سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        عزیز نادیده ام (دلنوشته ای برای پدربزرگم)
        ارسال شده توسط

        هانیه سپهرفر (پناه)

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۴۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۳۴ | نظرات : ۱۷

        مینویسم برای گشایش عقده های ناگشودنی دل
         
        "عزیز نادیده ام"
        من آمدم.
        تو مدت ها پیش، رفته بودی. 
        از همان آغازِ دیدن، قاب عکسی دونفره روی دیوار اتاق خانه مادربزرگ، چشمان مرا به خود دوخت.
        با بازکردن درب اتاق، هربار، درست روبروی ورودی، دو چهره مردانه ذهنم را پر از سوال میکرند؛ یکی با موهای سفید و کمی عبوس، دیگری جوان و خندان (بعدها درمورد مردجوان فهمیدم که شادی و لبخند معصومانه اش، بخاطر کودک ماندن اوست. پاک آمد و پاکیزه رفت).
        در عالم کودکی، سیمای مردبزرگ را پدرانه میدانستم.
        چندسال بعد، از مادر پرسیدم.
        - پدربزرگ و عموی تو هستند.
        خواستم بگویم چرا نیستند؟ چرا آنها را ندیدم؟ که مادر مجال پرسیدن نداد و ادامه داد.
        - قبل از آمدن تو، رفتند.
        چیزی نگفتم. ولی چشمانم پر از حسرت شد و باز خیره به عکس...
        هردو پر مهر بودند. اما مهر بزرگ مرد عمیق تر در جانم مینشست. 
        این ماجرای آشنایی من با تو بود. صبر کن! به همین زودی تمام نمیشود. این داستان ادامه دارد...
        بزرگ تر شدم، چیزهای بیشتری فهمیدم، پدر بزرگ را در عکس های آلبوم قدیمی پیدا کردم، سنگ سرد مزار را دیدم و لمس کردم و خاطراتی -اغلب تلخ و خشن- از او شنیدم. اما در دل من، شعله ی مهری بود که با این حرف و حدیث ها کم سو نمی شد.
        چهره بزرگ مرد، آرامشی به جانم می بخشید و هربار آرزویی در دل میپرورید؛ دیدن چشمان، لمس کردن دستان، بوسیدن ابرووان،  بوییدن گریبان و چشیدن آغوش گرمش که شیرین تر از همه بود. هر روز و هر لحظه  سهمی بزرگتر در قلب و حسرتی بیشتر در جان میگذاشت.
        یکبار، در لابه لای حرف و سخن از او، دل جوشید و دهان باز کرد. اشتیاق و حسرت دیدن پدربزرگ را بر زبانم جاری کردم؛ اما... یا لبخندی تمسخر آمیز حواله کردند، یا با خاطره ای از برخورد تند او با نوه ها دهانم را بستند. آن زمان، از بیان حسم پشیمان شدم؛ اما از احساسم، هرگز!
        گذشت و دیگر دل تنگی ام را دم نزدم؛ اما تو در تمام لحظات سخت و تلخ زندگی ام ماندی، در تمام بغض ها و سکوت هایم، در تمام تنهایی ها و دل شکستگی هایم بودی و هستی. 
        من ماندم و آرزوی شنیدن صدای گرم و آرامبخش تو، من ماندم و تمنای اشک و لبخند در آغوش تو، من ماندم و حسرت لب گشودن در برابر چشمان تو.
        گاهی این حس و عشق عمیق، برای خودم هم عجیب میشود؛ چرا و از کجا می آید این مهر؟ 
        گذشته و حال را ورق زدم و به جواب رسیدم. این تمنای وصال، برای پُر کردن حفره ای بزرگ در قلب من است؛ خلاء نبودن مردی برای پشتیبانی، دلگرمی، هم کلامی، دستگیری و مهم تر از همه، مردی برای چشیدن یکباره‌ی آغوشی پدرانه. این نداشتن ها را فقط با خیال داشتن بزرگ مردی چون تو میتوانم پر کنم.
        در سخت ترین و دردناک ترین احوال، چشمانم را محکم میبندم، دروازه‌ی قلبم را باز میکنم و از عمق جان، دیدن لحظات شیرین با تو بودن را -حتی برای لحظه ای در خواب و رویا- آرزو میکنم.
        وقتی به تو فکر میکنم و از تو مینویسم، روحم تازه و روشن و جسمم سبک و پاک میشود.
        پدر عزیز و بزرگم! نازنینم! میدانم صدای سکوتم را از عمق جان میشنوی و مرا دلگرم میکنی. من رسم دیار تو را نمیدانم... اما امید دارم بتوانم روزی تو را در وادی ابدی بشناسم و درک کنم.
        برای رسیدن به لحظه‌ی وصل، هر دم و هر نفس، تلاش میکنم.
        درپناه خدا...بابا حسینم🌹

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۷۸۹ در تاریخ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۰۴:۴۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۲۹
        درود برشما شاعر ارجمند سپهر فرد عزیز
        بسیار عالی
        وزیبا وجالب با احساس
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        هانیه سپهرفر (پناه)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۳۸
        سپاس از لطف شما استاد ارجمند🌹
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۰۰
        دورود بر شما روح رفتگان شاد
        بقای عمر شما
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        هانیه سپهرفر (پناه)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۲۷
        سپاس بانو
        روح همه درگذشتگان شاد🙏🏻
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۲۲:۱۰
        درود
        بر
        شما
        بسیار
        زیبا
        هانیه سپهرفر (پناه)
        هانیه سپهرفر (پناه)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۳۲
        درود بر شما
        نظر لطف شماست
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۱۷
        درود فراوان خندانک
        هانیه سپهرفر (پناه)
        هانیه سپهرفر (پناه)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۴۱
        درود بر شما🌹
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        ارسال پاسخ
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۷
        خندانک
        شنبه ۱۹ تير ۱۴۰۰ ۱۲:۰۸
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2