به نام خدا
نقدی از خانم دکتر فریبا نوری بر اثر کوتاه "روشندل"
با درود به دوستان
مطلب حاضر نگاهی است زبانشناختی از منظر نگارنده به یک نمونه از اشعار کوتاه شاعر گرانقدر آرمان پرناک. پیش از سخن لازم است ذکر کنم که اگر منظور از کوتاهی صرفا طول شعر باشد این مسأله اساسا امری نسبی است چرا که به عنوان مثال در ادبیات کلاسیک غزل نسبت به قصیده شعر کوتاه محسوب میشود و دو بیتی و رباعی هم نسبت به غزل شعر کوتاه محسوب میشوند و سهگانیها و خسروانیها نسبت به آن دو، و مفردات نسبت به همۀ آنها. اما شعر کوتاه به عنوان یک ترم تخصصی که در ادبیات معاصر ما گونه و قالب پر کاربردی از شعر تلقی می شود در واقع واحهای از شعر سپید است که به لحاظ فرم بیرونی و ساختار حجمی در حداقل ممکن داشته باشد و به لحاظ فرم درونی و مضمونپردازی تک ساحتی و تک هسته ای باشد و این دو یعنی ساختار و مضمون هر دو از منظر خواننده یا شنونده کامل و مستقل و حاوی تلنگر یا نوآوری باشند. تعریف حاضر چکیده ای است که نگارنده از تمامی تعاریف موجود که صاحبنظران این حیطه ارائه کردهاند بنا به برداشت و زاویۀ دید خود استخراج کرده و در مقالۀ پیش رو مورد استفاده قرار داده است. مطلب حاضر در چهار بخش تقدیم خوانندگان گرامی میگردد:
الف) مروری بر شعر
ب) فرم بیرونی و ساختاربندی
ج) فرم درونی و مضمونپردازی
د) نتیجهگیری نگارنده
———————
الف) مروری بر شعر:
روشندل
پلنگِ خوش خیال شب
ماهت را بردهاند
تو در این تاریکی
به کدام قابِ محال روشندلی؟
– آرمان پرناک
ب- فرم بیرونی و ساختاربندی:
طبق تعریفی که نگارنده در پیش گفتار از شعر کوتاه ارائه نموده و تاکید بر تلنگر یا نو آوری نموده است میتوان گفت که رفتار زبانشناختی شعر کوتاه از این منظر در مقولۀ اقناع جای میگیرد یعنی شعری که سعی در تغییر یا تثبیت فکر و رفتار مخاطب نسبت به یک موضوع خاص دارد. اگر بخواهم یک تعریف از اقناع ارائه دهم به نظرم تعریف لارسن (2004) تعریف جامع و مانعی است: «فرایند خلق مشترک همزادپنداری بین فرستنده و گیرنده که نتیجۀ کاربرد نمادهای کلامی یا بصری است».
در این کوتاه، این فرایند همزادپنداری از طریق نماد پلنگ و ماه ایفای نقش میکند که یک نماد اسطورهای بوده و همزمان کلامی و بصری است: عشقی دست نیافتنی با هوس یا خیال رسیدن. به عبارتی خواستن و نتوانستن یا نتوانستن و خواستن.
نوآوری و تلنگر آنجا اتفاق میافتد که شاعر سعی میکند همین خیال را هم در ذهن مخاطب با چالش رو به رو کند و این کار را با اتصال دو گزارۀ نحوی نشان میدهد که ساخت اطلاعی آن به شرح زیر است:
گزارۀ اول: اطلاع کهنه یا مفروض بین شاعر و خواننده همان اسطورۀ ماه و پلنگ است. اطلاع نو این است که ماه را بردهاند. این که چه کسانی بردهاند، مهم نیست. مهم آن است که ماه برده شده و ماهی وجود ندارد.
گزارۀ دوم: اطلاع کهنه یا مفروض بین شاعر و خواننده، تاریکی ناشی از فقدان ماه است که در گزارۀ اول بدان اشاره شد. اطلاع نو که در قالب یک جملۀ پرسشی بیان شده اما در واقع پرسشی نیست به محال بودن این قاب اشاره دارد. قابی که طبق اسطوره قرار است یا قرار بوده پیوند قدرت و رازآلودگی را علیرغم نرسیدن در خود حبس و البته جاودانه کند.
از دیگر عناصر موثر در شکلدهی فرم بیرونی که این ظرفیت اقناعی را به لحاظ کلامی ایجاد کردهاند عبارتند از:
– ساختار موازی دو گزاره با دو منادا (پلنگ خوشخیال شب) و (تو) در ابتدای هر گزاره
– همقافیه بودن خوشخیال و محال که علاوه بر تناظر آوایی، تناسب معنایی نیز دارد.
ج – فرم درونی و مضمونپردازی:
آنچه در این قسمت به آن میپردازم در ابتدا مسألۀ بینامتنیت است.
بینامتنیت یعنی ارتباط متون گذشته و حال به همدیگر که میتواند شامل دو فرایند باشد:
1- انتقال عناصر موجود به بافت جدید (که آن را بافتاربندی دوباره خواندهاند)
2- خارج کردن یک عنصر از یک بافتار موجود ( که آن را بافتارزدایی خواندهاند)
مضمونپردازی کوتاه مورد بحث در این مطلب از این منظر از نوع دوم است چرا که عنصر ماه را از بافتار اسطورۀ ماه و پلنگ جدا کرده است
نتیجۀ این بافتارزدایی این است که:
اولا ما از میزان قدرت آنهایی که ماه را بردهاند آگاه میشویم
دوم این که قدرت پلنگ و قدرت کسانی که ماه را برده اند در تقابل با هم قرار گرفته و پلنگ تضعیف میشود آنقدر که مورد ترحم یا شماتت شاعر قرار میگیرد.
سوم این که نوعی غیریت سازی در شعر شکل میگیرد که پلنگ و ماه در آن خودی هستند و آن ها که ماه را برده اند غیر خودی
چهارم این که شاعر به عنوان دانای کل اگرچه دلسوز طرف خودی است بر قدرت مطلق طرف غیر خودی صحه میگذارد و روشن بودن دل پلنگ را به بودن در یک قاب با ماه هم خوش خیالی محال عنوان میکند.
دومین مسأله ای که در این بخش به آن میپردازم بازنمایی یا برچسب عنوان است. روشندل که عنوانی مثبت محترمانه و همدلانه برای واژۀ نابینا در زبان ما بوده و به معنی آن است که حتی اگر کسی از نظر حسی و در چشم سر محدودیت داشته باشد با چشم دل خویش کیفیت حقیقی پدیدهها را درک میکند؛ در این شعر کارکرد استراتژیک دارد به این معنی که با دیدن و خواندن این واژه در عنوان و در پایان (آغاز و پایان)، خواننده به این نتیجه میرسد که پلنگ خوش خیال توانایی درک کیفیت حقیقی پدیده ها را نداشته و بنابراین از روشندل نبودن این پلنگ به نابینا بودن وی صحه میگذارد.
سومین و آخرین نکته ای که مایلم در این خصوص اشاره کنم این که آغاز و پایان یکسان در مضمونپردازی این شعر یک تاکید است که ژانر تعاملی ایجاد میکند و با چرخۀ تکرار و گردون و … بسیار متفاوت است. همان طور که در پاراگراف قبل اشاره شد این یکسانی یک ساز و کار اجتماعی زبانشناختی جهت تصریح موضع و تسریع انتقال پیام به مخاطب است که البته خاصیت ترمیمی نیز دارد زیرا در گزارۀ اول پس از عبارت پلنگ خوش خیال میتوان به یک « چه نشسته ای که» پیش از « ماهت را برده اند» قائل بود. در اینجا منظور از ترمیم تلاش شاعر برای اصلاح یک اشتباه است که میتواند جزئی یا کلان، خودخواسته یا دیگر خواسته باشد. در این شعر اشتباه کلان و دیگر خواسته است که شاعر با این تاکید و نیز با دیگر عناصر ساختی و محتوایی در صدد ترمیم و اصلاح آن است.
د- خلاصه و نتیجهگیری:
در این مطلب به بررسی زبانشناختی یک شعر کوتاه با عنوان «روشندل» اثر «آرمان پرناک» پرداختیم. برای این بررسی، چکیدۀ برداشت نگارنده از تعاریف متعدد صاحبنظران شعر کوتاه مورد استتناد قرار گرفت که فرم بیرونی یا ساختار و فرم درونی یا مضمون هر دو کامل مستقل و حاوی نوآوری باشند. با توجه به این تعریف و استدلال مبسوطی که در دو بخش پیشین داشتیم شعر حاضر هر سه ویژگی کامل، مستقل و نوآور بودن را هم در ساختار و هم در مضمونپردازی دارد. همچنین به لحاظ ایجاز از آنجا که چنانچه ملاحظه شد هیچ یک از واژگان شعر در تحلیل بلا استفاده نماندند، میتوان نتیجه گرفت که شعر در حداقل حجم ممکن سروده شده و از این منظر نیز واجد ارزش شعر کوتاه میباشد.
با درود بیکران