تورج نگهبان
تورج نگهبان شاعر، نویسنده، ترانهسرا و مجری ایرانی زادهی ۶ اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در اهواز است.
او تحصیلات ابتدایی را در خرمشهر و دوران متوسطه را در دبیرستان فیروز بهرام تهران به پایان رسانید. او دانشآموخته لیسانس ادبیات فارسی و فوق لیسانس علوم اجتماعی از دانشگاه تهران است. نگهبان در کنار فعالیتهای هنری رئیس روابط عمومی سازمان صنایع دستی ایران بود، همچنین از سال ۱۳۵۳ تا زمان انقلاب مدیر مسئولی نشریهی تخصصی دستاورد را بر عهده داشت. بین سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۸ در دانشکده علوم اجتماعی قزوین تدریس کرد. او صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله صوتی صدا نیز بود.
در کارنامه هنری او بیش از ۷۰۰ ترانه، تصنیف و غزل وجود دارد. آثار مشهور و ماندگاری با صدای بنان، الهه، مرضیه، مهستی، ملوک ضرابی، دلکش، داریوش رفیعی، ویگن، عارف، عباس مهرپویا، ستار، پروین، پوران، عهدیه، داریوش اقبالی، هایده، ایرج، گلپا، محمد نوری، گوگوش، شکیلا، فریدون فرخزاد، آلیس، اونیک، پالت، طاهر قریشی و...
او که از دراویش نعمت اللهی گنابادی بود؛ تا اردیبهشت ۱۳۷۲ در ایران اقامت داشت؛ سپس به شهر لسآنجلس آمریکا مهاجرت کرد. وی در این سالها با رسانههای فارسی زبان لسآنجلس همکاری داشت، که مشهورترین آن برنامه ادبیات آهنگین و مجله تصویری صدا در تلویزیون تصویر ایران بود.
سرانجام در ۳۰ مرداد ۱۳۸۷ خورشیدی در اثر بیماری ذاتالریه در بیمارستان تارزانا لسآنجلس آمریکا درگذشت و در قبرستان فارست لاون، هالیوود ایالت کالیفرنیا، به خاک سپرده شد. از ایشان ۴ فرزند یک پسر و سه دختر به یادگار ماندهاست.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
بر تو آن خاطره آسوده سوگند
بر تو ای چشم گنه آلوده سوگند
بر آن لبخند جادویی
بر آن سیمای روشن
که از چشمان تو افتاده
"آتش بر هستی من"
عمری هر شب در رهگذارت
ماندم چشم انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی تو شبها
در حسرت و جدایی
عاشقی گم کرده ره بیآشیانم
مانده بر جا آتشی از کاروانم
زین پس محزون و خاموشم
عشقت خاکسترم کرد
در دست باد پاییزی
"نشکفته پرپرم کرد"
عمری هر شب در رهگذارت
ماندم چشم انتظارت
شاید یک شب بیایی
دردا تنهای تنها
بگذشته بی تو شبها
"در حسرت و جدایی".
(۲)
غمگین چو پاییزم، از من بگذر
شعری غم انگیزم، از من بگذر
سر تا به پا عشقم، دردم، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگین چو پاییزم، از من بگذر
شعری غم انگیزم، از من بگذر
بگذار ای بیخبر بسوزم،
چون شمعی تا سحر بسوزم
دیگر ای مه به حال خسته بگذارم،
بگذر و با دل شکسته بگذارم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه، در غم این عشق بیحاصل بسوزم
بگذر از من تا به سوز دل بسوزم
آه، در غم این عشق بیحاصل بسوزم
بگذر تا در شرار من نسوزی،
بیپروا در کنار من نسوزی
همچون شمعی به تیره شبها
میدانی عشق ما ثمر ندارد،
غیر از غم، حاصلی دگر ندارد
بگذر زین قصهی غم افزا
غمگین چو پاییزم، از من بگذر
شعری غم انگیزم، از من بگذر
سر تا به پا عشقم، دردم، سوزم
بگذشته در آتش همچون روزم
غمگین چو پاییزم، از من بگذر
شعری غم انگیزم، از من بگذر
(۳)
سوزم از آتش جدایی، ای امید دلم کجایی
شب به یاد تو گذشت و سپیدۀ سحر دمیده
چشم من بوده به راهت، ولی نخفته تا سپیده
سوزم از آتش جدایی، ای امید دلم کجایی
دمی با من نمانده، میگذری
به سوز دل نشانده، میگذری
نگاهم را نمیدیدی که موج آرزوها بود
اگر رازم نپرسیدی نگاه من که گویا بود
سوزم از آتش جدایی، ای امید دلم کجایی
سوزان شرری ز نگه، زدهای تو به جان
دیگر شده این دل من همه، سوز نهان
همره دل رفتهای از آشیانم، نازنینا خدانگهدار
همچو امید از بر من رفتهای، آفرینا خدانگهدار
سوزم از آتش جدایی، ای امید دلم کجایی.
گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
بی تردید شادروان تورج نگهبان ، یکی از چیره دست ترین ترانه سرایان عصر حاضر است که ما قدیمی تر ها ، با ترانه هایش عمری را سپری کرده ایم و حظی برده ایم و چه بجا یادی از این عزیز از دست رفته نمودید.
روحش همیشه شاد و یادش ماندگار