استاد هوشنگ ایرانی
(نگاهی به شعر و اندیشه هوشنگ ایرانی)
اولین جیغ بنفش را در ادبیات ایران!
زندگی نامه هوشنگ ایرانی و گزیده اشعار ایشان به پشنهاد رفیق عزیزم امیرحسین علامیان ارجمند تدوین شده (مثل همیشه ترکوندی آقا امیرحسین جان :)🌻 پیشنهادهات جالب انگیز هست....) مقاله بعدی به نوبت ، در جمعه ی آینده ، بیوگرافی استاد شمس لنگرودی به پیشنهاد دوست عزیزم مهرداد مانای گرامیست. همراهان میتوانند پیشنهادات خود را در کانت این مطلب قرار دهند.🌻
سپاس و تشکر🌻
------------------------------------------------------------------------------------
🌻هوشنگ ایرانی درسال چهارم از قرن اخیر شمسی(طبق ویکی پدیا و سایر رسانه ها متولد 1304 ولی بر اساس نوشته آرامگاه او 1303) و در شهر همدان متولد شد و پس از طی مراحل مقدماتی و دانشگاهی برای ادامه تحصیل در نیروی دریایی به انگلیس رفت.
اگر چه پس از مدتی به دلیل عدم سازگاری با فضای نظامی ، تحصیل در این رشته را نیمه کاره رها کرد و نهایتا موفق به اخذ درجه دکتری در رشته ریاضیات شد، کل عمر فعالیت ادبی ایرانی از پنج سال تجاوز نکرد. او که علاقه بسیار زیادی به فلسفه و عرفان هند و شرق داشت پس از کسب تجارب در اروپا با انرژی بسیار به ایران برگشت و بطور جدی به ادبیات پرداخت.
فعالیت ادبی ایرانی همچون بسیاری از حرکتهای ادبی معاصر اروپا با انتشار دوره دوم مجله خروس جنگی همراه بود . دومین دوره انتشار مجله خروس جنگی در فاصله اردیبهشت تا خرداد سال 1330 انجام پذیرفت. هر چند که مجله خروس جنگی در دوره اول خود نیز منعکس کننده عقاید نو در زمنیه هنر و ادبیات بود، چندان جنجالی برپا نکرد ، اما انتشار دوره دوم خروس جنگی حکایت دیگری داشت. با کناره گیری جلیل ضیاپور ، نقاش و ورود هوشنگ ایرانی ، خروس جنگی به عنوان نشریه ای جنجالی منتشر شد.
در بیانیه انجمن خروس جنگی به نکات جالبی اشاره شده بود . از جمله این که هنر خروس جنگی هنر زنده هاست . این خروس ، تمام صداهایی را که بر مزار هنر قدیم نوحه سرایی می کنند خاموش خواهد کرد.
اما فعالیت ایرانی در حوزه شعر محدود به انتشار چهار مجموعه شعر می شود. "بنفش تند بر خاکستری" (1330) ، "خاکستری" (1331)، "شعله ای پرده را برگرفت و ابلیس بیرون آمد" (1331)، "اکنون به تو می اندیشم، به توها می اندیشم" (1334) چهارمجموعه شعر ایرانی مشتمل بر کمتر از چهل شعر ایرانی بود. او در سال 1327 ، شعر بلند "ناله هایی از زندان ریدینگ" اسکار وایلد را نیز ترجمه کرد. همچنین ترجمه او از شعر "چهارشنبه خاکستری" تی.اس، الیوت نیز در مجله آپادانا چاپ شد.
اما برای بررسی جایگاه شعر هوشنگ ایرانی بیش از هر چیزی باید به موقعیت ویرانگر این شعرها در فضای ادبی دهه سی توجه کرد. در حالی که پس از انقلاب نیما در شعر فارسی ، هنوز بحث چگونگی و تاویلات این تحول داغ بود، شعرهای هوشنگ ایرانی در کنار نظرات متفاوت او درباره هنر که حاصل تفکر روی پتانسیل ادبیات غرب و همچنین عرفان شرق بود موجی از حرف و حدیث را در فضای ادبی کشور منتشر کرد.
🌻شعر او جدای از ارزش کیفی اش نگاهی متفاوت به ماهیت ذاتی این هنر داشت :
پنجه ای از خشم آبی خرد گردد
در درونش
هستی توفان شود، همچون غباری
زیر چنگ درها پیچان
برکند نفرت از بند مهره
شکافد
قلعه های سهمگین خیره بر دریا مرداب آهن های دود
دشنه و چشمش گلوی نهرها را یخ می زند ...
دخمه بسته ها
از هوار او
رشته ها درند
سایه برجهد
سایه برجهد
سایه برجهد
... هایی، یی یایا
هایی یی یایا نی ودا دا دا ا ا ا هاه
🌻در شعر ایرانی نه خبری از طبیعت گرایی نیماست و نه از آرمانخواهی و سیاست زدگی بسیاری از شاعران دیگر. پس از انتشار این شعر بعضی از منتقدان پایان این شعر را به روش گریزی داداییسم (مکتبی است پوچگرا و هیچ انگار که در سالهای پس از جنگ جهانی یکم رواج داشت) نسبت دادند اما همانطور که سیروس طاهباز نیز اعتقاد داشت رد پای این عادت گریزی را باید در عرفان شرقی که قبلا در شعر مولانا نمود یافت، جستجو کرد.
یکی از مهمترین وجوه بارز اشعار هوشنگ ایرانی به همین نقش اصوات در ساختار شکل بر می گردد.
وی این تمهید را در شعر معاصر فارسی تجربه کرد. این ویژگی یکی از مواردی است که شعر سالهای اخیر ایران باید هنگام تجربه اش ، نام هوشنگ ایرانی را به خاطر بیاورد. اما یکی دیگر از خصیصه های شعر ایرانی ، جان مایه عرفانی آن است . شاید عمده دلیلی که بعضی شعرهای سهراب سپهری را تحت تاثیر شعر او می دانند همین باشد اما با وجود این شباهت ها، شعر هوشنگ ایرانی ، مشخصات متمایزی دارد. تلاش برای آشنایی زدایی درمتن شعر باعث می شود که حتی گاه با برهم زدن شکل دستوری زبان در شعرهای او مواجه شویم که در نتیجه کاریست ذکاوت شاعر و استفاده از کارکردهای کلمات در ادبیات کهن فضای جدیدی را خلق کرده است . مثلا در شعر مارش هستی :
... آفتابی سیاه
بی حرکت
مرکز آسمان بچسبیده
سیاه
سپید
سرب وش سنگینی
جاودان سکون جاودان جنبش
درفضا رخنه می بنماید
موج آهنگ
موج نور ...
فعل " می بنماید " ساختاری دارد که قبلا درادبیات سالهای دورفارسی نیزتجربه شده ، اما اعمال این تحول در فعل " نمای " (بن مضارع) با توجه به موقعیت فعل دربند مذکور، شکل نویی به آن داده است.
درعین حال بعضی از شعرهای هوشنگ ایرانی ارزش زیبایی شناسی همسنگ نامی که از او مانده ندارد. شعرهای "گریز"، "خروش اندوه" و "جزیره گمشده" همین گونه اند.
چیزی که باعث شد هوشنگ ایرانی مورد حمله مخالفان نوگرایی قرار گیرد نه فقط شعرهای او بلکه مقالات انتقادی و تحلیلی او هم بود. او در چند شماره منتشره مجله "خروس جنگی" به ارایه نظرات خود در مورد شعر و هنر پرداخت . مقاله "شناخت نوی، فرمالیسم" تشریح کننده نظرات هوشنگ ایرانی در باب هنر است . چاپ این مقاله در فضای آن دوره ادبی همچون خارجی درچشم کهنه گرایان می نمود. به اعتقاد او "فرم، از آنجا که از رویدادهای اصیل درون سرچشمه می گیرد و نمود آنان را بی دگرگون ساختن با خود به نمایش می آورد، از هرگونه ریا و ناراستی بیزار است و بشررا به راستگویی وا می دارد و می کوشد او را آنچنان که هست بنمایاند" البته درک هوشنگ ایرانی از فرمالیسم تفاوت های زیادی با قواعد آن دارد.
او زیبایی را نه خلق شدنی بلکه کشف شدنی می داند. از همین جاست که می توان به برخی تناقضات فکری در هوشنگ ایرانی پی برد. او در مقاله ای تاکید می کند که شعر کوششی است که توانایی اش در همه وجود دارد و به کمک آن همه می توانند پایه گذار زیبایی های نو و اصیل باشند. اعتقاد ایرانی به هنر و زیبایی های اصیل و همچنین بیان این نکته که " زیبایی کشف شدنی است " نشان می دهد که بنیان های فکری او بر پایه نوعی " متافیزیک " استوار است.
بر این اساس، اگر بسیاری از کهنه گرایان با اعطای موقعیت برتر به شاعر او را درجایگاه فرازمینی قرارمی دادند، هوشنگ ایرانی این نظر را درباره ی زیبایی دارد.
او آنقدر در نقد صریح بود که حتی نیما، بنیانگذار تحولات معاصر شعر ایران هم از گزند نقادی بی پرده او در امان نماند. او در نوشته ای ، پیشگفتار نیما بر مجموعه شعر "آخرین نبرد" اسماعیل شاهرودی را به باد انتقاد گرفت و گفت که:
- "نیما یوشیج از دریافت زمان بازمانده است و در گذشته (هر چند بسیار نزدیک) زندگی می کند"
ایرانی ، دفاع نیما از شعر اجتماعی شاهرودی را ناشی از عقب ماندگی فکری نیما می پنداشت . او اجتماع را مبتلا به نوعی "سکون ریایی" می دانست که در آن "درون نفرت آلود و پوچش" را پنهان می سازد و از کشف زیبایی حقیقی جلوگیری می کند.
ایرانی، در شماره سوم "خروس جنگی " در یادداشتی به انتقاد از توللی پرداخت . از نکات جالب این نقد، اشاره نویسنده به تعلق خاطر تعصب آمیز توللی و همفکران او نسبت به قراردادهای شعری بود که نشان می داد سودای نوآوری خود او ریشه در گذر از قراردادها دارد. به همین دلیل بود که او در شعرهایش از ترکیبات نامانوس و ابداعی استفاده می کرد تا با ساختن ترکیباتی نظیر "جیغ بنفش" و "غار کبود" ، به درک های معمول و نخ نما شده از ساختار عبارات پایان دهد. هر چند که وجود چنین ترکیباتی باعث شد که مخالفان و حتی موافقان او بسیاری از زیبایی های شعر او را نبینند. در همین شعر "کبود" و در عبارت "گوش سیاهی زپشت ظلمت تابوت" هوش شاعر در ایجاد موقعیت های گسترده تر با توجه به شباهت آوایی تلاش کرد تا از "گوژپشت" و عبارت مذکور ستودنی است. هوشنگ ایرانی ، با کمتر از چهل شعر و چند مقاله پرچمداران تحول خواهی در شعر ایران شود.
🌻او پس از سال 1334 به طور کلی شعر را کنار گذاشت و در سال 1351 در کویت درگذشت.
کتاب فروشی - آرمان
تاب فروشی-رمان
اب فروشی-مان
ب فروشی-ان
فروشی-ن
فرو
شی
پت پت پت
توضیح:
در این شعر او سعی در به تصویر کشیدن فرایند سوختن و خاموش شدن لامپ سر در یک مغازه کتابفروشی را دارد. در این اشعار طرز نوشتن خود شعر به سبکی که شاعر برای اولین بار نوشته است اهمیت می یابد!
(برای مثال چراغ از پشت تیتر مغازه که به نام کتاب فروشی آرمان هست روشن بوده... شیوه سوختن چراغ حالت های مختلفی را از اسم مغازه در پشت شیشه نشان میدهد و در آخر پت پت کنان میسوزد!)
🌻جیغ بنفش
اصطلاح «جیغ بنفش» از ترکیبات ساختهٔ هوشنگ ایرانی است که در شعر «کبود» در شمارهٔ دوم دورهٔ دوم خروس جنگی چاپ شد. این اصطلاح که ترکیبی در مصراع هفتم شعر اوست، شهرهٔ خاص و عام گشت:
نيبون... نيبون!
غار كبود میدود
دست به گوش و فشرده پلك و خميده
يكسره جيغى بنفش
میكشد
گوش - سياهى ز پشت ظلمت تابوت
كاه - درون شير را
میجود
هوم بوم
هوم بوم
وى يو هو هى یی یی
هى يا يا هى يا اى يا اااا
جوشش سيلاب را
بيشهی خميازهها
ز ديده پنهان كند
كوبد و ويران شود
شعلهى خشم سياه
پوسته را بر درد
غبار كوه عظيم
ز زخم دندان موش
به درهها پر كشد
....
ماياندوو
كومبادوو
كومبادوو
هوررها... هوررها
جى جولى جوجى لى ....
خيشواقيجار گامبوك
غى وا غار غورى
هيق ناق هوق لى مالاى
ايددار و مانهير، ايددار و مانهير....
بعدها وقتی از هوشنگ ایرانی دربارهٔ چگونگی شکلگیری چنین ترکیبی در ذهن او پرسیدند، گفت: «یادم میآید روزی در غاری میدویدم. کسی جیغ میکشید. او را نمیدیدم. دیوارهٔ غار را که در این حال میدیدم، بعدها به نظرم میرسید که انگار غار میدوید و جیغ هم مال دیوارهٔ کبود همین غار بود.»
ایرانی در این شعر به غار جان داده و خواننده را وارد فضایی آنیمیستی(زنده باوری) کرده که در آن انسان با غار یکی میشود. این هماهنگی، این یکیشدن حوزههای مختلف که نمونهٔ ابتدایی آن در مفهوم حسآمیزی دیده میشود عمدتاً در انسان بدوی قابل رؤیت است و حال این انسان-غار، دستبهگوش و فشردهپلک و خمیده میرود و جیغی میکشد بنفش. فضاها نامأنوسند، ترکیبها، پشت سر هم میآیند. تجربهها ابتداییاند «کاه-درون شیر را/میجود» زیرا انسان در بدویت خود هنوز الکن است و آنچه میگوید نخستین آوای اوست در پهنهٔ کائنات «هوم بوم/هوم بوم/وی یو هو هییییی» این انسان بدوی از غار بیرون آمده و در حال دویدن است. اما بیرون غار، بیرون زهدانی که انسان از آن متولد شده وقایع بسیاری در حال اتفاق است «جوشش سیلاب را/بیشهٔ خمیازهها/ز دیده پنهان کند... غبار کوه عظیم/ز زخم دندان موش/به درهها پرکشد... عنکبوتی کور و کر/بر تن لخت عقابی/رشته میپیچد... استخوانی پنجهای/در چشم ببری/زرد از غرش/سوی تمساحهای/سبز و لغزان دانه میپاشد» و اینهمه احوالات آن روز زمین است.
شعر بهسرعت از آن فضای ابتدایی میگذرد و سپیدهدمان تاریخ طلوع میکند «لای سنگ-آسیاها به چرخش/بر فراز بت آرزوها/دشنهای کوهپیکر به چرخش است/خون طلب میکند از سپیدی/سایهاش میگذارد نقاب از/گورکنهای گرم دل خویش» سنگ آسیا و دشنه واژگانی جدید برای انسان بدویاند، طلیعهٔ روزگار جدید و واژهٔ «بت آرزوها» معنویتی ابتدایی را با خود حمل میکند؛ و آخر این داستان، انسان است با تنهاییاش. به هر شکلی که باشد و هر مسیری که طی کند «مرده و از یاد گریخته شبحی/تنهایی کویر را به دوش/میبرد»
هوشنگ ایرانی در شعر «کبود»، منظری بدوی از انسان را ترسیم میکند. منظری که در شعر فارسی سابقهٔ چندانی نداشته و بعد از او نیز تکرار نشدهاست. این شعر از یک حسآمیزی ساده فراتر رفته و افقهای جدیدی را در مورد انسان، تاریخچهٔ او و نیز ماهیت وجودیاش به خواننده عرضه میکند. به باور ناصر مقدسی این بینش حاصل درک عمیق شاعر و رشد خاص فرهنگی وی است.
🌻صحبت بیش از اینها بود.... فعلاً در حد آشنایی مختصر... خواندم و برای نگاهتان از جا به جای مختلف آوردم ، در آینده پست های بیشتری درباره این هنرمند معاصر خواهیم داشت.
دیدگاه شما درباره آوا و اصوات نگاری و شیوه شاعری هوشنگ ایرانی چیست؟
🌻امید وارم بار دیگر مطلب برایتان مفید بوده باشد.
آخرین روز اردیبهشت 1400
-----------------------------
🌻منابع:
وبسایت تبیان و ویکی پدیا
وبلاگ رضا بیشتاب (بلاگفا)
خواهش ميكنم خودت كار درست هستي،
خيلي ممنونم كه پيشنهادهاي مرا استقبال كردي و گذاشتي، استاد ايراني از خوبها بوده و واقعا نابغه اي
در زمان خودش، كه نوگرايي هاي شگفت انگيزي هم داشته است،مطالب بسيار مفيد و خوبه
من كه لذت بردم، (جيغ بنفش) از عجايب ادبيات ماست و اين هوش استعداد هوشنگ ايراني را نشان ميدهد.در زمان خود خيلي درك نشد ولي بعدها از استاد ايراني به عنوان پرچمدار آوانگارد نام بردند و ارزش و بزرگي اش مشخص شد، براي ما شاعران نو پرداز شاعران سبك سپيد حجم ، موج نو، ايشان جايگاه ويژه اي دارد، حتي قبل از بيژن الهي، رضا براهني، يدالله رويايي، استاد هوشنگ ايراني (چراغ اول را روشن كرد)و يه جورايي پدر خوانده ي سبك مدرن و اعجوبه اي خاص بحساب مي آيند خلاصه افرين بر تو و رسالتت.😍