سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        تاوان
        ارسال شده توسط

        مجتبی شهنی

        در تاریخ : شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۳۶
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۵۰۰ | نظرات : ۵

        نفسم هایم کوتاه تر میشد و قلبم تند و تند و تندتر میزد سرم پایین و پایینتر می آمد قدم هایم آهسته تر میشدن و عرق میریختم نمیدونستم چه بلایی سرم داره میاد تا ازش رد شدم من اون رو دیده بودم و متوجه شدم که هنوز عشق در وجودم آتش میگیرد و من را میسوزاند این تاوان محبت من بود.
        مجتبی شهنی
        تاوان

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۷۷۳ در تاریخ شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۰۶:۳۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶
        درود بزرگوار
        عاشقانه ای زیباست
        جسارتا کدام محبت
        رد شدن از کنار کسی محبت است؟ خندانک خندانک
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۰۲
        درود جناب شهنی
        عالی بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهنود کیمیائی
        شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۳۲
        خندانک
        آذر مهتدی
        يکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۱۰
        درود بر شما
        حس تعلیق ایجاد شد یک دنیا سوال؟
        می تواند بخشی از یک داستان باشد
        هاشم   دانش مایه(دانش)
        چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۵۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0