سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        ویکتور هوگو(شاعر ونویسنده فرانسوی)
        ارسال شده توسط

        عسل اسدیان

        در تاریخ : يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۲۵
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۴۰ | نظرات : ۴

        ویکتور ماری هوگو Victor Marie Hugo شاعر و نویسنده‌ی فرانسوی در ۲۶ فوریه سال ۱۸۰۲ به دنیا آمد. او در کودکی‌اش به شهرهای مختلف سفر کرد و مدتی در مدرسه‌ای در مادرید درس خواند. او معلم خصوصی داشت و مادرش از علاقه‌مندان به «ولتر»، فیلسوف و نویسنده‌ی اهل فرانسه بود. او در کنار تحصیلات ابتدایی‌اش آثار «فرانسوا-رنه دو شاتوبریان»، شاعر فرانسوی را دنبال می‌کرد و از سن کم مجذوب ادبیات و شعر بود. او در همین دوران اشعار «ویرژیل»، شاعر کلاسیک رومی را ترجمه کرد و خود سرودن قصیده را آغاز کرد. «هوگو» نخستین اثرش را که مجموعه‌ای از اشعار بود را در سال ۱۸۲۲ منتشر و به دنبال آن نوشتن داستان را آغاز کرد.
        «ویکتور هوگو» برخلاف علاقه‌ی مادرش به رشته‌ی حقوق، ادبیات را دنبال کرد و اشعارش توجه‌ی اعضای فرهنگستان فرانسه را به خود جلب کرد. او در جوانی دو جایزه از اداره‌ی آموزش‌وپرورش فرانسه دریافت کرد و با برادرانش در تأسیس یک مجله‌ی ادبی همکاری کرد. اشعار اولیه‌اش تمجید و تحسین لویی شانزدهم را به دنبال داشت، از این رو او موفق به دریافت مقرری سالیانه شد. او در همین سال‌ها با گروهی از نویسندگان فرانسه ملاقات می‌کرد و مکتب رمانتیسم را بنا نهاد. او در بیست‌وپنج‌سالگی نخستین نمایش‌نامه‌اش با عنوان «کرامول» را با مقدمه‌ای مفصل درباره‌ی مکتب رمانتیسم نوشت و سال ۱۸۲۹ رمان «واپسین روز یک محکوم» را منتشر کرد. او در اواسط قرن نوزده از اعضای فرهنگستان شد و به‌عنوان نماینده مجلس عالی قانون‌گذاری فرانسه انتخاب شد. او فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی را دنبال می‌کرد و خواستار تحصیلات همگانی، لغو بردگی، لغو مجازات اعدام و فقرزدایی بود.
        مکتب رمانتیسم بخشی از آثار هنری اروپا را در برمی‌گیرد که چهارچوب‌های سنتی را کنار می‌زند. آثار تولید شده در این زمینه مملو از احساسات هستند و گرایش به سمت خیال و اتفاق‌های عجیب دارند. این جنبش که با انتشار آثار «ویکتور هوگو» آغاز شد در کشورهای دیگر ازجمله انگلستان و آلمان نیز دنبال شد. این مکتب مخالف جامعه‌ی اشرافی آن زمان بود و هنرمندان با تکیه‌بر این موضوع آثار زیادی را منتشر کردند. «ژان-ژاک روسو»، «فرانسوا-رنه دو شاتوبریان»، «آلفونس دو لامارتین»، «استاندال» و «الکساندر دوما» از دیگر نویسندگان و ادیبانی هستند که در این حوزه آثار قابل توجهی دارند.
        «ویکتور ماری هوگو» را با کتاب شاهکار و ماندگار «گوژپشت نتردام» می‌شناسند. این اثر سال ۱۸۳۱ منتشر شد که روایت داستان سه شخصیت «اسمرالدا»، «کازیمودو» و «کلود فرولو» است. این کتاب تصویری از فضای تاریخی قرون‌وسطایی پاریس است که شخصیت‌های اصلی آن درگیر عشق، خیانت و اعدام می‌شوند. این کتاب اثری شاهکار در ادبیات داستانی فرانسه است و باگذشت حدود صد دویست همچنان خواندنی و پرکشش است. «کلیسای نوتردام پاریس» از نکات برجسته‌ی این اثر است، نویسنده توصیف‌های بی‌نظیری از این معماری در این داستان می‌آورد. توانایی «هوگو» در پیوند دل‌نشین معماری و ادبیات را می‌توان در این اثر دید و قصه‌ی مردمانی را دنبال کرد که در خدمت کلیسا بوده‌اند.
        «ویکتور هوگو» با درک عمیقش از فضای اجتماعی حاکم بر فرانسه‌ی قرن نوزدهم آثار بی‌نظیری را خلق کرد. براساس بسیاری از آثارش نمایش و فیلم سینمایی به اجرا درآمده است. او هجده سال در تبعید بود و چهار اثر «بینوایان»، «کارگران دریا»، «مردی که می‌خندد» و «نودوسه» را نوشت. او پس از تبعید به فرانسه بازگشت و با استقبال پرشکوه مردم روبه‌رو شد. او بار دیگر وارد عرصه‌ی سیاست شد و به‌عنوان نماینده‌ی مجلس ملی فرانسه انتخاب شد. «هوگو» در ماه می سال ۱۸۵۵ در فرانسه درگذشت و از خودش حدود پنجاه اثر به‌جا گذاشت. در مراسم خاک‌سپاری‌اش حدود دو میلیون نفر شرکت کردند و از او به‌عنوان سیاست‎مدار و فردی که در تشکیل جمهوری آن زمان فرانسه تأثیرگذار بود، یاد کردند.
        آثار تکرارنشدنی ویکتور هوگو
        رمان «واپسین روز یک محکوم» با نام «آخرین روز یک محکوم به اعدام» یکی از آثار معروف «ویکتور هوگو» است که آن را «محمد قاضی» و «بنفشه فریس آبادی» در دو نسخه‌ی جدا به فارسی ترجمه کرده‌اند. در این اثر روح آزادی‌خواهانه و عدالت‌طلبانه‌ی نویسنده به‌خوبی دیده می‌شود که وصف حال محکومی است که در انتظار مرگ نشسته است. این مرد قرار است با گیوتین کشته شود و فکر مرگ او را رها نمی‌کند. این کتاب با نثر قوی و توانای «ویکتور هوگو» تصویری از مرگی است که هنوز رخ نداده است. این اثر را ناشر صوتی «ماه آوا» با صدای «رضا عمرانی» برای علاقه‌مندان به کتاب‌های صوتی منتشر کرده است.
        «بینوایان» اثر فاخر «ویکتور هوگو» در سال ۱۸۶۲ منتشر شد. این کتاب را نویسنده در شصت‌سالگی‌اش نوشت و اوج پختگی قلمش در این اثر به‌وضوح مشخص است. «ژان وال ژان»، «فانتین»، «تناردیه» و «کوزت» شخصیت‌های اصلی این داستان هستند که بارها در سینما و تئاتر به تصویر درآمده‌اند. نویسنده در این داستان خشم و تنفرش نسبت به بی‌عدالتی‌های حاکم بر جامعه را به نمایش می‌گذارد و سعی می‌کند در مسیر نابودی فقر حرکت کند. او در این اثر جزئیات عواطف و احساسات آدمیان را به تصویر می‌کشد و وقایع آن زمان فرانسه را برای خواننده‌ی امروزی روایت می‌کند. این اثر را «نشر افق» با ترجمه‌ی «محسن سلیمانی» در دو جلد منتشر کرده است. «انتشارات امیرکبیر» هم این اثر را با ترجمه‌ی «حسینقلی مستعان» راهی بازار کرده است.
        کتاب «کلود ولگرد» از دیگر آثار این نویسنده‌ی بزرگ فرانسوی است که در سال ۱۸۳۴ منتشر شده است. این کتاب نیز شرح‌حال بی‌عدالتی اجتماعی است و داستان زندگی مرد کارگری به نام «کلود» است. این مرد همراه خانواده‌اش در پاریس زندگی می‌کند که ازنظر طبقه‌ی اجتماعی بسیار ضعیف هستند. این مرد در زمستان سرد برای تأمین معاش مجبور به دزدی می‌شود.
        «کارگران دریا» یا «رنجبران دریا» اثر دیگر این نویسنده است که در سال ۱۸۶۶ منتشر شده است. این کتاب داستان ماهیگیری تنها است که در تلاش است کشتی به گل نشسته‌ای را نجات دهد.
         
         
        نمونه ای از اشعار ترجمه شده ی هوگو
         
        اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،
        و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،
        و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،
        و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.
        آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،
        بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
        برایت همچنان آرزو دارم
        دوستانی داشته باشی،
        از جمله دوستان بد و ناپایدار،
        برخی نادوست، و برخی دوستدار
        که دستکم یکی در میانشان
        بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.
        و چون زندگی بدین گونه است،
        برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،
        نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،
        تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،
        که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد،
        تا که زیاده به خودت غره نشوی.
        و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی
        نه خیلی غیرضروری،
        تا در لحظات سخت
        وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است
        همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه‌دارد.
        همچنین،
        برایت آرزومندم صبور باشی
        نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند
        چون این کارِ ساده‌ای است،
        بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می‌کنند
        و با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران نمونه شوی.
        و امیدوام اگر جوان هستی
        خیلی به تعجیل، رسیده نشوی
        و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمائی اصرار نورزی
        و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی
        چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد
        و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.
        امیدوارم سگی را نوازش کنی
        به پرنده‌ای دانه بدهی،
        و به آواز یک سَهره گوش کنی
        وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد
        .
        چرا که به این طریق
        احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان.
        امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی
        هرچند خُرد بوده باشد
        و با روئیدنش همراه شوی
        تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود
        دارد.
         
        بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی
        زیرا در عمل به آن نیازمندی
        و برای اینکه سالی یک بار
        پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است
        فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است!
        و در پایان، اگر مرد باشی،آرزومندم زن خوبی داشته باشی
        و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی
        که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان
        باز هم از عشق حرف برانید تا از نوبیاغازید.
        اگر همه‌ی این‌ها که گفتم فراهم شد
        دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم
         
        عسل اسدیان(آتی)

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۴۲۵ در تاریخ يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۲۵ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        فرشاد اقبالی
        يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۷:۴۲
        سلام و درود
        سپاس از زحمتتان که موجب مزید اطلاعات عمومی ما می شوید
        خندانک خندانک
        عسل اسدیان
        عسل اسدیان
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۳۵
        سلام و درود
        ممنونم از لطف شما جناب اقبالی
        موفق وپیروز باشید

        خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۶
        درود
        و سپاس
        عسل اسدیان
        عسل اسدیان
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۳۵
        درود بر شما استاد انصاری گرامی
        ممنونم از دلگرمی شما عزیزان

        خندانک خندانک

        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1