمانی ها ، توانست صفویان را شکست دهد و برخی از آن قلعه هایی  که به دست صفویان بود اشغال کند ، صفویان جنگ را با عثمانی ها در قلعه استراتژیک ملکشاهی (کماخ) از دست دادند ، هنگامی که ملكشاهى از این موضوع باخبر شد ، سپاهی ​​از ملکشاهی برای دفع حمله عثمانی ها فرستادند و از قلعه كماخ دفاع کردند و اجازه ندادند که عثمانی قلعه نظامی پایدار ملكشاهى(كماخ) را اشغال کنند. [٣٢][٣٣]
      هدف سلطان سلیم عثمانی ، کنترل كردن كردستان بود و به همین دلیل (محمد پاشا) به عنوان فرماندار مرزهای كردستان و ایران و فرماندار استان ارزنجان منصوب كرد.
      به این ترتیب جنگها بین دولت (آق قینلو) و عثمانی ها ادامه داشت ، زیرا کردهای ملکشاهی تنها کسانی بودند که در میدان نبرد علیه آنها ايستاده بودند و آنها هرگز از هیچ طرف دیگری درخواست کمک نکردند و با هردو طرف در جنگ بوده اند.
      هدف سلطان سلیم عثمانی جنگ با فرقه گرایی و کنترل كردن کردستان و ایران و شکست شاه اسماعیل صفوی و پیوند دادن کردستان و ایران به امپراتوری عثمانی بود، سلطان سلیم به نام فرقه بیش از چهل هزار کرد شیعه را که بدون سلاح بودن در شمال کردستان نابود کرد، اما بعد از اینکه فهمید که نمی تواند کردستان را با زور اسیر کند و نمی تواند همه سرزمینهای کرد را تحت کنترل خود درآورد پس از آن به سمت (ملا ادرس بدلیسی) رفت که ملا ادرس یک روحانی شناخته شده بود، این مرد وعده های زیادی به کردها داد و برای آنها مشخص كرده بود که استقلال حكام کرد و ايالات  آنها غیرقابل قبول است و از این طریق تعهد(پیمان) بین امراى کرد انجام شد، اما ملكشاهى مشغول مطالعه این پیمان بودند و در این پیمان شرکت نکردند و هیچ پیمانی را امضا نکردند، همچنین هنگامی که سلطان سلیم ارتش خود را به سمت (مصر) رهبری کرد و تشکیل ارتش او بیشتر از جوانان کردستان بود ، اما ملكشاهى در این ارتش شرکت نکردند و با او نرفتند.
      ادريس بدليسى فتنه بين كردها برپا كرد (محمد پاشا) از این درگیری بین مملكت ملكشاهی بلباس و برخی دیگر از قبایل كرد استفاده كرد و یک ارتش عثمانی بزرگ آماده كرد و به قلعه كماخ ملكشاهى در جنوب ارزنجان و شمال استان ديرسيم ملكشاهى حمله كرد، و با این حمله نشانه کردها و غرور آنها که در بالای کوه بلند قرار داشت به دست ترکان افتاد، و با این حمله نشانه کردها و غرور آنها که در بالای کوه بلندى قرار داشت ، به دست ترکان افتاد، به این ترتیب در سال (921) هجری ، قلعه كماخ به دست عثمانی ها افتاد ، و نگهبانان ملكشاهى  که به محافظت كردن از قلعه به آنها سپرده شده بود، با تكبير ملا ادرس بدلیسی ، آنها از دفاع از قلعه دست کشیدند و اسلحه های خود را تسلیم کردند ، اما سپس همه آنها توسط عثمانی ها اعدام شدند.
      مردم قلعه کاماخ ، همه آنها از ايل ملكشاهی (چمشگزگ) بودند ، مجبور شدن از كماخ به پایتخت خود چمشگزگ (Dêrsim) مهاجرت كنند. [٣٤][٣٥][٣٦]
      یاوز سلطان سلیم مطابق پیمانی که با امراى کرد امضا كرده بود که توسط حاکمان کرد به شکل اتحادیه قبیله ای مرتبط با تاج عثمانی به رسمیت شناخته بود، اگرچه تنها ملكشاهى که در این پیمان شرکت نکرده و از ترکها دور شده بودند، اما سلطان سلیم ترجیح می داد که مورد هتک حرمت ملكشاهى و پادشاهی آنها قرار نگیرد و هیچ جنگی علیه آنها اعلام نكرد زیرا ملكشاهى برای مقابله با عثمانى حریف آسانی نبودند و به همین دلیل ترجیح می داد كه با آنها نبرد نكند. [٣٧]
      جنگ در سال 1540 میلادی متوقف شد و این دوره دوره بازسازی قدرت عثمانی بود، و همه امراى كرد و تشمالان و حكام توسط عثمانی ها منصوب ميشدند به جز حكام و امراى ملكشاهى كه توسط شاهزادگان پادشاهى خود(چمشگزگ) منصوب می شدند،  وحکومت و اقتدار عثمانی را حتی در آن دوره به رسمیت نمی شناختند و آنها حكومت مستقل كرد خود را حفظ می كردند.
      در سال 1635 میلادی سلطان مراد چهارم عثمانی با هدف از بین بردن هرگونه حکومت ارثی کرد در کردستان ، ارتشهای عثمانی را به حركت انداخت و به ایالت (ارزروم) رسید. ولى او نتوانست به ملكشاهى يا حمله كند، و همانطور که در بالا اشاره کردیم که جنگ با ملکشاهى خطرناک بود و این امکان وجود داشت که عثمانی تاج و تخت خود را از دست بدهد، زیرا ارتش ملكشاهى ارتش قدرتمندی بود و دشمن قبل از برخورد با آن به شدت شمرده می شد و برخی نیز از ترس آنها خوددارى می کردند، و به همین دلیل سلطان مراد چهارم به طور رسمی جنگ با پادشاهی ملكشاهی (چمشگزگ) را اعلام نکرد و تنها ضررهای ملكشاهی در آن حملات به كردستان ، جابجایی ايلات وطوايف ملكشاهى است که در خارج از مرزهای (چمشگزگ) و كوچ كردن آنها به پایتخت خود و برخی جاهای دیگر بوده اند.
      همانطور که برای همه معلوم شد ، عثمانی ها تمام مدت برای محافظت از خود در حال جنگ بوده اند، ترس آنها از قبایل کرد برای حمله به آنها بود، به همین دلیل آنها جاسوسانى به نام (والی و جنرال) به کردستان می فرستادند تا با هدف ایجاد اختلاف بین قبایل کُرد بتوانند درگیری بین آنها ایجاد شود و از این طریق در مقابل دولت ضعیف شوند و در بعضی مواقع از نیروی نظامی مستقیم برای تضعیف کردها استفاده ميکردنند، ملكشاهيا همچنين هنگامى كه اين فرصت را داشتند ، به مناطق تركيه حمله ميكردنند و هدف آنها فقط اثبات وجود و استقلال آنها بود. [٣٨]
       
      مملكت (چمشگزگ)، و انتشارات و گسترش و مهاجرت ايل چمشگزگ (ملكشاهی بلباس) به چهار بخش كردستان.
       
      مانند آنچه قبلاً به آن اشاره كردیم ، ايل ملكشاهی صاحبان بزرگترین پادشاهی كرد و معروف به  كردستان بوده اند. در كتاب دياربكريه ابو بكرطهرانى درسال، 1450م_850هـ/  آمده است، پادشاه سلیمان ذوالقدر، حاکم شام (سوریه)، با پادشاه شیخ حسن بگ ملكشاهى (پادشاه مملكت ملكشاهى بلباس)مشکل داشت، به همین دلیل پادشاه سلیمان ارتش بزرگی را آماده كرده بود که از ارتش خود تشکیل شده بود و بیش از (30)هزار مبارز ترک و عرب از شام تشکیل می داد. سپاهیان شام جمع شدند و به ملكشاهى(چمشگزگ) حمله كردند و پادشاه شیخ حسن بگ و چمشگزگ را محاصره كرد، اما پس از پنج روز محاصره و جنگ ، ملكشاهى به طرف ارتش حمله كردن و همه سربازان حمله كننده را كشتند و تنها تعداد معدودی از آنها در كنار پادشاه خود(سلیمان ذوالقد) باقی ماندند. سرانجام وی از شیخ حسن بگ بخشش خواست و شيخ حسن او را بخشید. و سپس سلیمان ذوالقد به قلعه (خربوت) كه تحت حاكمیت او و اموال او بود رفت و از آنجا ارتش دیگری را آماده كرد و به ايالت آق قينلو حمله كرد.
      همچنین در همان منبع (دیار باکریه) و منبع دیگری نیز آمده است که شرفنامه است، هنگامی که عثمانی ها به دولت آق قينلو ، در سال 1472_1473ميلادى، حمله کردند، آنها ارتش بزرگی را به سرپرستی سلطان (محمد پاشا روم) معروف به (محمد فاتح) مجهز کرده بوده اند از ایالت های (موره - بوسنه - افلاق - علائيه - آنادولی - منتشاى ايلی - قرمان - قستمونيه - طرابزون ، و تمام مناطق روم و همه آنها ارتش بزرگی مانند این تشکیل دادند(بیست هزار مبارز عرب ، ده هزار مبارز ینی چری ، ده هزار قبوو خلقى و شصت هزار مبارز نیرومند و مختلط از تمام ملیت ها ، یعنی نزدیک به صد هزار مبارز، و از طرف دیگر ، پادشاه آق قينلو، با ارتش صد هزار نفرى خود را آماده كرده بود، این نبرد با پیروزی سلطان محمد عثمانی به پایان رسید. در همان حوادث ارتش بزرگ عثمانی قصد داشت تا سرزمینهای ملكشاهى را اشغال کند به همین دلیل  وی به قلعه (کماخ) ملكشاهى در جنوب ارزنجان حمله کرد، با این حال پادشاه ملکشاهى(چمشگزگ)، پادشاه حاج رستم بگ ملكيشى، حمله عثمانی ها را دفع کرد و به آنها اجازه اشغال دادن قلعه کماخ ملکشاهی را نداد.
      بله ، اینها ملكشاهی هاى قهرمان هستند كه نماد و افتخار ملت كرد را حفظ كرده اند و اجازه ندادند كه همه اشغالگران جهان كردستان(چمشگزگ) را اشغال كنند.
      همچنین در کتاب دیاربکريه ، ذکر شده است در زمان سلطنت پادشاه ایالت قره قينلو (اسکندر میرزا) وی با پادشاه چمشگزگ (کردستان) رابطه خوبی داشت، در زمان پادشاه (شیخ حسن بگ) ملكشاهى ، او نیز به جز مملكت چمشگزگ بر امارتهاى (بدلیس _ وان _ اخلات _ ووستان) حكم داشت و تمام امراى آن ايالت هاى کرد از پادشاه شیخ حسن بگ ، دستور می گرفتند، و پادشاه اسکندر میرزا قره قينلو، پادشاهى ملکشاهی را به رسماً شناخته بود.
      این بیشتر شواهد حاکی از آن است که ملکشاهى حاکمان اکثر مناطق کردستان شمالی بوده اند و این سخنان توسط شرفخان ، ابوبکر تهرانی ، اولیا چلبی ، امین زکی بگ و بسیاری از مورخان پشتیبانی می شود اینکه نام و پرچم ملکشاهی یک نام و پرچمى شناخته شده در همه کردستان بوده است. [٣٩]
      همانطور که در دوره حكم پادشاهى حاج رستم بگ ملكشاهى برخی از وقایع را ذکر کردیم و هنگامی که وی پادشاهى را به دست گرفت ، در زمان وى ، شاه اسماعیل صفوی حکومت صفوی را بدست آورد و اتحادى بین دولتهای صفوی و ملكشاهى(چمشگزگ) صورت گرفت. سلطان محمد دوم عثمانی پس از غلبه بر حسن بگ بایندوری، نامه‌ای به حاج رستم بگ چمشگزگ، نوه شیخ حسن بگ، نوشت و از وی طلب همراهی کرد اما پادشاه حاج رستم بگ چمشگزگ دعوت او را قبول ننموده و قلعه کماخ را به عثمانی‌ها تسلیم نکرد.  شاه اسماعیل صفوی در ۹۱۲ ه‍. ق، نورعلی خلیفه، از امرای قزلباش را به ولایت چمشگزک فرستاد. پادشاه حاج رستم‌ بگ، چمشگزک را تسلیم نورعلی خلیفه کرد و خود به خدمت شاه اسماعیل یکم رسید. شاه نیز مناطق وسيعى از توابع عراق،و عراق عجم را در عوض مملكت چمشگزک به او داد. مردم چمشگزک به سبب رفتار ظالمانه نورعلی خلیفه و کشتار عده بسیاری از طوايف ملکیشی چمشگزک، با او مخالفت کردند و پیکی نزد حاج رستم بگ چمشگزگ در اصفهان فرستادند، اما هم ‌زمان جنگ چالدران مابین اسماعیل صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی درگرفت و حاج رستم بگ چمشگزگ در رکاب شاه اسماعیل یکم صفوی بود، سلطان سلیم قبل از نبرد چالدران ، یک پیام پنهانی برای پادشاه حاج رستم بگ ارسال کرد و از وی خواست که از این نبرد خارج شود. پادشاه حاج رستم ، این درخواست را انجام داد و با ارتش خود عقب نشينى كرد، پس از پایان نبرد و شکست شاه اسماعیل صفوی، پادشاه ملكشاهی حاجی رستم بگ ، و نوه اش و چهل شیخ و فرمانده نظامی ملكشاهی به سمت سلطان عثمانى نموده، اما سلطان عثمانی به آنها خیانت كرد و دستور داد كه همه آنها كشته شوند ، و واقعاً همه كشته شدند. [٤٠]
      پیرحسین ‌بگ، فرزند حاج رستم بگ چمشگزگ با شنیدن خبر قتل پدرش از قلمرو حکومت پدرش حاج رستم بگ چمشگزگ در عراق با این تصمیم که به ملازمت سلاطین چراکسه مصر در آید عزم سفر نمود، ولی در اثنای راه ممای بگ حاکم ملطیه او را تشویق کرد که برای انتقام گرفتن از نور علی خلیفه قزلباش به سلطان سلیم اول بپیوندد. پیر حسین بگ پند و راهنمایی او را به کار بست و در آماسیه به سلطان سلیم اول پیوست. سلطان از شهامت و بی‌باکی او بسیار خوشش آمد و به محمد پاشا میرمیران مرعیشی فرمان نوشت که به همراهی پیرحسین بیگ، چمشگزک را از نیروهای نور علی خلیفه باز پس گیرد و در اختیار پیر حسین بگ قرار دهد. پیر حسین بگ قبل از آنکه نیروهای محمد پاشا میرمیران مرعیشی برسند، با سپاهی از مردم چمشگزک به نبرد با نورعلی خلیفه برخاست و در اندک مدتی نیروهای نور علی خلیفه قزلباش را شکست داد و او را در منطقه به نام (تاكر ييلاغى )به قتل رساند.  به این ترتیب  پیر حسین بگ مملكت خود را از این خارهایی که مانع از مسیر آن شده بود ، پاکسازی کرد و بدون رقابت او سی سال بر چمشگزک حکومت کرد و یکی از امرای توانای چمشگزک بود. از پیر حسین بگ 16 پسر بر جای ماند، ۱- خالد بگ ۲- محمدی بگ ۳- رستم بگ 4- یوسف بگ ۵- پیلتن بگ 6- کیقباد بگ ۷- بالول بگ ۸- محسن بگ ۹- یعقوب بگ ۱۰- فرخشاد بگ ۱۱- علی بگ ۱۲- کولای بگ ۱۳- کیخسرو بگ ۱۴- کیکاوس بگ ۱۵- پرویز بگ ۱۶- یلمان بگ، سرانجام حكم قلمرو حکومت چمشگزک در بين برادران تقسیم شد وهمه با هم چمشگزگ حكم كردن.
      پس از کشته شدن شاه حاجی رستم بگ ، پادشاه پير حسین بگ ، به مملكت خود بازگشت ، اما همه فرزندان و نوه و ايل چمشگزگ (ملکشاهی بلباس) با او برنگشتند بلکه در مناطق آذربايجان و سنندج و كرمانشاه و عراق، ماندند.  شاه عباس بزرگ صفوی هنگام حمله ازبک‌ها به ایران  از چمشگزک‌ها (ملكشاهى) خواست كه كمكش كنند و براى چندين بار مطالبه سرانجام ملكشاهى يا موافقت كردن و در انا زمان امراى چمشگزگ (شاه علی‌خان، شاهقلی سلطان) در لشکرکشیهای ملكشاهى برای مقابله با ازبکها رهبرى ميكرده اند، در سال ۱۰۱۱ ه‍. ق، چهل هزار خانوار از کردهای چمشگزک، به منظور جلوگیری از حمله ازبکها به مرزهای خراسان، به نواحی قوچان و بجنورد و جاجرم و کالپوش ــ که در دست ايل (گرایلی) بودند کوچاند.  آنها مسافت های طولانی را با جنگ های مداوم با ازبک ها و ترکمن ها طی کردند که بیش از دو سال و بدون کمک ارتش صفوی در مناطق (ورامين _ اراک _ طهران _ قزوين)ادامه یافت، از این پس، سراسر خراسان شمالی در اختیار چمشگزکها قرار گرفت.  با اسکان چمشگزکها در مناطق یاد شده، میان آنان و گرایلی‌ها درگیریهایی به وجود آمد و سرانجام، گرایلی‌ها از این نواحی بیرون رانده شدند.
      در سال 1727 میلادی و در دوره حکومت نادر شاه ، قدرتمندترین پادشاه ایران ، بخش بزرگی از ايل چمشگزگ (ملکشاهی) از خراسان به مشهد منتقل شدند، زیرا آنها قبول نکردند که در سرکوب شورشهای ترکمن علیه دولت ایران شرکت کنند. همچنین نادر شاه بخش دیگری از ايل چمشگزگ (ملکشاهی) به نام (عمارلو_ آماران) به (گیلان و مازندران) فرستاد تا با ارتشهای (روسیه) که بخشی از سرزمین های ایران را اشغال کرده بودند بجنگد. و همین ايل چمشگزگ (ملكشاهى) به رهبری (ابراهیم خان) با ارتشهای نادرشاه جنگيدند و قبول نكردند تسليم نادر شاه بشوند. [٤٢][٤٣]
      همچنین بخش دیگر ايل چمشگزگ كه از اميران و شاهزاده ها چمشگزگ ، فرزندان و نوادگان پادشاه حاج رستم بگ بودند ، در سنندج و كرمانشاه و ایلام  و اقليم کردستان عراق مستقر شدند. در کردستان عراق، در استانهای دهوک ، اربیل ، کرکوک ، خانقين ، برخی از آنها با نام ملکشاهی شناخته می شوند ، و بیشترین قسمت با نام (هسنی یا هسنیان ، مللی ، بولى و پیران و قيتول) و برخی نامهای دیگر. چمشگزک(ملكشاهى بلباس) در بسیاری از جنگها، از جمله جنگ با ترکمانان در ۱۱۴۷، تسخیر بلخ در ۱۱۴۹ و تسخیر قندهار در ۱۱۵۱، نادر را یاری کردند و خود چمشگزگ چندین بار با نادر شاه جنگیدند. [٤٤][٤٥]
      همچنین در پایان حکومت نادرشاه ، ملكشاهی ایلام و عراق به دلیل وضعیت اقتصادی دشوار از دادن باج به دولت خودداری كردند و آنها مأموران جمع آوری مالیات را كشتند. در آن دوره ، توشمالان و بزرگان ملكشاهی در ایلام ، مانند توشمال كوخاله بگ و توشمال كاكا كاتوره از طايفه سرايلوند بیگزاده وتوشمال قيطاس و از بزرگان طايفه باولگ بیگزاده، خلیلوند بیگزاده ، كلوند بیگزاده، رسولوند بیگزاده، گلان بیگزاده و كنیاينه بیگزاده، دوقرصه بیگزاده ، خیرشه بیگزاده و سایر طوايف ملكشاهى قیام بزرگی را علیه نادر شاه رهبری كردند. و هیچ کس باجى به دولت نداد. این واقعه در کتاب (جيهان گشاى نادرى) نیز ذکر شده است.
      مروى در كتاب عالم آرای نادری در این مورد می‌گوید، چون مقدمه زجر و سیاست به سرحد افراط رسید، جمعی از سرکردگان پشتكوه متفق گشته، به قدر بیست نفر از محصلان دارای گیتی ستان نادرشاه را به قتل رسانیدند. چون بقيه طوایف پشتكوه آن حرکت را دیدند هرکس محصلان مالیاتی خود را به قتل آورده، به جماعت مذکور ملحق گشتند. [٤٦]
       
      ادامه مقال در پست بعدى

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۱۶۴۳ در تاریخ جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۵۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      طوبی آهنگران
      جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰ ۲۰:۲۴
      سلام جناب ملک شاهی
      بسیار مطلب شما زیبا ست
      ولی جسارتن کمی کوتا تر بود بهتر بود
      خرد یار شما
      حسین ملکشاهی بلباس
      حسین ملکشاهی بلباس
      جمعه ۱۶ مهر ۱۴۰۰ ۲۳:۲۰
      خیلی ممنونم
      انشالله در ایام آینده شعر و مطالب کوتای خواهم نوشت
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1