سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 آذر 1403
  • شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي، 1300 هـ ش
1 جمادى الثانية 1446
    Sunday 1 Dec 2024
    • روز جهاني مبارزه با ايدز
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۱۱ آذر

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    ساختار کریستالی
    ارسال شده توسط

    منیژه قشقایی

    در تاریخ : جمعه ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۱۶
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۹۱ | نظرات : ۲۶

    ‍ ساختار بدن ما بر پایه کربن بنا شده است. همه اعضا و جوارح ما، همه دستگاه های بدن ما، بافت ها، رگ ها، چربی و ماهیچه ها، همگی بر پایه کربن هستند و بدن ما در بین همه ابعاد هستی، در چگال ترین حالت ممکن قرار دارند. یعنی هیچ موجودی در تمام هستی پیدا نمی شود که به مانند زمینیان، اینچنین در حالت چگال قرار گرفته باشد. به بیان دیگر در همه هستی، همه چیز از انرژی ساخته شده است و در حیات بُعد سومی ما، بدن ما که خود، حالتی از انرژی است، در چگال ترین حالت انرژتیکی قرار دارد.
    می دانیم که بدن فیزیکی ما از طریق غدد درون ریز، به چاکراهای ما و به ابعاد بالاتر اتصال دارد. هر چه بُعد بالاتر باشد، بدن ظریف تر اما مقاوم تر است. فاصله مولکولی در بدن فیزیکی ما بسیار کم است و اتم ها و مولکول ها خیلی به هم نزدیک هستند.
    با ورود انوار فرکانس بالا از سوی خورشید_مرکز_کهکشان، ساختار سلولی بدن انسان ها و موجودات زمینی بعد سومی دچار تغییرات قابل توجهی می شود.
    به وسیله بروز تغییرات و استحاله اتمی کوچک در این اتم ها، تغییرات شگرفی در ساختار بدن فیزیکی ما رخ خواهد داد. در واقع درون اتم های بدن ما فیشن (شکستن هسته ی اتم) رخ می دهد.
    طی فرایند فیشن در اتم های ما، سدیم، پتاسیم، کلسیم، کلراید و سایر مواد که ساختار فلزات آلکالی هستند، سنتز شده و به هالوژن و یا گازهای نجیب (آرگون، کریپتون، زنون، رادون، هلیوم و اوگانسون) تبدیل می شوند.
    چون تمام ساختار بدن ما از اتم ها تشکیل شده است، با انجام عملیات فیشن، در بدن ما به واسطه ورود امواج باند فوتونی، ساختار اتمی ما تغییر پیدا می کند و نهایتا ساختار کلی بدن ما کریستالی می شود.
    بمباران انوار فوتونی کیهانی که متشکل از فوتون هستند (فوتون = نور = آگاهی)، ساختار بدنی و سلولی ما را تغییر می دهند.
    حتی ساختار ژنتیکی ما نیز دچار تغییرات زیادی می شود. در واقع بدنِ  بسیار چگال ما به بدنی با چگالی کمتر، ظرافت و توانایی بیشتر تبدیل خواهد شد.
    این ساختار کریستالی، دیگر نمی تواند حامل هیچ بیماری ای باشد و عمر ما جاودان خواهد شد.
    در این شرایط اتم ها و سلول های ما دارای فرکانس بالاتری هستند و در بعد دیگری سیر می کنند
    در آن زمان، کسانی که به اختیار خودشان نتوانستند بدن فیزیکی را به کریستالی تبدیل کنند، یعنی نتوانستند ذهن و بدن و روح شان ‌را در یک سطح فرکانسی قرار دهند، با تغییرات سیاره زمین تطابق ندارند.

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۱۵۲۸ در تاریخ جمعه ۱۵ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۱۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقدها و نظرات
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۳۵
    فکر به دو صورت جانشینی و بین نشینی در این ساختار در بدن وجود دارد
    باور فکری است که جانشین یکی از اتمهای مغز شده و عقیده فکری است که بین نشین است
    هر چه فکر در محل های اصلی این ساختار قرار گیرد خلاصی از دستش سخت تر است و متاسفانه خیلی از تند رو ها به همین دلیل هم خودشان را
    محکوم میکنند و هم خانواده و گاهی کشور و افرادی هم خیال تلقین باورشان به جهان بودند.
    بحث خیلی پیچیده ایست
    و ممنون که انرا اوردید...
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۴۱
    درود بیکران و عرض ادب استا د عزیز
    جناب شفیعی ارجمند ،مفتخرهستم به حضورارزشمند
    ودرج نظر ارجمندتان🌹
    به درستی اشاره نمودید ،سپاسگزارم،


    ما از طريق علم، جهان را تحقيق می آنيم و آنچه که از ما پنهان
    است را کشف می کنيم. دانشی که علم به ما می دهد به ما در اين
    جهان کمک می کند. حتی اگر ما هيچ چيزی از تجربه خود در
    زندگی نيافته باشيم، به دانشمندان، پزشکان و کارشناسان ديگر
    اعتماد می آنيم. اگر چه علم هنوز همه چيز در مورد جهان مان را
    کشف نكرده است، ولی با گذشت زمان، بخش های پنهان بيشتری
    آشکار و روشن می شوند.

    با اين حال، بخش ديگری از واقعيت وجود دارد، جهان پنهان،
    جهان بالاتری که علم نمی تواند کشف کند. برای آنكه قادر به درک
    اين بخش از واقعيت باشيم، بايد طبيعت خود را اصلاح آنيم،
    نفسمان را، و کيفيت عشق و بخشش را به دست آوريم. فقط در اين
    صورت جهان پنهان را حس آرده و می توانيم به صورت علمی آن
    را مطالعه نماییم.

    سيستم های اعتقادی و مذاهب گوناگون تئوری هايی در خصوص
    جهان پنهان (خدا) و مسائلی آه دنيا ما را وادار به انجام آن می
    دهد، هستند. اين نظريه ها متفاوت و اغلب متناقض هستند، و دقيقا
    به اين خاطر که بخشی از واقعيت از ما پنهان است وجود دارند.

    سپاس از جناب عالی و برقرارباشیدو پایدار🌹🌹
    ارسال پاسخ
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۰۶
    درود استاد عزیز
    در بدن آدمی از "چگال" خبری نیست
    چون حدود 70% بدن آدمی آب است
    این آدمی آبکی است
    کریستال هم نیست خندانک
    ارسال پاسخ
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۱۸
    درود و عرض ادب استاداستکی گرامی
    باعرض پوزش البته برای ورود به کلامی که مطرح نمودید،
    آدمی فقط دارای این بدن نیست ، بدنها و کالبد های دیگری نیزهستند آنچه فرمودید مربوط به شرایط بعد سوم وانرژی های این بعد است که بدن انسان را محدود نگه می دارد،به ترتیب کالبدها هرکدام ساختار و ارتعاش خاص خود رادارنذ ، که حتجگاشاره خواهم کرد
    نوسانات یا ارتعاشاتی که در بدن رخ می دهد حاصل تحرک سلول ها و اتم ها و مولکولهای بدن فیزیکی ماست.این ارتعاشات دارای فرکانسهای مختلفی هستند.کوچکترین ذرات ماده در بدن موجودات زنده دارای ارتعاشات مختلفی است و تفاوت عمده ای در فرکانس موجودات زنده با اشیا بیجان وجود دارد. در اطراف موجودات زنده لایه های اتمسفر الکتریکی حضور دارد.


    پس فرکانسهای مختلف،در رده ها و طیف های مختلفی تجمع پیدا می کند که هر گروه،محدوده خاصی را اشغال می نمایند که لایه یا بدن آن طیف بخصوص نام می گیرد که به طور کلی در پنج گروه دسته بندی شده اند.هرچه این فرکانس ها قویتر باشند یعنی ارتعاش بیشتری وجود داشته باشد لا یه ها و بدنهای لطیف تر را تشکیل می دهند.
    ابعاد ظریف وجود انسانی تنها با تمرینات خاص روحی و تنفس صحیح و تمرکز قابل شناخت و ردیابی می باشند.با هیچ تمرین مستقیمی نمی توان بر روی این لایه ها تاثیر گذارد.بلکه در حالت تمرین و تمرکز،تجربیاتی به صورت اصوات،رنگها،بوها،نور و تصاویر سمبلیک جلوه می کنند که از بدنهای ظریف تر و غیر قابل رویت حاصل شده است.سفر یا پرواز روح،ارتباط بیشتر و انتقال آگاهی به این بدن هاست.هرچه سفر به درون عمیق تر باشد تجارب عظیم تری کسب می گردد.
    پس از بدن فیزیکی که کاملا قابل مشاهده و بررسی است،لایه و بدنهای نامریی وجود دارند که به ترتیب به آنها می پردازیم.
    اولین لایه نامریی،بدن اتریک نام دارد از 0/5 تا 5 سانتیمتر از بدن فاصله دارد.طیف رنگی آن از آبی-سفید بسیار روشن تا خاکستری تیره است.کاملا به فرم خود شخص است ولی پوشش آن از نخ ها و رشته های نورانی دیده می شود.حرارت بدن سبب می شود که بین بدن فیزیکی یا لایه اتریک،حدود نیم سانتیمتر فاصله وجود داشته باشد.
    هرچه شخص از نظر جسمی فعالتر باشد رنگ آن خاکستری تر و هرچه از نظر ذهنی قوی تر باشد رنگ آن به سفیدی متمایل تر است.
    وضعیت سلامتی و بیماری و بحرانهای فیزیکی،کاملا بر روی این بدن مشهود می باشد.اختلال و بیماری در این بدن به رنگ تیره مشخص می شود.هرجای آن سیاه دیده ،در آن نقطه درد وجود دارد.
    در انرژی درمانی،درمانگران روی این بدن کار می کنند.در این بدن ضربان وجود دارد و 15 بار در دقیقه تپش دارد.پس از مرگ، این لایه در قبرستان ها به مدت شش یا هفت ساعت الی شش تا هفت روز دیده می شود و بعد از مدتی تجزیه شده و مضمحل می گردد. به این بدن که پس از مرگ در اطراف جسم فیزیکی یا در حئالی مزارها حضور دارد،پدیده فانتوم می گویند.
    لایه نامرئی دوم که بدن روانی یا عاطفی نامیده می شود.به شکل ابری از گرد و غبار رنگی مشاهده می شود.این بدن،عواطف،احساسات و امیال ما را بیان می کند.تنواع طیف رنگین کمان در آن دیده می شود. بسیار سریع تغییر رنگ می دهد.هرچه شفافتر و درخشانتر باشد.شخص از نظر روانی-عاطفی سالمتر است.اگر تیره،کدر یا ناواضح باشد شخص از نقطه نظر عاطفی-روانی دچار اختلال است.اغلب روشن بینان و هاله بینان فقط قادر به دیدن این بدن هستند.در اثر خشم و عصبانیت به رنگ قرمز و در اثر غم و ناراحتی قهوه ای رنگ می شود.به طور کلی به سرعت تغییر فرم و نگ می دهد.
    لایه سوم،بدن ذهنی نام دارد.دقیقا به بدن فیزیکی شباهت دارد و از ریسمانها و رشته های نورانی در هم تنیده تشکیل شده است.انواع طیف رنگ زرد را شامل می شود.از هفت تا دوازده سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله دارد.این لایه در هنگام خواب کاملا آرام است.و در حالت مراقبه،شخصی که با این لایه ارتباط داشته باشد در اطراف خود اشکال هندسی مانند دایره و مربع و مثلث مشاهده می کند.اشکال هندسی نمایانگر چهارچوبها و قالبهای ذهنی ما هستند که در ما به مرور تقش بسته اند.به طور کلی رنگ زرد در هاله شخص،نشانگر تفکر است.در مرحلع ذهنی،منطق و تفکر به دور از عواطف و احساسات وجود دارد.اما در لایه دوم که لایه روان بود تفکر همراه با عواطف و احساسات می باشد.
    این سه لایه در محدوده دنیاهای مادی هستند و چهارمین لایه،پل ارتباطی بین دنیاهای مادی و غیرمادی است
    لایه نامرئی چهارم،جسم ستاره ای یا کالبد اختری نام دارد و از 12 تا 20 سانتیمتر از بدن فیزیکی فاصله داردومانند بدن دوم،بسیار شبیه بدن فیزیکی است ...
    ادامه دارد
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۱:۴۰
    درود بانو
    و نفخ فیه روحی
    آدمی یک مشت خاک است
    که دمیدن روح ازلی در آن به او موجودیت بخشیده
    بنابر این روح ماندگار است
    بقیه آب است و c6h12o6 و مقداری مخلفات مانند کلسیم
    و فسفر و غیره
    از ارتعاش و کالبد های ثانویه هم خبری نیست خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۳۶
    درود مجدد استاد ارجمند
    نظرتان و اعتقاداتتا ن محترم هست وکاملا احترام می گذارم
    وشاید خاک استعاره ایست ، آنچه بدن مارا تشکیل داده است
    درصحابی وستارگان نیزموجوداست وصدالبته روح جاودان است ، شرط آنکه انسان اشراف یابد آنچه هست ،
    هزاران سال پیش نمیشد ازانرژی و فرکانس گفت برای آن دوران پیامبر در قالبنمازبیانکردندودلممومن را مامن خدا می دانیم اما به شرط گذار از کثرت ها ،ذهن وفکر ،بعد یعنی آگاهی وزمانی انسان روح رادرک می کندکه از ستیزه باعقل خارج شود ،آنچه ما میبینیم و تصور میکنیم اسیر زمان خطی این آگاهیست، شرو خیر ،نورو تاریکی کنار هم معنا دارند البته اگر بیش ازحدنشوندواز جنبه ی اعتدال خارج نشوند ،ما وارد زمان وآگاهی جدیدشده ایم آخرالزمان شروع دیگریست البته اگر خرد جمعی وبیداری انسانها تغییرکند،درنظام هستی هیچ گذشته و آینده ای نیست،آنچه هست اکنون است ، حالتی بی شکل که عشق مطلق است ، خارج از تراکم و ماده ، وصل و اتصال به شعور کل هست
    عباسعلی استکی(چشمه)
    عباسعلی استکی(چشمه)
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۶:۰۳
    انرژی ، فرکانس و غیره که نام برده اید از مادیات است
    روح مجزد و از مادیات مبراست
    انرژی درمانی مثل حجامت طب سنتی است
    و محصول وهم و خیال است
    روح مجرد از زمان و مکان است
    میتواند هر جا باشد یا نباشد
    مرگ پدیده بسیار سادهرو پیش پا افتاده ای است
    اصلا حیات نوع بشر در مقایسه با کل عالم مادی هیچ است
    شما چگونه برای انرژی و فرکانس و غیره قایل میشوید
    کل کهکشان راه شیری در مقایسه با عالم هستی هیچ است
    چه رسد به منظومه شمسی و این بشر خاکی
    بی مقدار بی عرضه که تنها ادعا دارد
    در حالی که هنوز نمرده است
    از انرژی و فرکانس اموات بیچاره میگوید
    در حالی که روح میت بلا فاصله پس از قبض روح
    توسط فرشتگان مامورش تا تعیین تکلیف همراهی میشود
    و پس از آن یا آزاد است و قابل دسترس
    یا به درک برده شده کم لم یکن می گردد
    سوالی دارم
    آیا جنابعالی تا کنون مرده اید؟
    و یا روح مرده ای را دیده اید؟
    حد اقل ناظر جان کندن کسی بوده اید؟
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۱:۰۶
    سلام استاد عزیزم
    البته بحث از ساختار استو ترکیب که مواد و ماده با هر فاصله ملکولی از قانونی تبعیت میکنند
    صحبت از روح و جهانی موازی با دنیای ما بحثی است که حتی در فیزیک مدرن هم قابلیت بحث دارد و از علم من خارج
    انا فکر را حاصل از کنش نسبت به رخ داد مادی میدانند و ریشه در ماده دارد گرچه فصل مشترک با جهان دیگر هم هست
    کمی با تخیل فاصله دارد
    بحث ان هم در سواد من نیست .....و از اینکه با شما هم کلام شدم خیلی خوشحالم
    آرزو عباسی ( پاییزه)
    شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۱:۴۵
    درودهای بی‌کران خدمت منیژه‌ی نازنین و مهربانم خندانک خندانک خندانک

    بسیار جالب و ارزشمند بود
    خندانک خندانک
    پاینده باشی به مهر عزیز بزرگوار خندانک خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۰۴:۴۳
    درود متقابل و عرض ادب آرزو عزیزم
    ارزشمندتر حضور زیبا و مهرنگاهت هست نازنینم
    شادباشی و لبریز از آرامش الهییییییی خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    محمد قنبرپور(مازیار)
    شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۱۷:۱۷
    با سلام
    مطلب را از دیروز بارها خواندم عالی بود و با ارزش خندانک خندانک خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۴۵
    سلام وسپاس فراوان جناب قنبرپور ارجمند
    به دیده ی مهر نگریستید ،ممنون🌹
    عالی تر همراهی شما هست 🌹
    ارسال پاسخ
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۳۵
    فکر به دو صورت جانشینی و بین نشینی در این ساختار در بدن وجود دارد
    باور فکری است که جانشین یکی از اتمهای مغز شده و عقیده فکری است که بین نشین است
    هر چه فکر در محل های اصلی این ساختار قرار گیرد خلاصی از دستش سخت تر است و متاسفانه خیلی از تند رو ها به همین دلیل هم خودشان را
    محکوم میکنند و هم خانواده و گاهی کشور و افرادی هم خیال تلقین باورشان به جهان بودند.
    بحث خیلی پیچیده ایست
    و ممنون که انرا اوردید...
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۵۰
    کاملا درست می فرماییداستادگرانقدرم
    انسان تربیت شده ی ذهن هست ،علاوه بر
    ژنتیک ، خانواده ،آموزش ها و تعصبات و
    ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه که شاکله ی شخصیتی
    اورا شکل داده است
    ارسال پاسخ
    محسن ابراهیمی اصل (غریب)
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲
    درود بر شما خندانک
    ممنون بابت این مقاله آموزنده خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۲۲
    درود متقابل جناب ابراهیمی ارجمند،
    می آموزم کنار دوستان عزیزوسپاس از مهرنگاهتان🌹
    ارسال پاسخ
    اصغر ناظمی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۰:۵۴
    سلام
    بربانوی فرهیخته وبزرگوار
    آنچه را می فرمایید ، می تواند یک فعل وانفعال فیزیکی در تمام جانداران و بخصوص در افراد باشد . مثل ایجاد یک زخم در بدن و مداوای کوتاه یا بلند مدت آن ...اما آگاهی ذاتی در آدمی پدیده ای فراعقلی ست که با محوفکر در هرکسی تحقق پیدا می کند . اگر فکر در مامتبلور باشد ، دیگر عشق وجود ندارد و زمانی که به فراتراز عقل صعود کرده باشیم ، خودآگاهانه به حریم بی مرز و لابتناهی دیگری وارد می شویم که آن را در آدمیان ، عشق می خوانند . آنچه می گویم درهرکسی قابل تجربه و دریافت است . اما شرط کشف آن ، اگاهانه و خوداگاهانه به فراتراز عقل رسیدن برای هرکسی است. وما اگر ادبیات سنتی ایران را عمیقا مورد ارزیابی قرار بدهیم به جدال عقل و عشق در ادبیات عرفانی بر می خوریم . آنچه مهم است دلیل و علت این دوگانگی و ستیز بین عشق و عقل است که هرگز ریشه و علت آن را با واکاوی پیدا نکرده ایم وتنها اغلب پاسخی مبهم به خود داده و از کنار آن بی تفاوت گذشته ایم . اما با واکاوی عمیق ریشه و علت جدال و ستیز عشق و عقل که در خودِ ما مستور و نهفته است ، می توانیم راه واقعی خودمان را هر کدام در خود پیدا کنیم که همان نیز پاسخ حقیقی تمام پرسش های ماست خندانک خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۱۳:۴۵
    درود استاد ناظمی ارجمند کاملا درست می فرمایید
    البته فردبایدبه حکمت و فرزانگی رسیده باشد
    که در سایه ی عقل شرطی شده ی انسان ممکن نیست
    گذر از تمام تعاریف است ، قضاوتها ،افکار ، دوبینی ها ،
    درعین اینکه انسان موجودی فرابعدیست ، تمام بزرگان هم امدند انسان را به خود فراخوانندکه به بی راهه کشیده شد ،دقیق نقشه ومسیر ازدرو ن خود انسان است،
    به گفته ی حضرت مولانا ره آسمان درون است
    پر عشق را بجنبان ،

    ارسال پاسخ
    اصغر ناظمی
    اصغر ناظمی
    دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲
    سلام
    بلی
    حکمت و فرزانگی کشف تمامیت خویشتن است که با محووحذف کامل ذهن شرطی شده و آثار مخرب بجامانده از آن در بندبند وجودمان ، می توان به آن گنجینه ی انوار الوهی در خویشتن دست یافت . زمانی که به این گنج ناشناخته چنگ می اندازیم ، تازه می بینیم آنچه بشر بطور کل اسیر آن است وسرسختانه از آن حمایت و دفاع می کند همه ی آنها جز ما حصل توهم و خیال و رویا در وی نیستند ..... خندانک
    اصغر ناظمی
    اصغر ناظمی
    دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۰۸:۵۹
    انسان ظرفیت دیگری باخود دارد که این ظرفیت واستعداد فراعقلی ست . البته باورود ابهامات وپرسش های چالش برانگیز دراینجا دچار گمراهی نشویم . این ظرفیت دردوران کودکی باهرکسی مانوس ودمساز است ولی بعداز دوران کودکی ، افراد از این ظرفیت دور می شوند و یکایک اسیر ذهن شرطی شده که توسط خود فرد ذهن دچار شرطی شدگی می گردد ، می شوند . ودرحصار این فضای تاریک و بسته (ذهن شرطی شده ) هریک برای خود دنیایی خیالی می سازند و درهم شکستن آگاهانه و خودآگاهانه این ذهن شرطی شده و از هم فروپاشیدن دنیای خیالی و تصوری در خود ، هرکسی را دوباره به اصل و ماهیت واقعی خود بازگشت می دهد .... خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۰۹:۲۲
    سلام و عرض ادب استاد ناظمی ارجمند
    بسیارسپاسگزارم از همراهی ارزشمندتان.
    بسیارارزنده هست نکاتی که فرمودید،
    بنده دربیان منظور کمی ضعف دارم
    زیرا همه ی آنچه درک کرده ام از خودبوده است
    وبرای بسیاری فروریختن باورهایشان ممکن نیست ازدریچه ی ذهن،می نگرند ، بر خلاف عده ای رفتن
    سخت است در دنیای امروز اما آرامش و صلحی که نصیب انسان می شود شگفت انگیزاست ، البته به عقیده ی من
    در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد ...

    گر صورت بی‌صورت معشوق ببینید
    هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
    ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
    یک بار از این خانه بر این بام برآیید
    آن خانه لطیفست نشان‌هاش بگفتید
    از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
    یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
    یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
    با این همه آن رنج شما گنج شما باد
    افسوس که بر گنج شما پرده شمایید


    به امید خرد جمعی 🌹
    ارسال پاسخ
    سارا (س.سکوت)
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۲:۰۱
    درودتان نازنین بانو خندانک
    بسیار زیبا وخواندنی وبسیار ارزشمند
    مانا قلمتان بانو منیژه عزیز خندانک
    خندانک
    خندانک
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۵۸
    درود متقابل سارابانو مهربان
    سپاسگزارم از حضورت نازنینم
    شادباشیدو سلامت خندانک
    ارسال پاسخ
    سیده نسترن طالب زاده
    يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۰ ۲۳:۰۸






    درودتان گرامی
    خواندنی بود ، از مکتوبات اساتید ارجمند نیز بهره مند شدم ،،
    آنچه که مرقوم فرمودید ، از لحاظ علمی جای بحث بسیار دارد، به نظر میرسد بر مبنایString theory ست که هنوز به اثبات نرسیده اما در خصوصش گفتارهای غیرتخصصی و گاه خیال انگیز زیادست.در کتابKatrin Becker، دریافتهای جالب و متقنی در این خصوص وجود دارد که خواندنش خالی از لطف نیست،
    باری ساختار کریستالی در نگاه ناقص این جانب نمیتواند قابل قبول باشد
    با آرزوی تندرستی و شادهنگامی
    منیژه قشقایی
    منیژه قشقایی
    دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ ۰۵:۵۶
    بیکران و عرض ادب استاد گرانقدرم
    سیده نسترن طالب زاده عزیز خندانک
    استدعا می کنم بانوی ادیب و فرهیخته بی شک
    از تواضع وفروتنیست و دانش شما برکسی پوشیده نیست ،

    شاید کریستال تصویری دور ازذهن باشد
    برداشتن حجاب شاید مناسب تراست و ملموس تر،
    ابتدا عرض کنم هیچ تعصبی ندارم بر موضوع مورد بحث ...

    بشر چون با ماده سروکار دارد و اساسا وجود و حضور انسان، خود شکلی از ماده است، لذا سعی می کند تا این اتفاقات را، بر تفسیری استوار نماید که از عینیت و واقعیت؛ و نه حقیقت نشات می گیرند. ادراکاتی هست از سوی قلب صورت می پذیرد
    عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی
    عشق داند که در این دایره سرگردانند

    . آگاهی به معنی انرژی سازمان یافته ایست که از یک موج بسیط شروع شده و در سیر تکاملی خود جماد و گیاه و حیوان و انسان و ابر انسان را برنامه ریزی می کند.

    بزرگان ما در قرن هفتم، انسان را برای انسان تعریف کردند. گفتند اگر هیچ چیز هم برای تو نمانده است، باز جهان بزرگی هستی. مولوی می‌گوید: «به صف اندرآ تنها، که سفندیار وقتی». آنچه هم جایگاه انسان را نشان می‌دهد، مقام معرفت است. عطار می‌گوید هنگامی که انسان به گوهر معرفت دست یافت، به همه چیز دست پیدا کرده است.

    زاهد بودم ، ترانه گویم کردی
    می خواره و مست و باده خویم کردی
    سجاده نشین باوقاری بودم
    بازیچه کودکان کویم کردی

    که دل اگاهی و کشف و شهود بر روی او باز شده است که اساس هر علم حقیقی است .همچنین اشارات مولانا به فیزیک کوانتوم و....در شرایطی که هیچ تلسکوپی موجود نبود،یا مواردی از نورخواری غذای روح ...

    انرژی و انرژی درمانی قابل قیاس با ویژگی هایی که انسان
    روحی و جسمی از آن بهره مند است نمی باشد ،شنیده ایم که درروایات از علمی که بشر درآخر الزمان دست خواهد یافت ،و صورت حقیقی از خدا و انسان که قابل پذیرش برای بسیاری نیست ... دست یافتن به تمامیت روح و جسم خود ...

    هرچند در آخر باید عرض کنم به خود نهیب زدم
    برا ی درج بی محابای این موضوع ، واینکه از خود سخن بگویم
    وبسیار متشکرم از حضور مهربانتان باشیدو بتابید بر آسمان ادب و هنر ،سلامت باشیدو لبریز از سعادت ❤🌹

    ارسال پاسخ
    محمدرضا صدقی
    محمدرضا صدقی
    شنبه ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ ۲۳:۰۸
    درود استاد خسته نباشید

    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    🌹╬♥¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸🌹╬♥╬ ¸¸.•*´•.🌹.•`*•.¸
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    شاهزاده خانوم

    دیر زمانی ست که بارانی ام
    میر حسین سعیدی

    نای خاموش لبانت این دلم را تازه کرد ااا عاشق بی ادعا را صاحب آوازه کرد
    شاهزاده خانوم

    یک وجب از پنجره پرواز کن ااا گوش مرا معرکه ی راز کن
    نادر امینی (امین)

    توبودی دردل شب ناله کردی این دل وامانده را بیچاره کردی اااا به کنج خلوتی رفتی وباغم خانه کردی ااا ندیدی عاشقت درمانده شد از آه شبگیر وتولیکن اااا به شب را تا سحر بردر غمخانه ات داغ دلم را تازه کردی ااا دردلم دلشوره افتاد لیلی ام از بس فغان کرد جان بداددر گوشه میخانه من اااا هاتف آمد دادم ندا غمگین مباش می خور که لیلی عاقبت دیوانه کردی اا عقل در ره پیرطریقت پای لنگان است اااا لیلی ومجنون را تا ابد برسر جام قدح بشکسته ای درمانده کردی ااا عاقبت عشق وخرد درمرز مجنون با رخ لیلی بهم پیون خورند اااا آنگه که مجنون چون اسیر گیسوی لیلی شد و آن خانگه ویرانه کردی
    شهرام بذلی

    در دل تنگ ما بسی روزنه ی خیال نیست اااا شوق تو دارد این دلم عشق که وصف حال نیست

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    1