سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        چرا مکتب ادبی نورگرایی؟
        ارسال شده توسط

        محمد علی رضاپور

        در تاریخ : سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۳۴ | نظرات : ۲۷

        مکتب ادبی نورگرایی چیست؟
          جریان شعر نوی جناب نیما یوشیج که بعد به شعر سپید شاملو و... منتهی شد،
        برپایه ی الگوگیری از برخی مکاتب ادبی اروپایی مثل سمبولیسم، رمانتیسم و رئالیسم بوده است و آنها این مکاتب غربی را بر شعر فارسی اجرا کرده اند (مونتاژ) و البته در جاهایی نوآوری های قابل توجهی هم دا‌شته اند اما اصل مطلب، همان الگوهای مکاتب غربی اند، 
        حتی تغییراتی که جناب نیما در ظاهر شعر داد (تغییر در طول مصراع و قافیه و...) اصلش به مکتب ادبی سمبولیسم بر می گردد و حتی آثار جناب شاملو، خیلی بیش تر در مسیر مکاتب ادبی غربی است.
        در عوض، ما به مکتبی بومی به نام مکتب ادبی نورگرایی باورمندیم و آن را در آثارمان دنبال می کنیم و البته در این راه از دستاوردهای شعر نو و شعر سنتی کمک می گیریم تا به شعر پیشرو دست یابیم. 
        کار ما، تنها در محدوده ی معرفی چند قالب تازه ی شعری مانند سروش، سه گلشن، شعرسبز یا چندآهنگ و شعر تک نیست و البته سه گانی بعنوان نیای آنهاست. 
        کار ما، کاری اساسی با معرفی مکتبی ادبی است.
        این قالب ها یا به عبارت بهتر، این گونه های نو در شعر پیشرو هم با مکتب ادبی نورگرایی، همخوانی خوبی دارند. 
         ویژگی های مکتب ادبی نورگرایی را پیش تر در فِرِسته هایی نوشته ام و قابل جستجوی اینترنتی است. بطور خلاصه
        مکتب ادبی نورگرایی، این ویژگی ها را دارد:
        معنویت، امید، بومی گرایی (بجای غربگرایی)،
        کنار هم آوردن جنبه های زندگی نوین و جنبه های سنتی باارزش (که در حال فراموشی است)
        = تمدن مدرن و پُست مدرن + سنت های باستانی،
        و مواردی از این قبیل.
        سروشی در مکتب ادبی نورگرایی از محمدعلی رضاپور:
        شعر من، شعر عصر پایان است
        عصر پایان در آن     نمایان است
        عصر  پایان، بدون عرفان  نیست
        آخرین  جان پناه،    جانان   است
        عاشق نورم.

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۱۴۶۶ در تاریخ سه شنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۴۶
        و دو مطلب دیگر:
        1. طبعا پیش از این هم اشعاری پراکنده با این گونه مضامین داشته ایم، اما وقتی می توانیم به مکتبی در این حوزه برسیم که انسجام کافی و آشکاری ویژگی های در پیوند با آن را نیز داشته باشیم و شاعران و نویسندگان، این حوزه را جدی بگیرند و بطور مشخص و پیوسته در آن فعالیت کنند. 
        2. وقتی صحبت از مکتبی ادبی می شود، 
        حوزه ی فعالیت آن به شعر و حتی ادبیات، محدود نمی شود و مثلا نقاشی، مجسمه سازی، معماری و... را نیز در بر می گیرد. 
        در مکتب ادبی نورگرایی، 
        دنیای پُست مدرن در کنار زیبایی ها و نکات مثبت سنت، ترسیم می شود، 
        نه این که دنیای پست مدرنی با ناامیدی ها، تنهایی ها، شیطان صفتی ها، تاکید بر جنبه های تلخ زندگی و....
        از طرف دیگر، در مکتب نورگرایی، ما فقط در دنیای پست مدرن زندگی
        نمی کنیم بلکه این دنیا در هنر ما نشان داده می شود. چه بسا شاعران معاصری که شعرشان نمایی از جهان معاصر نشان نمی دهد و چه بسا شاعرانی که از دنیای معاصر، تنها نکاتی را، می نمایانند به شیوه ی پوچگرایی یا سودگرایی مطلق یا غنیمت شمردن دم یا لذت گرایی مطلق و... اما نورگرایی، نگاهی دیگر به هستی دارد.
        محمد علی رضاپور
        ۳ ساعت پیش
        سلام و درود جناب فریادی عزیز خندانک
        طبعا نامگذاری ها برپایه ی ترجیحات هستند
        و این که نام این مکتب را نورگرایی گذاشته ایم،
        به این معنا نیست که نور در جایی دیگر و مثلا در مطالعه نباشد. ترجیح مان در این مکتب به نور بوده است. نور، منشأ روشنایی است
        و منظور ما، نور معنویت، نور معرفت، نور محبت و... است که بویژه در دنیای پُست مدرن ما، دارد کم فروغ می شود، نه این که نور در جهان پست مدرن نباشد، بلکه گیرنده های نور هم باید باشند، خواهندگان آن نور باید باشند.
        ما می گوییم با این نورگرایی هم به ذات مان نزدیک تر می شویم هم این نور معرفت و محبت، تسلای سختی های دوران مان می شود.
        این نور در طبیعت زیبا هست، در چهره ی مادر هست، در آواز پرنده هست،
        دنیای پُست مدرن ما وقتی با آنها ترسیم شود،
        قابل تحمل تر یا حتی دوست داشتنی تر می شود.
        صحبت ما این است که دنیای پست مدرن،
        ما را از خودمان دور نکند، ما را از خودمان نگیرد،
        صحبت این است که بتوانیم به (اصالت ذاتی نورانی) خودمان برگردیم و جهان پست مدرن مان بدون این معناها نباشد. خندانک خندانک خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۲۹
        درود استاد گرانقدر همیشه نقدهایتان تازگی دارد اگرچه در یک مطلب خاص است ولی پردازش روانی دارد
        ممنون که هستید خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۴۰
        سلام و درود و ارادت
        جناب راجی عزیز خندانک
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۰۵:۵۳
        بطور خلاصه:
        در مکتب ادبی نورگرایی،
        به دنبال روش هایی هستیم که هم معنوی تر
        باشند و هم بومی تر و بیش تر از شعر نو،
        شایان زبان دلبند پارسی،
        آمیخته ای از نو و کهن اما با رایحه ای خودمانی تر و طعمی دوست داشتنی تر.
        نظر شما
        چیست؟
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۱۹
        سلام ممنون از جواب شما دوست من
        به گفته دیگر میشود گفت نور دراینحا همان مثبت گرایی ایست
        نور رورا میشود حتی عشق به مادر طبیعت و خدا و هر چیز نیک در طبیعت
        درست برداشت کردم؟ خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۱۳
        سلام دوست من
        در این سبک شعر که به نور گرایی میپردازد
        ایا منطورش چه نور یست؟
        یا سوالم را اینگونه بازگو کنم
        نور منشا ش چیست؟ اگاهی یا روشنایی
        خود روشنایی منشای نور نیست؟
        چون حتی چشمان ما بدون نور کاربردی ندارد
        منظورم حتی همین نور مادی است که از خورشید میگیریم
        منشا نور گرایی چیست؟
        ممنون از شما خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۱۵:۱۹
        نور منشای روشنایی است؟
        یا روشنایی منشای نور است
        اگاهی مگر به واسطه مطاله بدست نمیاید اکر نوری نبود . حتی نور مادی انسان
        چگونه به نور واقعی خواهد رسید درشب ظلمات اکاهی و نور جگونه کسب می شود؟ خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۳۵
        و دو مطلب دیگر:
        1. طبعا پیش از این هم اشعاری پراکنده با این گونه مضامین داشته ایم، اما وقتی می توانیم به مکتبی در این حوزه برسیم که انسجام کافی و آشکاری ویژگی های در پیوند با آن را نیز داشته باشیم و شاعران و نویسندگان، این حوزه را جدی بگیرند و بطور مشخص و پیوسته در آن فعالیت کنند.
        2. وقتی صحبت از مکتبی ادبی می شود،
        حوزه ی فعالیت آن به شعر و حتی ادبیات، محدود نمی شود و مثلا نقاشی، مجسمه سازی، معماری و... را نیز در بر می گیرد.
        در مکتب ادبی نورگرایی،
        دنیای پُست مدرن در کنار زیبایی ها و نکات مثبت سنت، ترسیم می شود،
        نه این که دنیای پست مدرنی با ناامیدی ها، تنهایی ها، شیطان صفتی ها، تاکید بر جنبه های تلخ زندگی و....
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۵۰
        سلام دوباره، بله تا حدود زیادی همین طور است.
        و البته مکتب نورگرایی، اصول دیگری هم دارد که می توانید جستجوی اینترنتی بفرمایید.
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۱۳
        این مطلب هم ناگفته نماند که:
        شعر نو و جناب نیمای بزرگ، بسیار بر گردن ما حق دارند و بنده به عنوان شاگردی کوچک، بسیار از ایشان آموخته ام و البته یکی از آموخته هایم از ایشان، این است که نباید در سطح دستاوردهای خودِ جناب نیما توقف کرد و باید پیش رفت.
        از سوی دیگر، علاقه ی قلبی زیاد هم به روح آن بزرگمرد همدیارم دارم، و بویژه وقتی به مازندران عزیزم می آیم، بیش تر ذکر خیرشان به دل و زبانم می آید،
        مثلا در شهرستان نور، در جاده ی هراز- ورودی بلده، در خیابان ساحلی بابلرود شهر بابل که حدود صد سال پیش، نیمای بزرگ و همسرش در آن جا گم شده بودند اما اکنون خیابان باصفای ساحلی شهر بابل است و و و.
        روح شان شاد خندانک
        دانیال فریادی
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۲:۳۰
        سلام دوست من
        بازم ممنون از راهنماییتان
        منم علاقه من. شدم به این سبک.
        انشالا ور اینده در این سبک فعالیت خواهم کرد خندانک خندانک


        خندانک خندانک مانا باشید
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        سه شنبه ۲۹ تير ۱۴۰۰ ۲۳:۴۶
        سلام و درود دوباره،
        به امید خدا خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم آروین
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۱۶:۳۲
        .درود بر استاد رضابور عزیز

        مطالب زیبایی بیان کردی درود بیکران و احسنت براین پشتکار
        البته لازم است روی جزیئات بیشتر کار شود
        مثلاً اگر شعری بعنوان نمونه آورده می‌شود به صورت ریز و جزی به آن پرداخته شود
        مثلاً این سروش است بر این وزن است وزن مصرع آخر به این صورت است می‌تواند از چند مصرع تا چند بیت باشد و جزئیاتی از این دست وبیستر
        که فکر می‌کنم تاثیر بسزایی در آشنایی مخاطب بااین مکتب دارد
        گرچه در این زمینه هم کار شده ولی میطلبد که بیشتر کار شود
        هر مصرع به صورت جداگانه و در ارتباط با مصرع‌های دیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد از نظر وزن و سایر ملاک و فاکتورها
        پاینده و تندرست باشید و موفق
        در پناه حق
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۱۹:۱۴
        سلام و درود و سپاس
        جناب آروین عزیز
        ❤️ 🙏
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۲۰:۱۶
        چگونه سروش بسراییم؟ (قسمت 3)

        اکنون که با تعریف و توضیحات مربوط به گونه ی سروش، آشنا شده ایم،
        می توان راحت تر درباره ی چگونگی سرایش در آن صحبت کرد.
        راهنمای گام به گام سرایش سروش:

        1. موضوع و مطلبی برای سرایش پیدا کنید.

        2. هرچند سروش را در هر وزنی می توان به کار برد، چنانچه می خواهید سروش تان بر وزن اصلی سروش باشد، وزن "فاعلاتن مفاعلن فعلن" را با خود زمزمه کنید و اگر می خواهید جنبه ی عینی تری به این وزن بدهید، آهنگ همانند با آن را زمزمه کنید: "تَن تَتَن تَن، تَتَن تَتَن، تَن تَن" و یا در حالت عینی تر، لَختی از سروشی بر همین وزن را با خود بخوانید،
        مثلا لَخت نخست سروشی از جناب علی سیاوشی که می گوید:
        "باغبانا! هَرَس نمودن، به."

        3. اکنون با توجه به لَخت نخست، ببینید چگونه می توانید سروش تان را به بهترین شیوه ادامه دهید و از نظر قافیه هم ببینید تا چه اندازه دست تان باز است و البته سروش، گونه ای انعطاف پذیر است که حتی می توان آن را بدون قافیه هم به کار برد اما در صورت امکان و در حالت اصلی، بیش ترِ لَخت ها یا دست کم، نیمی از لَخت های غیرپایانی سروش به صورت قافیه مند می آیند.
        جناب سیاوشی، این طور ادامه داده است:
        "از تبرها به دور بودن، به"

        4. با توجه به امکان روانی سخن در سروشی که آغاز کرده اید و نیازی که برای کامل شدن آن دارید، سروش تان را ادامه دهید اما اگر نیازی به طولانی تر شدن آن نیست، در کم ترین تعداد لَخت ها آن را به پایان برسانید. تعداد لَخت های سروش به طور معمول از سه تا هفت لَخت است اما سروش هایی با دو لَخت و همچنین سروش هایی با بیش ازهفت لَخت هم به کار می روند.
        جناب سیاوشی، این سروش را در پنج لَخت سروده و در لَخت های سوم و چهارم این گونه آورده است:
        "غزلی جنگلی شنودن، به
        شاخه ها را به مهر سودن، به"

        5. لَخت پایانی سروش، نقش بسیار مهمی در آن دارد و باید برجسته باشد یعنی دارای کوبش یا تأکید باشد و البته برای رسیدن به این کوبش نیز از ترفند "همانندگریزی" استفاده می شود یعنی لَخت پایانی سروش باید به شیوه ی محسوسی متفاوت از لَخت های پیشین باشد تا این دگرگونی، به برجستگی، کوبش یا تأکید آن، کمک کند.
        برای کوبشِ همانند گریزِ لَخت پایانی در سروش می توان روش هایی را به کار برد، ازجمله:
        عدم قافیه مندی لَخت پایانی، طول نابرابر و معمولا کوتاه تر لَخت پایانی،
        تغییر وزن مثلا انتقال از عروض سنتی به عروض پیشرو در لَخت پایانی، غافلگیرکنندگی معنایی آن، قرار دادن موضوع سخن در لَخت پایانی و روش هایی از این قبیل.
        جناب سیاوشی برای کوبش همانند گریز در لَخت پایانی سروش خود، آن را با این ویژگی ها به کار برده است:
        بدون قافیه، کوتاه تر از لَخت های پیشین و در وزنی متفاوت برپایه ی انتقال از عروض سنتی به عروض پیشرو (انتقال از وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن به وزن فاعلاتُ مفعولن.)
        بر این اساس در پایان سروش خود، آورده است:
        "قهر و کین، هراس آرد."

        باز خوانی این سروش جناب علی سیاوشی:

        باغبانا! هَرَس نمودن، به

        از تبرها، به دور بودن، به

        غزلی جنگلی شنودن، به

        شاخه ها را به مهرسودن، به

        قهر و کین، هراس آرد.
        ابراهیم آروین
        چهارشنبه ۳۰ تير ۱۴۰۰ ۲۱:۰۴
        بسیار زیباست تو ضیحات‌تان فقط آیا سروش می‌تواند در هر وزنی سروده شود مثلا فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
        البته اشاره کردی ولی جهت روشن‌تر شدن مطلب
        با تشکر فراوان
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۰۵
        وزن ویژه ی سروش، فاعلاتن مفاعلن فعلن و شاخه های آن است اما در هر وزنی می توان به سرایش سروش پرداخت و حتی سروش هایی با وزن آزاد (مانند شعر سپید و موج نو) هم داریم که بویژه جناب حامی شریبی در این حوزه، پیشگام هستند. خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۲۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۳۱ تير ۱۴۰۰ ۰۶:۲۰
        انتخاب وزن ویژه برای شعر سروش هم دلایلی دارد و پیش تر در مواردی عرض کرده بودم و قابل جستجوی اینترنتی است، ازجمله ی این دلایل در انتخاب وزن ویژه ی
        فاعلاتن مفاعلن فعلن (= تَن تَتَن تَن، تَتَن تَتَن، تَن تَن) امتیازاتی است مانند:

        داشتن آهنگی متعادل و متین که نه زیاد شاد و هیجانی باشد و نه خیلی غمناک (هرچند شاید حُزن ملیحی در خود داشته باشد)،

        برخورداری از تنوع ارکان برای گنجانیدن انواع مختلفی از کلمات،

        قرارداشتن در گروه اوزان طول متوسط با
        بهره مندی از سه رُکن (فاعلاتن. مفاعلن. فعلن)
        که نه خیلی کوتاه است و نه خیلی طولانی.

        مطرح بودن بعنوان یکی از خوش آهنگ ترین و پرکاربردترین اوزان شعر فارسی،

        بهره مندی از قابلیتی مناسب در پذیرش زحافات عروضی برای انتقال از وزن اصلی به زیرشاخه های گوناگون و شاید چیزی بیش از این که همانا انتقال از عروض سنتی به عروض پیشرو است

        و مواردی از این قبیل.
        سید محمد حسین شرافت مولا
        چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۲۵
        با سلام و عرض ادب
        درود بر شما
        با آرزوی توفیقات الهی برای شما ادیب گرامی
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۱۲ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۲۹
        سلام و درود و سپاس فراوان خندانک
        ارسال پاسخ
        عارف افشاری  (جاوید الف)
        جمعه ۱۴ آبان ۱۴۰۰ ۲۱:۱۸
        خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۲۸
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۰۰
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        فاطمه گودرزی
        چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۰۷
        بسیار بسیار عالی و جامع بود .درود بر شما ،در دنیایی که کتاب را اکثرا رمان و شعر میداندد و البته حدود دو سه سالی است که به مدد بازار مالی روانشناسی بازار نیزرواج پیدا کرد ،یکی از بهترین کارهایی که میتوانیم انجام بدهیم معرفی سبک های مختلف شعری است که اصالت ایرانی دارد . که کمتر به آنها پرداخته شده و کمتر کسی با آنها آشنایی دارد .درود بر شما و همت بلندتان برای ارائه ی مطلبی چنین زیبا و جامع و آموزنده که مخاطب را تحریک به ادامه کاووش در این زمینه میکند .
        بی آنکه اراده ای باشد با کنجکاوی تمام مطالب شما و پرسشهای دوستان را خواندم .و لذت بخش بود .
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        محمد علی رضاپور
        يکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۰۷
        سلام و درود و سپاس فراوان از لطف سرشار تان
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2