سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        دل تو یه روز به دریا زد و رفت
        ارسال شده توسط

        نسرین علی وردی زاده

        در تاریخ : پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۲
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۳۵۱ | نظرات : ۶

         روزهایی هم بود که لب دریا، جایی که روز به شب پیوند می‌خورد و خورشید می‌افتاد توی آب، با هم به تماشای عشق می‌رفتیم. سه_چهار تکه چوب می‌گذاشت و آتش‌زا می‌ریخت. آنگاه کبریت می‌کشید.
           یک گیتاری هم بود که لابه‌لای انگشتان مردانه‌اش، دردِ دل می‌گفت و ماجرا شرح می‌داد. و من زانو در بغل گرفته و روی ماسه‌های نرم ساحل نشسته، زل می‌زدم به نگاه پر حرارتش! گاهی هم می‌شد که مرا از صدایش بی‌نصیب نمی‌گذاشت. پُرسوز می‌خواند: «دل من یه روز به دریا زد و رفت.»
           چه تلفیقی بود آشوب امواج و صدای مرد من! انگار که سمفونی دلنشینی را نواخته باشند و تو فقط یک بار شاهدش باشی.
           و چه روزی بود! روزی که به هوای نجات آن پسر بچه، خودش را پرت کرد توی این دریا! طوفان بود! تلاطمی بود آن سرش ناپیدا! ساحل آستارا غلغله‌ای داشت که سال‌ها بعد مردم بگویند همان سال شوم! موجی اگر بلند می‌شد دو برابر قد آدمی بود. و همان طوفان، نیمای مرا از من ربود. عصر که بیرونش کشیدند، بلوز مشکی‌اش به تن چسبیده بود و موهای لختش به پیشانی! زنجیرِ و إن یکادِ نقره‌اش، از یقهٔ بلوز بیرون جسته بود و دل می‌لرزاند.
           گفتم: «این نیست! باور کنید همین است، ولی به خدا این نیست!» و همان جا، بالای سرش، آنقدر ضجه زدم که از حال رفتم. 
           و حالا من، این جا، لب این دریا، پاها را توی این آب کرده‌ام و چشم به جای همیشگی‌مان دوخته‌ام. من بعد از او، آدم این حرف‌ها نبودم. این آمدن‌ها و آرامش گرفتن‌ها! این گلایه نکردن‌ها! این سرِ پا ایستادن‌ها!
           نسیم ملایمی می‌وزد. قطره‌ اشکی از گوشهٔ چشمم سُر می‌خورَد. و إن یکاد را در مشتم می‌فشارم و زمزمه می‌کنم: «دل تو یه روز به دریا زد و رفت!»

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۰۴۲۰ در تاریخ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۹ ۲۱:۲۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۰:۰۶
        سلام ودرود فروان استاد
        بسیار عالی وزیبا
        موف باشید وسرفراز
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۲:۴۸
        درود متقابل جناب فتحی
        سپاس از نگاه گرانقدرتان. ممنونم🙏🌺🌹
        ارسال پاسخ
        فرشاد اقبالی
        جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۴۱
        سلام
        زیبا نوشتید
        پاینده باشید
        خندانک خندانک
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۲۵
        سلام و درود
        بسیار سپاسگزارم جناب اقبالی. ممنون و متشکر🌺🌹
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۰۷
        درود مهربانو علی وردی زاده
        ((آقای ایکس در حال تلاش برای نجات کودکی جان خود را از دست داد.))
        خودِ همین یک جمله به تنهایی دل شنونده و خواننده رو آتش می زنه.
        و با روایتِ شما، آقای ایکس تبدیل میشه به یک فردِ آشنای خیلی نزدیک.
        مثل شنیدن صدای یک انفجار از فاصله ی چندین کیلومتری، تا حضور در مرکز انفجار.
        برای اینکه توان باور کرد این تنها یک داستان غم انگیز از قلم یک نویسنده ی ماهر، ماهر تر از روزگار، است، زیادی استادانه ست.
        نسرین علی وردی زاده
        نسرین علی وردی زاده
        يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۲۹
        درود متقابل جناب خواجه‌زاده گرامی
        بسیار سپاسگزارم از توجه و ظریف‌ نگری لطیف شما. و البته ممنون از وقتی که گذاشتید.
        مجددا از نگاه گرانقدر و حضور سبز شما نهایت قدردانی را دارم. ممنون و متشکر🌺🌹🌺🌹
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2